قدس آنلاین: توهینها و جسارتهای کشورهای غربی به پیامبر مهربانی اتفاق جدیدی نیست. بر همین رویه و در پی توهین مجدد یک نشریه فرانسوی در روزها و هفتههای اخیر، دوباره داغ دل عاشقان و پیروان رسول الله(ص)، تازه و این داغ تبدیل به «پویش باران رحمت» شده است.
این پویش درواقع جوابی فرهنگی به این توهینهاست و در جریان آن، بناست گزیدهای از بهترین داستانهای کوتاه فارسی درباره پیامبر(ص) ابتدا در قالب دو مجموعه داستان در ایران و سپس این آثار توسط نشر «شمع و مه» به زبانهای فرانسوی و انگلیسی در فرانسه و ایتالیا منتشر شود. این حرکت خودجوش که وابسته به هیچ نهاد دولتی نیست برای رسیدن به این هدف، دست یاری به سوی مردم دراز کرده تا بتواند بودجه این اتفاق فرهنگی را توسط دلدادگان اصلی رسول الله(ص) تأمین کند. شماره حساب مختص به پویش «باران رحمت» در شبکههای مجازی و بهویژه سایت مؤسسه فرهنگی شهرستان ادب اعلام شده است و شما میتوانید با مراجعه به این سایت با پویش «باران رحمت» همراه شوید. مجید قیصری، نویسنده توانای کشورمان یکی از دستاندرکاران این پویش است که انتخاب داستانها توسط او انجام شده است. با قیصری که خود تجربه نوشتن رمان تحسین شده «سه کاهن» درباره کودکی پیامبر(ص) را در کارنامه دارد درباره چند و چون این اتفاق فرهنگی و نسبت ادبیات داستانی و پیامبر گفتوگو کردهایم که میخوانید.
* ایده پویش «باران رحمت» چطور مطرح شد؟
** این ایده از سمت شهرستان ادب بود. من به عنوان یک نویسنده علاقهمند به پیامبر(ص) این مجموعه را سال گذشته برای چاپ به شهرستان ادب داده بودم. کار در نوبت انتشار بود، اما طبق قاعده «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد» و با توهین مجدد این نشریه، دوستان سعی کردند برای انتشار این مجموعه داستان طرحی نو دراندازند و آن را با کیفیت و شرایط بهتری چاپ کنند. این شد که به مرور، ایده پویش باران رحمت شکل گرفت و قرار شد این داستانها را به زبانهای دیگر و در کشورهای غربی هم منتشر کنیم.
داستانهای این کتاب بر اساس چه سازوکاری انتخاب شدهاند؟
** عموم داستانهای این کتاب را در جشنواره خاتم خوانده بودم و احساس میکردم داستانهایی هستند که ارزش چاپ کردن دارند. ضمناً خواهش میکنم این را حتماً بنویسید که من نتوانستم این کتاب را داخل ایران چاپ کنم. با چندین ناشر صحبت کردم، اما ناشران حاضر نبودند این کار را چاپ کنند. یعنی به نوعی ما را سرکار گذاشتند و دنبال خودشان چرخاندند.
* حرف عجیبی مطرح کردید؛ یعنی ناشران مطرح ایران حاضر نشدند داستانهای منتخب درباره پیامبر را منتشر کنند!؟
** بله! همین داستانها را داخل ایران نتوانستم چاپ کنم. مدیون هستید اگر این را منتشر نکنید. من نتوانستم این داستانها را با ناشران خصوصی و در داخل ایران منتشر کنم. ناشران، نه نگفتند، اما جوری بازی کردند که ما انصراف دادیم. آنقدر پیگیری کردیم و جوابی نشنیدیم که خسته شدیم. در حال حاضر هم فقط دو نشر سوره مهر و شهرستان ادب این آثار را منتشر میکنند.
سوره مهر یک مجموعه که نتیجه قلم دانشجوها و نوقلمهاست را منتشر میکند. من این نویسندهها و داستانها را طی برگزاری جشنواره خاتم شناختم و به سوره مهر معرفی کردم. قرار شد ناشر روی اثر بنویسد به انتخاب من و من هم گفتم با افتخار پای کار میایستم. این کتاب با عنوان «فرشتههای بوی گل سرخ میدهند» منتشر میشود. مجموعه دیگری هم در شهرستان ادب منتشر میشود که نتیجه قلمفرسایی نویسندگان حرفهای مانند آقای کربلایی لو است.
من هنوز باور نمیکنم ناشران خصوصی برای چاپ این کتابها همکاری نکردند!
** اگر لازم باشد حاضرم یک روزی اسم تک تکشان را هم بیاورم. فقط برای اینکه آبرویشان نرود نمیگویم. حاضر نبودند این کار را چاپ کنند. یعنی ابتدا گفتند این کار را به آنها ارائه دهیم، اما وقتی ارائه دادیم به دلایل واهی و بدون توجیه، ما را دنبال خودشان دواندند و عملاً نشان دادند تمایلی به مشارکت در این کار ندارند. مثلاً میگفتند مجموعه داستان کار ما نیست و اینها. حقیقتش این است که این داستانها کاملاً مدرن هستند.
* از فضای داستانها بگویید. داستانها در فضای امروز رقم میخورند؟ یعنی ارتباط انسان امروز با پیامبر را بازنمایی میکنند؟
** همه داستانها متعلق به فضای امروز است. چالش بین آدم ایرانی و پیغمبرش است. داستانها اصلاً تاریخی نیستند.
* با توجه به اینکه این حرکت به نوعی در امتداد جشنواره خاتم است، آیا داستانهای انتخابی، گزینشی از کتابهای منتشر شده جشنواره خاتم است؟
** نه به هیچ وجه. این داستانها در آن کتابها نیست و هیچ جا چاپ نشده است.
* آقای قیصری، سابقه این توهینها طولانی است. آیا ما توانستهایم در طول این زمان جوابی فرهنگی به این رفتار بدهیم؟
** این توهینها یک حرکت سیاسی است. پیامبر اکرم(ص) خط قرمز همه مسلمانان است و از این مسئله مطلع هستند و برای همین توهین میکنند. اما کار ما یک کار فرهنگی است. ما داستاننویس هستیم و داستان مینویسیم. من امیدوارم این داستانها اول در ایران چاپ شود و سپس اگر مقدور بود برای خارج از ایران هم منتشر شود که با این پویش همین اتفاق درحال رقم خوردن است. من فعلاً واکنشهای انتشار ترجمه این کتابها را نمیدانم. آنچه اهمیت دارد این است که مخاطب داخلی متوجه نسبتش با پیامبر(ص) باشد و مخاطب خارجی پس از دیدن کتابها و خواندن آنها بتواند نسبت ما با پیامبرمان درک کند. مدعی نیستم این کتابها بتواند نسبت ما را کاملاً نشان دهد چون به هرحال روایت است. ما از 10 نفر خواستهایم روایت متفاوت خودشان را بنویسند. انتشار این اثر آغاز راه است و مطمئنم در سالهای بعدی میتوانیم مجموعهها و داستانهای دیگری را با حال و هوای بهتر منتشر کنیم. مهمترین اتفاقی که در این پویش افتاده این بود که احساس کردم بسیاری از آدمها بغضی داشتند که بغض دلشان با این حرکت خالی شد و احساس کردند میشود ما هم دربرابر چنین کاری واکنشی نشان بدهیم و سری بلند کنیم و دستکم ارادت خودمان را به نبی اکرم(ص) نشان دهیم. این مسئله بزرگترین حُسن این حرکت است.
* شاید بهترین راه برای شناختن پیامبر(ص) و کم کردن تنشها و دشمنیها، ارتباط فرهنگی با مردم دنیا و نه سیاسیون و دولتهاست.
** از ارتباط و مکالمه با دولتها چیزی درنمیآید و این حرف درستی است. مردم با شرایط سیاسی و اجتماعی فعلی، ابتدا باید دوباره با پیامبر آشنا شوند. بعضیها از من میپرسند: «آیا این کارها قوی هستند؟» من پاسخ میدهم: «آیا شما کاری نوشتهاید که قوی باشد و کسی ببیند و رد کرده باشد؟»
میگویند: «نه. ما در جامعه و شرایطی هستیم که مردم دینگریز شدهاند و وقتی از مذهب و دین حرف میزنیم فراری میشوند. خلاصه این حرفها بازار ندارد و اگر کسی پای این بازار بایستد، باید آبرو و حیثیت خودش را بگذارد و هیچی برایش ندارد». من معتقدم این یک تفکر سطحی است. مگر من به عنوان نویسنده میتوانم پیامبر خودم را منکر شوم و درباره او ننویسم و نسبت خودم با او را مشخص نکنم؟ وقتی من درباره هرچیزی مینویسم، درباره بهار و زمستان و آتش و هر چیزی و هر شخصیتی در هر موقعیتی مینویسم، بالا باید از خودم بپرسم جایگاه پیامبر(ص) بین اینها کجاست؟ مگر در ادبیات غرب، به معنای غرب عالم، درزمینه پیامبرشان حضرت عیسی بن مریم(ع) دست به خلق اثر نمیزنند؟ پس چرا من کار نکنم؟
من اصلاً کاری به توهینها و این ماجراها ندارم. اینها همه کف روی آب هستند و میروند. مهم این است که ما در این 100 سال داستاننویسی فارسی چه کاری برای پیامبرمان کردهایم؟ همین پرسش را باید تئاتر و سینما از خودش بپرسد. خوشبختانه در شعر، نگارگری، نقاشی و موسیقی اتفاقات بسیار خوبی افتاده ولی در حوزه نمایش و سینما و ادبیات داستانی کاری نکردهایم.
* داستانهای انتخابی، اِلمان و فضای جهانی هم دارند؟ یعنی مخاطب جهانی هم میتواند با داستانها ارتباط برقرار کند؟
** اینها قدمهای اولیه ماست. من از واکنش داخل خبر ندارم، چه برسد به واکنش خارج! مهم این است که ما داریم سعی میکنیم نسبت خودمان با پیامبر(ص) را نشان بدهیم و بگوییم پیامبر(ص) در ذهن و زبان و زندگی ما چه جایگاهی دارد. حالا اینکه این داستانها چه بویی میدهند و چه کسانی با آنها ارتباط میگیرند یا با آن مشکل پیدا میکنند، معلوم نیست. ولی میتوانم بگویم این داستانها یک قرائت رسمی و کلیشهای و تکراری ندارند و حرکت جدیدی است.
* نسخه ترجمه داستانها با نسخه ایرانی متفاوت است؟
** بعید میدانم داستانها در نسخه خارجی تغییری پیدا کنند. البته ممکن است مترجم بنا بر ضرورت برای کلمه یا جملهای معادل پیدا کند، ولی احتمالاً به داستانهایی که برای ترجمه انتخاب میشوند چند داستان دیگر هم اضافه شود تا حجم مجموعه ترجمهای معقول باشد.
* جشنواره خاتم در سالهای اخیر یک قدم محکم در تکریم پیامبر(ص) برداشت؛ یعنی اگر خاتم نمیبود نمیتوانستیم این کار را به این راحتی انجام بدهیم؛ موافق هستید؟
** دقیقاً. این بهترین دیالوگی بود که داشتید. ما پنج سال زحمت کشیدیم و تازه اینجا هستیم. این کار نیاز به خاک خوردن و زحمت کشیدن و ممارست و آموزش و تربیت نویسنده دارد. الان حدود پنج سال است که مدام شهرستان به شهرستان میرویم و از نویسندگان نوقلم و حرفهای دعوت میکنیم درباره پیامبر فکر کنند و داستان بنویسند. این پویش ثمره پنج سال برگزاری جشنواره «خاتم» است. یعنی ثمره آن پنج سال است که امروز میتوانیم چنین پویشی راه بیندازیم.
من در جشنواره خاتم هم همیشه گفتهام برای جشنواره خاتم ننویسید، بلکه سعی کنید برای پیامبر(ص) بنویسید. حیف است ما حدود 2 هزار نویسنده داریم و سالی چند صد مجموعه در ایران منتشر میشود اما این آثار هیچ نسبتی با پیامبر(ص) ندارند.
نظر شما