تحولات لبنان و فلسطین

 براساس آخرین آمار رسمی اعلام شده از سوی بنیاد ملی نخبگان، در حال حاضر حدود ۴۸ هزار نفر از دانشجویان ایرانی در خارج از ایران بسر می‌برند که البته با توجه به جمعیت ۴.۵ میلیونی دانشجویان داخل کشور رقم بالایی نیست، به‌ویژه آنکه بسیاری از آن‌ها پس از پایان دوره تحصیلات به کشور بازمی‌گردند.

به خانه برمی‌گردیم

قدس آنلاین:  براساس آخرین آمار رسمی اعلام شده از سوی بنیاد ملی نخبگان، در حال حاضر حدود ۴۸ هزار نفر از دانشجویان ایرانی در خارج از ایران بسر می‌برند که البته با توجه به جمعیت ۴.۵ میلیونی دانشجویان داخل کشور رقم بالایی نیست، به‌ویژه آنکه بسیاری از آن‌ها پس از پایان دوره تحصیلات به کشور بازمی‌گردند.

با این‌حال چرایی مهاجرت دانشجویان و چرایی بازگشت آن‌ها به‌ویژه با نگاه جانبدارانه برخی به مسائل داخلی کشور، موضوع قابل توجهی است که نمی‌توان به سادگی از کنار آن گذشت.

تصمیم برای بازگشت، چالش عمده دانشجویان مهاجر

دکتر سید حسین حسینی نورزاد، دانش‌آموخته رشته مهندسی عمران- مدیریت ساخت- از دانشگاه درکسل آمریکاست که ۶ سال پیش به کشور بازگشته و در حال حاضر به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه تهران مشغول به فعالیت است.

او درباره چرایی مهاجرت خود به آمریکا می‌گوید: سال ۱۳۸۶ وقتی در مقطع کارشناسی ارشد تحصیل می‌کردم برای مدتی به مؤسسه آب دانشگاه مونیخ رفتم؛ همین موضوع انگیزه‌ای شد تا برای تکمیل تحصیلات به دانشگاه درکسل فیلادلفیا آمریکا بروم.

وی پیشرفت علمی را عمده‌ترین انگیزه مهاجرت دانشجویان و نخبگان ایرانی به خارج از مرزها می‌داند و می‌گوید: بر اساس ارتباطی که با جامعه کوچکی از دانشجویان مهاجر ایرانی داشته‌ام معتقدم انگیزه اصلی دانشجویان، رشد علمی است؛ البته بعضی از آن‌ها هم از لحاظ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی باورهای متفاوتی دارند و احساس می‌کنند در اینجا زیر فشار هستند. دلیل دیگر هم اطلاعات یا تصوراتی است که بعضی از آن‌ها نسبت به جاذبه‌های برخی از کشورها دارند و همین موضوع، آنان را به مهاجرت ترغیب می‌کند. مثلاً شرکتی که یک خودرو با کیفیت در اختیار دانشجویان نخبه قرار می‌دهد تا حدی برای فرد جذاب است یا برای مثال یک استاد عضو هیئت علمی در آمریکا می‌تواند با حقوقی که دریافت می‌کند یک زندگی خوب و راحتی داشته باشد اما در ایران حقوق دریافتی چنین استادی به ۱۰ میلیون نمی‌رسد که حتی اگر هم برسد باز زیرخط فقر است.

وی با اشاره به اینکه مهاجرت فرصت بسیار خوبی است تا افراد با فرهنگ‌های مختلف و نحوه تعامل با آن‌ها آشنا شوند، می‌افزاید: برای من هم قطعاً مهاجرت آموزنده بوده است. یاد گرفتم نوع نگاه مردمان به زندگی و دنیا بسیار متفاوت است و باید به نگاه‌های متفاوت احترام بگذارم و اگر باور دارم نگاهم به دنیا یک نگاه درست است باید تلاش کنم با عمل خوب و نه با حرف زدن نشان دهم یک مسلمان واقعی چه ویژگی‌های مثبتی در زندگی دارد.

نورزاد تصمیم‌گیری برای بازگشت به ایران یا ماندن در کشوری را که در آن بسر می‌برد یکی از چالش‌های دانشجویان مهاجر می‌خواند و می‌گوید: با گذشت زمان و عادت کردن به سبک دیگری از زندگی، تصمیم‌گیری برای بازگشت سخت می‌شود. من هم در سال آخر تحصیلاتم در آنجا به این موضوع فکر می‌کردم چون می‌دانستم نباید در این قضیه با عجله تصمیم گرفت. به هرحال با جمع‌بندی همه موارد تصمیم گرفتم سال ۲۰۱۴ یعنی دو ماه پس از دفاع از دکترایم به کشور برگردم.

این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با اشاره به اینکه برای بازگشت به ایران چند انگیزه مهم داشته است، می‌گوید: نخستین انگیزه‌ام این بود که دوست داشتم فرزندانم با فرهنگ اسلامی - ایرانی بزرگ و موفق شوند. گرچه ممکن است در آنجا شانس و عوامل بیشتری برای موفقیت داشته باشند اما خیلی احتمال می‌دادم آن‌ها با گذشت زمان، ایرانی بودن خود را فراموش کنند و نقش اسلام در زندگی‌شان کمرنگ شود.

دلیل دیگرم برای بازگشت به کشور ضرورت حضور در کنار خانواده‌ام بود. ماندن در آمریکا موجب می‌شد از این نعمت محروم شوم درحالی که من نوشیدن یک فنجان چای در کنار مادر و مادربزرگ را به نوشیدن آن در بهترین کافه‌های آمریکا ترجیح می‌دهم. انگیزه دیگرم برای بازگشت، خدمت به مردم کشورم بود. برای اینکه من به این نقطه برسم کشورم هزینه زیادی متحمل شده است، به همین خاطر باید تا حد ممکن به مردمم خدمت کنم.

وی سپس به موضوع تفاوت تحصیل در دانشگاه‌های خارج با داخل می‌پردازد و می‌گوید: ما از نظر منابع انسانی غنی هستیم اما امکاناتی که برای کارهای علمی و پژوهشی در اختیار دانشجویان در کشور آمریکا قرار می‌گیرد قابل قیاس با ایران نیست، در نتیجه خروجی‌های آن‌ها بهتر است. دانشگاه‌های ما تنها دانشجویان با استعداد دارند اما در زمینه امکانات علمی و رفاهی دستشان خالی است. ضمن اینکه امکان تعامل دانشجویان ما با دانشگاه و مؤسسات علمی معتبر دیگر کشورهای دنیا سخت شده که یک علت آن به کمبود منابع مالی دانشگاه‌های داخل برمی‌گردد و دلیل دیگرش هم این است که احساس می‌شود به تعامل با دانشگاه‌های دیگر باور نداریم. البته سخت‌گیری‌های جریان قدرت – کشورهای قدرتمند دنیا – علیه دانشگاه‌های کشور روز به روز بیشتر می‌شود. مثلاً گاهی دیده می‌شود مقاله‌ای که استاد ایرانی ارسال می‌کند چون به نام یک ایرانی است بدون ارزیابی علمی آن را اجکت می‌کنند. برای نمونه مقالاتی که خودم در زمان حضورم در دانشگاه آمریکا ارائه می‌دادم به‌راحتی منتشر می‌شدند اما حالا کمی سخت شده است. خود این موضوع مانعی جدی در مقابل پژوهش است چون پژوهشگر وقتی نتایجش را منتشر کند و داوری شود ارتقا پیدا می‌کند. حتی در ایران هم استادان را با نتایج مقاله‌های منتشر شده وی می‌سنجند.

وی در پاسخ به این پرسش که آیا نتیجه توسعه کمّی دانشگاه‌ها در ایران، افزایش کیفیت آموزش عالی کشور بوده یا برعکس به ضرر کیفیت آموزش عالی منجر شده، می‌گوید: من مخالف توسعه کمّی دانشگاه‌ها مثل آن چیزی که در کشورمان اتفاق افتاده است، هستم. متأسفانه این رویکرد، رویکرد بهره‌وری نیست. در پروژه‌های عمرانی اصطلاحی وجود دارد که می‌گویند از مشت سنگریزه‌های پرتاب شده فقط یکی از آن‌ها به هدف بخورد کافی است. به نظر می‌رسد بعضی از مدیران حوزه آموزش عالی هم چنین نگاهی دارند و معتقدند وقتی به توسعه کمّی دانشگاه‌ها بپردازیم بالاخره از دل آن‌ها یکسری نتایج خوبی درمی‌آید اما به نظرم این نگاه متعلق به قرن ۲۱ نیست؛ چون در این قرن باید از منابع موجود با دقت و با بیشترین بهره‌وری استفاده کنیم. بر این اساس بالاترین منابع ما نیروی انسانی است و اینکه درِ دانشگاه‌ها را باز کرده، صندلی‌ها را اضافه کنیم یا صرفاً یک نگاه اقتصادی به دانشگاه‌ها داشته باشیم حتی اگر از دل چنین توسعه کمی، توسعه کیفی دربیاید باز هم نتیجه‌اش بهره‌وری نخواهد بود. چون الان ما باید به جای یک مشت سنگ، یک سنگ بزنیم اما آن یک سنگ به هدف بخورد.

وی در همین زمینه می‌افزاید: آمریکا دانشگاه‌های زیادی دارد اما این کشور پنج برابر ایران جمعیت دارد و یک کشور مهاجرپذیر است و اصلاً قابل قیاس با کشور ما نیست. همچنین فضای دانشگاه‌های این کشور رقابتی است و آن‌هایی که نتوانند خوب کار کنند حذف می‌شوند اما در ایران دانشگاه‌ها رقابتی نیستند و حذفی صورت نمی‌گیرد. مثلاً اگر برای یک قطعه زمین تسهیلات بانکی خوبی بدهند شاید فردی که نگاه اقتصادی داشته باشد بگوید می‌روم دانشگاه تأسیس می‌کنم و اگر هم از لحاظ علمی موفق نشدم حداقل برای چند سال بعد زمین آن چند برابر حالا ارزش پیدا می‌کند.

در ایران نخبگان دیده نمی‌شوند

علی حسن‌زاده هم برای دوره کارشناسی ارشد در رشته رسانه‌های دیجیتال به مدت دو سال در دانشگاه درکسل فیلادلفیا تحصیل کرده است.

او در پاسخ به اینکه چه شد برای تحصیل به آمریکا رفته و پس از تکمیل تحصیلات به ایران بازگشته است، به قدس می‌گوید: در سن ۲۰ سالگی تصمیم به مهاجرت گرفتم چرا که آن زمان برخی از نیازهایم را که در مباحث علمی تعریف می‌شود در آمریکا می‌دیدم. رشته رسانه‌های دیجیتال که تحصیل می‌کردم در ایران نبود و هنوز هم فکر نمی‌کنم به صورت متمرکز وجود داشته باشد. البته برخی از مباحث سیاسی و اجتماعی هم چاشنی تصمیم‌گیری من برای مهاجرت بود. یعنی کمبودهایی در مباحث سیاسی و اجتماعی داشتیم که آن موقع فکر می‌کردم چنین مسائلی را در جامعه آمریکا نداشته باشم. البته این‌ها انگیزه بیشتر دوستان گرمابه و گلستانم هم بود که در آن سال‌ها مهاجرت کرده بودند.

وی درباره عمده انگیزه‌هایی که موجب می‌شود دانشجویان ایرانی اقدام به مهاجرت به کشورهای دیگر کنند، می‌گوید: یکی از انگیزه‌های آنان دیده شدن دانشجو توسط کلیت یک نظام است. این موضوع بسیار مهمی است چون این دیده شدن در خود امید دارد. حداقل چیزی که یک جامعه می‌تواند به دانشجو ارائه دهد احترام گذاشتن به او است. بحث آزادی فکر و خلاقیت هم وجود دارد و این موضوع به صورت سراب یا واقعیت در آمریکا اتفاق می‌افتد.

حسن زاده در پاسخ به این پرسش که چه می‌شود بعضی از دانشجویان پس از پایان تحصیلاتشان به کشور بر می‌گردند، می‌گوید: برعکس آنچه مردم عادی تصور می‌کنند بیشتر دانشجویان ایرانی که در دانشگاه‌های آمریکا تحصیل می‌کنند شغل‌های معمولی در این کشور بدست می‌آورند. اما دلیل بازگشت خودم به این ایران سنگین بودن هزینه‌های زندگی در آمریکا بود. ضمن اینکه می‌دیدم برخلاف گذشته در ایران امروز ما همه امکانات مدرنی که یک شهروند آمریکایی دارد، شهروند ایرانی هم می‌تواند از آن‌ها برخوردار باشد و این برایم خیلی جالب بود. وقتی به این نتیجه رسیدم شرایط زندگی در ایران مناسب شده تصمیم گرفتم به کشور برگردم.

وی با اشاره به اینکه امروز ایران در شرایط جنگ اقتصادی قرار دارد، می‌افزاید: اگر کشور در چنین شرایطی نبود و یا حداقل دو سوم تحریم‌ها برداشته می‌شد آن‌وقت ریسک مهاجرت اصلاً توجیه‌پذیر نبود. زندگی در ایران به مراتب بهتر است به‌ویژه اینکه بعضی از دوستانم که همچنان شهروند آمریکا هستند معتقدند زندگی در ایران جذاب‌تر است.

وی در خصوص میزان تأثیرگذاری شرایط اجتماعی در مهاجرت دانشجویان ایرانی به کشورهای دیگر می‌گوید:دانشجو در کشورهای توسعه یافته به یک امنیت روانی رسیده است حتی اگر واقعاً چنین امنیتی را نداشته باشد. یعنی واقعاً یک فرد هنرمند در جامعه آمریکا امنیت مالی ندارد، حتی شاید امنیت سیاسی و اجتماعی هم نداشته باشد؛ اما کلیت سیستم به یک برداشتی رسیده که فرد احساس می‌کند جامعه درکش می‌کند و او باید در همان جایی باشد که الان هست. مثلاً یک استاد دانشگاه واقعاً درآمد مالی بالایی ندارد و با عشق به علم، کار علمی می‌کند وگرنه دنبال یک کار دیگری می‌رفت اما او احساس می‌کند در کار علمی هیچ مرزی ندارد و جامعه وی را به عنوان یک انسان عالم می‌شناسد و احترام می‌گذارد و زمینه رشدش را فراهم می‌کند. البته این موضوع هم بیشتر ریشه فرهنگی دارد مثلاً در جامعه آمریکا اگر یک هنرپیشه هالیوود مطرح و شناخته شده است به همان میزان یک استاد دانشگاه که کار علمی می‌کند نیز مشهور است. یک دانشجو یا استاد دانشگاه که کار علمی یا آموزشی می‌کند خود را در آینه جامعه می‌بیند اما در جامعه ما این گونه نیست. مثلاً شهرت استاد شفیعی کدکنی حداقل باید به اندازه فلان سلبریتی باشد اما وقتی این گونه استادان علمی را در رسانه‌ها نمی‌بینیم چگونه می‌توانیم توقع داشته باشیم یک نوجوان، پنج سال بعد راه شفیعی کدکنی، هوشنگ ابتهاج، فلان دانشمند هسته‌ای و... را در پیش بگیرد؛ نوجوانان ما هرچه می‌بینند فلان هنرپیشه یا خواننده است.

وی با اشاره به اینکه نگاه حال حاضرش به مقوله مهاجرت با نگاهی که قبلاً داشته متفاوت است، می‌افزاید: سنتی در کشورهای غربی است که افراد در پایان سن نوجوانی شروع به مهاجرت می‌کنند.به نقاطی می‌روند که از کودکی فکر می‌کردند جای زیبایی برای زندگی است و آن‌قدر این کار را ادامه می‌دهند تا به این نتیجه برسند  جایی که هستند بهترین مکان برای زندگی است. ولی در ایران رفت‌وآمدهای مردم ما با دنیای خارج کم شده و همین موضوع سبب شده ما خود را در آینه ملت‌های دیگر نبینیم و ندانیم چه چیزهای با ارزشی داریم. طبیعتاً من هم از دل همین ملت هستم و شاید آن زمان آن چیزهایی را که داشتیم به خوبی نمی‌دیدم.

وی در خاتمه می‌گوید: اگر همان ۱۲ ساعت کار و تحقیقی که یک دانشجو در آمریکا روزانه مجبور است انجام بدهد را در ایران با اشتیاق انجام بدهد از لحاظ علمی و اقتصادی قطعاً نتیجه بهتری می‌گیرد و پیشرفت بیشتری می‌کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.