جهانگیریان کارنامه پرباری دارد؛ چاپ بیش از ۲۰۰ داستان کوتاه، شعر، معرفی کتاب، نقد، مقاله و یادداشت در مطبوعات ایران از سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۹۹، فعالیتهای صنفی و اجرایی مثل عضو هیئت مدیره و رئیس کانون نمایشنامهنویسان، دبیر شورای راهبرد هنری تئاتر، عضو شورای مرکزی تئاتر کودک مرکز هنرهای نمایشی، مدیر انتشارات خامه، مدیر بنیاد نگارش و پژوهش، مدیر مؤسسه فرهنگی هنری سینمایشگران و دبیر انجمن نویسندگان نوجوان بخشی از این فعالیتهاست. این پژوهشگر فعالیتهای آموزشی مثل تدریس ادبیات داستانی و نمایشی در دانشگاههای آزاد، سوره تهران، سوره اصفهان، علمی و کاربردی، دکتر شریعتی، مدرسه کارگاهی فیلمنامهنویسی حوزه هنری، بنیاد سینمایی فارابی، آموزشگاههای آزاد سینمایی هنر و اندیشه و نظامالملک (مدیر آموزش و مدرس) و انجمن نویسندگان کودک و نوجوان را در کارنامه خود دارد.
۴۰ عنوان کتاب از جمله رمانهای سایه هیولا، توران تور، هامون و دریا، جنگ که تمام شد بیدارم کن، ترکه انار و فارابی بخشی از آثار این نویسنده است.
جهانگیریان پژوهشهای زیادی در حوزه آیینها و سنتهای ایرانی داشته است. در روزهای آخر سال که همه مردم ایران در حال آماده شدن برای برگزاری بزرگترین آیین ملی یعنی جشن نوروز هستند به سراغ او رفتیم تا در مورد آیینهای ایرانی و میزان شناخت جامعه از این آیینها بپرسیم. گفتوگوی ما را با عباس جهانگیریان که نشان درجه یک هنری را کسب کرده است، بخوانید.
آیینهای ایرانی مثل نوروز، شب یلدا و چهارشنبهسوری در هنر و ادبیات ما نمودی ندارد و مردم با پیشینه این آیینها آشنا نیستند. چرا نویسندگان و هنرمندان ما عزمی نداشتهاند که در آثارشان این پیوند را ایجاد کنند؟
این مسئله نیاز به اراده ملی دارد. اراده ملی زمانی به وجود میآید که هم دولت و هم مردم خواستههای مشترکی داشته باشند و برای آن برنامهریزی کنند. بعضی آیینها هم که در روستاها و بعضی شهرها اجرا میشود به صورت خودجوش بوده است. در حالی که به همان صورتی که جشنوارههای متعدد ادبی و هنری برگزار میشود باید برنامههایی هم برای جشنها و آیینهای ملی وجود داشته باشد؛ اداره کل هنرهای نمایشی به عنوان متولی هنرهای نمایشی باید این مسائل را به سرانجام میرساند که این وظیفه را بر عهده نگرفت.
این بیتوجهی از کجا ناشی میشود؟
دیدگاههای نادرستی، مذهب تشیع را در مقابل هنر قرار داده است که بانی این نگاه دکتر شریعتی بود البته من در زمانی خودم تحت تأثیر او بودم اما او به دلایل و اهداف سیاسی در آثارش صحبتهایی کرده که عدهای که متوجه نظریات ایشان نشدند بخشهایی از حرفهای او را درشت کردند. مثلاً دکتر شریعتی در آثارش به این مسئله تأکید دارد که شیعه مذهب اعتراض یا مذهب گریه است در حالی که ما روایتی نداریم که تأکید کرده باشد شیعه باید غمگین باشد یا مشت گره کرده داشته باشد و در او خشونت دیده شود.
اتفاقاً ما به عنوان مسلمان و شیعیان حضرت علی(ع) به صورت خودجوش ماههای محرم و رمضان را برگزار کردهایم و شبهای یلدا و نوروز هم دور هم جمع میشدیم.
بله اما هر زمان مقابل جشنهای ملی گرفته شده، این خواسته به نوع بدتری خودش را نشان میدهد مثلاً مقابل جشنهای چهارشنبهسوری گرفته شد و اکنون به جای اینکه در آخرین شب چهارشنبه سال در خیابانها جشن برگزار شود، خیابانها تبدیل به میدان جنگ میشود. در زمانهایی چهارشنبهسوری را در تمام ایران جشن میگرفتند اما متأسفانه در برهههایی جلو اعیاد گرفته شد. تجربه تاریخی نشان داده هر زمان دولتها به هر دلیلی بخواهند کنشهای جمعی را کنترل یا خاموش کنند، این کنشهای جمعی تبدیل به واکنش جمعی میشود. یعنی مردمی که زمانهایی دور آتش جمع میشدند و با آتش حرف میزدند و میگفتند ما گناهانمان را در آتش میاندازیم تا سال جدید را با درونی پاک آغاز کنیم اکنون دور هم جمع میشوند تا به هم نارنجک و بمب پرتاب کنند.
مراسم چهارشنبهسوری که این سالها برگزار میشود یک جشن آیینی نیست بلکه مراسمی غیرایرانی است که نشانی از فرهنگ ایرانی ندارد و همه اینها به این خاطر است که دولت و مدیران و نهادهای مرتبط نتوانستهاند این مسئله را مدیریت کنند.
پیشنهاد شما برای برقراری این پیوند و آشنایی مردم با پیشینه درست آیینهای ملی چیست؟
من قبلاً به مدیران مرکز نمایشی پیشنهاد دادم، پیشقدم شوند و در شب چهارشنبهسوری کاروانهای شادی راه بیندازند و وضعیت فعلی را آرام آرام تغییر دهند. ببینید ۲۵۰ گروه تئاتر خیابانی در ایران در حال فعالیت هستند که همه اینها میتوانند در شب چهارشنبهسوری و شبهای عید نوروز در خیابانهای همه شهرها کاروان شادی راه بیندازند تا مردم به واسطه هنر با گونههای درست آیینهای ایرانی آشنا شوند و آیینهای فراموش شده احیا شود. اما متأسفانه وقتی نهادی وابسته به وزارت ارشاد اسلامی میخواهد چنین برنامههایی داشته باشد نگران است حساسیتهایی از سوی افراد مختلف ایجاد شود.
در نوروز خردهفرهنگهایی وجود دارد که رو به فراموشی است. آنچه اکنون برگزار میشود چقدر مربوط به این آیین است و چقدر مردم نسبت به این آیین مطلع هستند؟
یکی از عوامل وحدت منطقهای و وابستگی ملی در ایران و کشورهای همسایه همین نوروز است. ۱۲ کشور هستند که آیینهای مشترک نوروزی دارند به همین دلیل به این کشورها میگویند: «کشورهای حوزه نوروز»؛ ایران، تاجیکستان، ارمنستان، گرجستان، قرقیزستان، افغانستان، پاکستان، هند، ترکیه، امارات، بحرین و بخشهایی از عراق، آیین نوروز دارند و این آیین در این کشورها اجرا میشود. توجه به این اشتراکها اهمیت دارد چون اگر روی پیوستگیهای قومی کار کنیم موجب ایجاد وحدت منطقهای میشود. زمانی این ۱۲ کشور با هم ایران باستان را تشکیل دادهاند و هر کدام از آنها در طول تاریخ از ایران جدا شدهاند اما تنها چیزی که از ما به صورت مشترک مانده است همین آیینهای نوروزی است که پاره پاره در این کشورها در حال برگزاری است. در حال حاضر، ایران به این وحدت منطقهای نیاز دارد و میتواند به این اشتراکات توجه کند. گروههای هنری به این کشورها بروند و یا این گروهها به ایران بیایند که اتفاقهای خوبی خواهد افتاد.
در روزهای آخر سال که جشن نوروز نمود بیشتری دارد، میتوان چه کارهایی انجام داد تا پیوستگی را میان مردم جامعه بیشتر کرد و جامعهای شادتر داشت؟
در معماری و مدیریت شهری بحثی هست با عنوان معبر و منظر شهری؛ یکی از کارهایی که میتوان در این روزها انجام داد این است که منظر شهری شادی ایجاد کنیم. در این چند روز مانده به عید گروههای هنری فضای شادی راه بیندازند. ما غمگینترین ملت دنیا شدهایم چون عنصر شادی را درک نکردهایم در حالی که اگر ملتی دنبال توسعه و پیشرفت است اول باید سرزنده و شاد باشد چون جامعه غمگین نه میتواند در مسیر تولید گام بردارد و نه میتواند با خودش و با دیگران رابطه خوبی برقرار کند بنابراین در این روزهای باقی مانده به عید باید تلاش کنیم شرایط روحی خوبی ایجاد کنیم.
مثالی تاریخی میزنم در زمان انوشیروان یا بهرام گور؛ سپاه ایرانیها از جنگ با روم برمیگشتند. انوشیروان احساس میکند مردم ایران غمگین شدهاند، به وزیرش که بزرگمهر بوده است میگوید: «چه کنم این احساس خستگی و درماندگی از مردم گرفته شود؟» وزیر میگوید: «کارناوال راه بیندازید».
چون مردم هم از خشکسالی و هم از جنگ چند ساله با روم خسته شده بودند. آن زمان این رفتارهای روانشناختی با جامعه انجام میشده است تا تودههای مردم از اندوه جمعی رها شوند اما در این زمان نمیشود به مدیری گفت شادی لازمه زندگی انسان است و باید برایش در طول سال برنامهریزی شود.
حالا کشور ما هشت سال درگیر جنگ بوده است و مردم فشارهای اقتصادی و مالی زیادی تحمل میکنند. من با جوانها ارتباط دارم و میبینم بسیاری از آنها به دنبال مهاجرت و رفتن هستند. تعدادی دیگر هم که نمیتوانند بروند افسردگی دارند. واقعاً دولت و نهادهای مرتبط باید به مسائل روحی جامعه توجه و برای آن برنامهریزی کنند.
نظر شما