تحولات منطقه

از «لاله» غرورآفرین تا «لاله» فمینیست
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

سرانجام فیلم سینمایی «لاله» به کارگردانی اسدالله نیک‌نژاد، با سپری کردن یک دهه از شروع تولید خود، به چرخه اکران عمومی در سینماهای کشور وارد شد و اکنون زمان مناسبی است تا پس از دیده شدن نسخه نهایی این اثر جنجالی که در طی این سال‌ها با حواشی بسیاری همراه بوده به بیان چند نکته پرداخت.

۱- «لاله» می‌تواند اثری شاخص در ژانر ورزشی محسوب شود. اثری که از قابلیت کوتاه شدن برخوردار است؛ اما در همین مدت زمان طولانی و تا حدی خسته‌کننده نیز از این توانایی ویژه برخوردار است تا طیفی از مخاطبان را با تزریق حجم قابل‌قبولی از اکشن در کنار  میزانسن‌های مهیج و تصاویر جذاب از اتومبیل‌رانی جذب خود ساخته و به تماشای «لاله» وادار نماید.

۲- قطعاً ساخت اثری همچون «لاله» آن هم در لوکیشن‌های نامناسب موجود در کشور و با محدودیت‌های تکنیکی و فناوری و...، نیازمند حمایت است. حمایت‌هایی که می‌توانست تنها از جنبه معنوی توسط دولت برخوردار شود و با جلب نظر سرمایه‌گذاران خارجی و یا حتی کمپانی‌های ماشین‌سازی داخلی ساخته و به دور از هر تنش و تشنجی به مسیر عادی خود ادامه دهد.

۳- «لاله» نمودی بارز از یک اثر کاملاً سکولار است که می‌تواند ویترین سینما را در ترسیم شرایط عدول از ایدئولوژی و مبانی انقلاب اسلامی کامل نماید. اثری تُهی شده از مبانی انقلاب اسلامی که در عین حال سعی کرده از در غلتیدن به ژانر فلاکت پرهیز کرده و تصویری باثبات و متمدن از وضعیت و شرایط کنونی جامعه ایران به مخاطب جهانی خود ارائه دهد. تصویرسازی ویژه‌ای که منطق تولید آن در مقطع پس از فتنه ۸۸ کاملاً واضح بود و از جهتی می‌توانست به عنوان امری هوشمندانه تلقی شود. پس اگر «لاله» دستخوش نفهمی‌های مدیران اجرایی وقت کشور و تزریق بودجه‌های دولتی خاص نمی‌شد و تنها با حمایت معنوی همه‌جانبه می‌توانست به پیش رفته و مسیر عادی خود را در جذب بودجه از بخش غیردولتی طی و به اکران جهانی راه یابد و ...؛ شاید می‌توانست هژمونی رسانه‌ای غرب را حتی به صورت هر چند محدود، بشکند و ذهنیتی که به سبب جنایت فتنه‌گران داخلی و در قالب تصاویری همچون کشته شدن ندا آقاسلطان به عنوان پربیننده‌ترین مرگ یک انسان در تاریخ بشریت به جهان مخابره شده بود را تحت‌تأثیر خود قرار دهد و ...  .

۴- دفع‌الوقت صورت گرفته در مسیر تولید «لاله» موجب شده تا «لاله» کارکرد دیپلماسی فرهنگی خود را تا حد بسیاری از دست داده و به اثری کاملاً تجاری و نه فرهنگی مبدل شود که گیشه و اصالت جاذبه‌ها را مدنظر قرار داده است. اثری که دیگر سخن گفتن کاراکترها و بازیگران ایرانی فیلم به زبان انگلیسی برایش موضوعیت پیدا نمی‌کند و با وجود تمام هزینه‌های گزاف و جنجال‌های گزاف‌تر، به یک تله‌فیلم سرخوشانه و جاذبه‌محور و تیپ‌گرا فروکاست پیدا کرده که نظایر بالیوودی و هالیوودی بسیاری دارد.

۵- اگرچه برخی همچنان بر این باورند که جَرح و تعدیل‌های صورت گرفته در طی هفت سال گذشته سبب شده تا «لاله» از مبانی ایدئولوژیک تُهی و به اثری کاملاً سکولار مبدل شود و برای این مدعای خود شاهد مثال‌هایی همچون سانسور شخصت آرمان و یا جایگزینی سکانس شهادت فرزند قهرمان او با صحنه آتش‌سوزی ماشین و ... را متذکر می‌شوند؛ اما با این همه آنچه مخاطب امروز بر پرده سینما مشاهده می‌کند تنها ملاک داوری بوده و از این جهت حضور شتابزده «لاله» آن هم در اکران کرونازده نوروز امسال را می‌بایست اقدامی کاسبکارانه قلمداد نمود که در خوشبینانه‌ترین صورت ممکن سبب می‌شود مخاطب سینمایی اثر به سمت و سوی شعارهای جامعه مدنی سوق داده شود و ایشان را با ذهنیتی برآمده از ناسیونالیسم افراطی و قهرمان اومانیسم و امیال شهری و... به فضای انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۱۴۰۰  هدایت و ضمن پوشاندن ناکارآمدی دولت مستقر، زمینه‌های روانی لازم برای موج‌سواری سیاسی و مطرح شدن دعوای حضور زنان در انتخابات ریاست‌جمهوری را فراهم نماید.

۶- «لاله» با وضعیت کنونی اثری آنچنان عقیم شده و موقعیت‌نشناس و الکن است که در لایه‌های محتوایی خود هیچ‌چیز برایش باقی نمانده، جُز تصویرسازی از آموزه‌های موج سوم؛ آموزه‌هایی که اگر چه دارای مسئله شدنِ زن در سینمای ایران را به همان سبک همیشگی و با یک عصبانیت رو به بیرون و در تقابل و مخالفت مستقیم با سنت و دین نشان نمی‌دهد و همچون «دیوار» و یا حتی «آذر» و ... سعی نمی‌کند تا از زن ایرانی به عنوان موجودیتی مفلوک و در تعارض با سبک زندگی اسلامی و ایرانی تصویرسازی نماید؛ اما به دقت آموزه‌های موج سومی را رعایت کرده و به روایت زنی می‌پردازد که ضمن به رسمیت شناختن وسیله‌ای به نام «مرد» می‌خواهد با بهره‌گرفتن از توان او در اجتماع به تفوق برسد و حصارهای سُنت را بشکند و به الگوی زن یاغیِ مدرن مبدل گردد! پس اگرچه در فیلم سینمایی «لاله»  با دختر طاغی و معترضِ چشم‌‍رنگی و یا دخترِ خانه‌گریز مواجه نیستیم و خانواده ایرانی به عنوان موجودیتی مفلوک و تحقیر شده نشان داده نمی‌شود؛ اما در عوض با یک دختر نجیب‌زاده مواجهیم که بسیار شیک و مجلسی و البته بسیار اغراق‌شده و گل‌درشت، به حقنه مانیفست فمینیسم در عمق جان مخاطب خود مبادرت می‌ورزد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.