گزافه نیست اگر بگوییم در تاریخ معاصر جهان، انقلاب اسلامی ایران یک رنسانس شگرف در احیای آموزههای اصیل و بنیادین دین مبین اسلام بوده است. این انقلاب اسلامی بود که بسیاری از سنتها و مبانی اندیشه اسلامی که برای صدها سال به دلایل گوناگون کمتر مورد توجه قرار گرفته بود و یا اگر هم درباره آن گفتوگو میشد تنها در سطح نظر بوده است احیا کرد. به سخن دیگر انقلاب اسلامی ایران وجوه اجتماعی اسلام از جمله برپا ساختن حکومت بهعنوان یک کلانساختار اسلامی با هدف هدایت و زمینهسازی دستیابی انسان به امر مقدس پیشرفت آن هم نه تنها در تراز فردی بلکه در سطح کلان جامعه را محور کانونی کُنشگریهای خویش قرار داد. خوانش سیاسی از اسلام و کوشش در جهت ساختارسازی بیرونی بر پایه این رویکرد از جمله اساسیترین ریشههای انقلاب اسلامی در نظر گرفته میشود.
در سپهر اندیشه دینی آن سالها، ظهور امام خمینی(ره) که بر خلاف روال و جریان مرسوم آن هنگام حوزههای علمیه و اندیشمندان دینی، نگاهی عملگرایانه به اسلام سیاسی داشت زمینه برای دگرگونی بزرگی به نام انقلاب اسلامی را فراهم آورد. ایشان این نگاه که دین برای همه شئون زندگی انسان و دستیابی او به سعادت دارای برنامه است را تنها در تراز نظر محدود نساخت و کوشید با همه سختیها و شاید نبود همراهیها آن را به آرمانی عملیاتی بدل سازد.
یکی از بزرگترین نقاط ضعفی که دامنگیر فضای اندیشهای ماست نبود توجه به وجوه بلندنظری و شالودهای دیدگاههای امام خمینی(ره) است، به گونهای که کمترین کوشش نظری برای معرفی ایشان به جوانان و نسل جدید از این دریچه و نگرگاه است.
در هر رویکرد نظری و یا اجرایی دال مرکزی، مسئله «انسان» و نوع نگاه به اوست. هر چه تعریفی که از انسان در نظر گرفته میشود کاملتر و پیچیدهتر باشد خروجی آن اندیشه نیز کارآمدتر خواهد بود. پس میتوان تشریح کرد که یکی از برجستهترین ویژگیهای مهم اندیشهای بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی نوع نگاه ژرف ایشان به انسان بوده است و انسانی که مبنای شکلگیری بیانیه فکری و اجرایی ایشان بوده، «انسان فرهنگی» است. هرچند این گونه نگاه در مبانی دینی و دیگر شخصیتهای دینی پیش از ایشان نیز وجود داشته است، ولی نخستین فردی که این رویکرد نظری را از تراز مطالعاتی و فردی به رویکرد اجرایی بدل ساخت و برای انجام شدن آن الگوسازی و برنامهریزی کرد امام خمینی(ره) بوده است.
انسان فرهنگی انسانی است که از مؤلفههای بنیادین فرهنگی برخوردار بوده و میتواند زمینه شکلگیری کلانمفهوم «تمدن اسلامی» را فراهم آورد. تمدن بدون حضور انسان فرهنگی، شدنی نخواهد بود و در نهایت به برخی ساختارهای اجتماعی تقلیل خواهد یافت. آشکار است که این گونه نگرش امام خمینی(ره) آن هم در جهانی که اصالت با «انسان اجتماعی» بود و در ایران نیز به دنبالهروی کورکورانه از غرب «جریان نوسازی» با جدیت دنبال میشد شالودهشکنی و دگرگونی عظیمی بود.
این جمله مشهور ایشان در سال ۱۳۵۸ که «فرهنگ یک کارخانه آدمسازی است...» به اندازه بایسته نشاندهنده ارج فرهنگی در منظومه فکری ایشان است. این نوع نگاه ویژه به فرهنگ به معنای ضرورت هدایت انسان به سوی اصالت یافتن پنداره سعادت و به عبارت دیگر زیست متعالی وجه تمایز امام خمینی(ره) با دیگر شخصیتهای برجسته دینی معاصر بوده است. به گونهای که ایشان بر مدار هدف برجسته دستیابی به زیست متعالی برای اسلام نقشی کلانتر متصور شده و آن را از تراز توصیه و دستورالعملهای شخصی به یک کلانالگوی ساختاری و حکومتی بدل میسازد. کلانساختاری که هدف آن قدرت و یا رقابت با دیگر جریانهای سیاسی نیست و عملاً زمینهای برای تحقق تمدن نوین اسلامی محسوب میشود. همین الگو البته پس از ایشان در منظومه فکری رهبر معظم انقلاب با جدیت پیگیری شده است. مروری بر بیانیه گام دوم به خوبی نشاندهنده این گونه نگاه تمدنی و توجه به انسان فرهنگی است. امام خمینی(ره) کمال هویت انسانی را در طی کردن مراحل رشد به هویت بالاتر یعنی هویت ملی-اسلامی و دینی خلاصه میکند. مروری بر صحیفه امام و دیدگاههای ایشان نسبت به فرهنگ نشان میدهد که هیچ گاه فرهنگ را به مظاهر فرهنگی تقلیل ندادهاند. امری که حتی امروز و در جهان معاصر از سوی بسیاری از مدعیان چه انقلابی و چه غیرانقلابی نسبت به فرهنگ رخ میدهد. این جمله حضرت امام نشان از عمق مفهوم فرهنگ در منظومه فکری ایشان است: «راه اصلاح یک مملکت، فرهنگ آن مملکت است» باید گفت امروز ابتذال تفکر نسبت به فرهنگ و وابستگی فرهنگی خطر بزرگ جامعه ماست. راه حل؛ جستوجو در معنای فرهنگ در نظرگاه امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب است.
نظر شما