در حالی که چند روز است دومین دور مذاکرات صلح میان دولت و طالبان رسماً آغاز شده، اما اخبار انتشار یافته حکایت از آن دارد که تا کنون هیچ گفتوگویی میان طرفین انجام نگرفته و حتی برخی از اعضای اصلی هیئتهای گفتوگو کننده هنوز در دوحه حاضر نشدهاند. بسیاری انتظار دو طرف برای شروع به کار دولت بایدن و روشن شدن سیاستهای منطقهای واشنگتن را دلیل اصلی این تعلل میدانند. صحت این موضوع میتواند شرایط مذاکرات بین دو طرف و در کنار آن شکنندگی بسیار زیاد آن را یادآوری کند. در واقع این رخداد بیش از پیش این نکته را روشن میسازد که حضور دو طرف پای میز مذاکره تا چه حد متأثر از فشار و تصمیمات واشنگتن بوده است. اصرار طالبان بر مبنا قرار دادن توافق صلحشان با واشنگتن به عنوان پایه مذاکرات بینالافغانی هم دقیقاً گواه همین مسئله است که طالبان، بحران و جنگ کنونی افغانستان را چیزی فراتر از نزاع خود و آمریکا نمیدانند. این درست است که سقوط طالبان و شکلگیری موقعیت فعلی افغانستان نتیجه تصمیمگیری اولیه واشنگتن برای حمله به این کشور بوده، اما نباید فراموش کرد که موفقیت در فروپاشی سریع نظام طالبان تنها در سایه کمک و همکاری گسترده منطقهای و بینالمللی میسر گردید.علاوه بر این، در استقرار نظام جدید افغانستان نیز نقش این همکاریها و بهویژه نقش سازمان ملل متحد بسیار برجسته بوده است. در همین راستا در توافق بن، بارها از سازمان ملل و نقش نظارتی آن نام برده شده، چنانکه حتی متن توافق با این جملات آغاز میشود:«شرکت کنندگان مذاکرات ملل متحد درباره افغانستان در حضور نماینده ویژه دبیر کل در امور افغانستان، مصمماند به منازعه رقتبار در افغانستان خاتمه داده، مصالحه ملی صلح پایدار، ثبات و رعایت حقوق بشر را در کشور گسترش دهند». در ضمیمه دوم این توافق هم بر این مسئله تأکید شده که نماینده خاص دبیر کل بر اجرای تمام جوانب این موافقتنامه نظارت و کمک میکند.
با وجود این، مشکل از زمانی آغاز شد که واشنگتن این دستاوردها را به نام خود مصادره کرد و بهتدریج نقش همکاریهای بینالمللی و بهویژه سازمان ملل را به حاشیه راند. ناگفته نماند برخی تحلیلگران سیاسی در چگونگی شکلگیری این وضعیت، بخشی از تقصیر را متوجه دولتهای مسقر در کابل دانستهاند؛ چرا که آنها با در پیش گرفتن سیاستهای یکجانبهگرایانه و توأم با وابستگی شدید به ایالات متحده، موقعیت را برای یکهتازی و جولان هر چه بیشتر این کشور در افغانستان مهیا ساختند. در هر حال نتیجه تمام این تحولات این بود که در گفتوگوهای اخیر صلح از یکسو شاهد تصمیمگیریهای یکجانبه ایالات متحده بوده و از سوی دیگر کمرنگ شدن همکاریهای بینالمللی و بهویژه نقش سازمان ملل متحد را نظاره گر باشیم. بر همین اساس از دید صاحبنظران موضع و موقعیت سازمان ملل در مذاکرات کنونی صلح کاملاً منفعل، سردرگم و تنها تأیید کننده وقایع رخ داده بوده است.
در این شرایط به نظر میرسدتشدید اختلافات میان کابل و واشنگتن، برخی مقامات سیاسی افغانستان را بر آن داشته تا تلاشهای تازهای را برای پررنگ کردن مجدد نقش سازمان ملل در مذاکرات صلح آغاز کنند. سخنرانی اشرف غنی در اجلاس دو ماه پیش شورای امنیت و درخواست وی از جامعه جهانی و سازمان ملل برای حمایت از نظام کنونی و حفظ دستاوردهای ۲۰ سال گذشته افغانستان را در همین راستا ارزیابی کردهاند.علاوه بر این، مقامات افغانستان برای تصویب قطعنامه ماه گذشته مجمع عمومی سازمان ملل در دفاع از ارزشهای مستقر در نظام فعلی، تلاش زیادی به خرج دادند. دولت کابل با پیگیری چنین رویکردی، هر چند دیر هنگام، میتواند زمینه مشارکت و نقشآفرینی هر چه بیشتر همکاریهای بین المللی و بهویژه سازمان ملل متحد را به عنوان حلقههای فراموش شده صلح افغانستان، فراهم سازد. البته شاید تغییرات حاکمیتی در ایالات متحده نیز در این مسیر به کمک کابل بیاید و چشمانداز صلح را در راستای همکاریها و مشارکت بیشتر منطقهای و بینالمللی پررنگ سازد.
نظر شما