به گزارش گروه فرهنگ و هنر قدس آنلاین، بسیاری از ما علاقه به کتاب را از کودکیهایمان به یادگار داریم. از «آرزوهای بزرگ» چارلز دیکنز و داستانهای جذاب هانس کریستین آندرسن گرفته تا سفرهای گالیور و داستانهای جذاب ایرانی مانند «قصههای مجید»، «مربای شیرین» و «قصههای خوب برای بچههای خوب». شمار کتابهای جذاب و خواندنی برای بچهها به قدری زیاد است که در حوصله این مطلب نمیگنجد اما همین کتابها ذهن کودکانه ما را به روی دروازههای خیال و آرزو باز کردند و با خود به جهان قصههای رنگی بردند. راستی بچههای امروز چقدر با قصههای کتابهای مخصوص خودشان سرگرمند. آیا این روزها مثل ایام قدیم و کودکی پدر و مادرهایشان کتاب میخوانند یا بازیهای رایانهای و فضای مجازی فرصتی برای ورود به دنیای خیال و کتاب برایشان نگذاشته است.
فاطمه زمانی پژوهشگر، مترجم و نویسنده کودک و نوجوان است؛ او چندین دوره داور فهرست لاک پشت پرنده، داور دهمین جشنواره کتاب کودک و نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، بازرس انجمن نویسندگان کودک و نوجوان بوده و عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، عضو خانه ترجمه کودک و نوجوان و عضو انجمن اهل قلم ایران است. با او در روز ملی ادبیات کودک و نوجوان، درباره دنیای امروز ادبیات کودک و نوجوان و چالشهای پیش روی آن به گفت وگو پرداختیم که در ادامه میخوانید.
خانم زمانی والدین چطور میتوانند تفاوت بین کتاب مناسب و غیرمناسب را برای فرزندانشان تشخیص دهند و با توجه به تنوعی که در کتابهای بازار وجود دارد معیار سنجش را باید برچه اساسی قرار دهند؟
به نظرم چندین معیار وجود دارد که یکی از آنها استناد به لیستهایی است که توسط سازمانها و نهادهای معتبر تهیه میشود، مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که کتاب فصل و سال معرفی میکنند. این کتابها توسط تعدادی داور و کارشناس مطالعه و بررسی میشود و براساس معیارهایی تعیین شده آنها را ارزیابی و درجهبندی میکنند.
«لاک پشت پرنده» عنوان نهاد دیگری است که در آن افراد متخصص این حوزه گرد هم آمدند و کتابها را میخوانند و نظراتشان را در جلساتی به مباحثه میگذارند و آخر هر فصل براساس معیارهای مناسب کودکان و نوجوانان کتابها را امتیازدهی میکنند. همچنین شورای کتاب کودک پایان هرسال یک لیست معتبر از کتابهای مناسب این گروه سنی ارائه میدهد. علاوه بر اینها کتب داستانی، علمی، آموزشی و دینی توسط متخصصان هر حوزه داوری میشود و این لیستها را در اختیار والدین و مربیان قرار میدهند.
معیار دوم براساس نقدهایی است که راجع به هر کتاب در نشریات، رسانهها و سایتهای معتبر وجود دارد و طبیعتاً باعث میشود فرد اطلاعاتی درباره کتابها به دست بیاورد که آیا این کتاب و نویسنده، مترجم و ناشرش افراد معتبر و قابلی بودند یا خیر و از سویی دیگر میتوانند به راحتی کتابهای مناسب را شناسایی کنند. ضمن اینکه از طریق بحث و گفتوگوها در سایتهای معرفی کتاب میتوانند با کتابهای خوب آشنا شوند. به نظرم اینها مطمئنترین راههایی است که مربیان، والدین و کتابداران مدارس میتوانند انتخاب کنند.
با توجه به اعمال تخفیفهای غیرمتعارف و کتابسازی به ویژه در حوزه ادبیات کودک و نوجوان و اینکه شاید خانوادهها توجهی به محتوای ضعیف این کتابها نداشته باشند؛ چه راهکارهای برای جلوگیری از آسیب به کودکان در نتیجه تأثیر این کتابها وجود دارد؟
همانطور که اشاره کردید این مسأله به بازار کتاب و جنبه تجاری آن برمیگردد. مسأله این است که برخی ناشران با انگیزههای تجاری و کسب درآمد دست به این کار میزنند و اینطور به نظر میآید که لابه لای چند کتاب خوب از این دست کتابها هم منتشر میکنند که کسب درآمد کرده باشند؛ از طرفی دیگر با افزایش قیمت کتابها توان خانوادهها در خرید کتاب کمتر شده و به ناچار به سمت آنها میروند و این کتابهای بازاری و با قیمت غیرمتعارف و ارزانش مشتریانی هم پیدا کرده است.
اما اینکه میتوان جلویش را گرفت یا خیر بحث دیگری است که پاسخگویی به آن برعهده وزارت ارشاد است که مجوزها را صادر میکند. بهرحال هیأتهای بررسیکننده وجود دارد، چطور به هر کتابی مجوز انتشار داده نمیشود اما کسی جلوی این کتابها را نمیگیرد و سوال این است که این مجوزها چطور صادر میشود. در واقع این موضوع مطرح است که آیا از طریق وزارت ارشاد میتوان جلوی آن را گرفت یا خیر و این که با آگاهی دادن به والدین میتوان از خرید این کتابها جلوگیری کرد.
ممکن است کودکی که در خیابان یک کتاب رنگی میبیند هوس کتاب خواندن کند و اتفاقاً والدینشان هم از این موضوع خوشحال شوند که فرزندشان به کتاب علاقهمند است اما غافل از اینکه چه محتوایی را به کودکانشان میدهند و با تشخیص نادرست یک کتاب نامناسب را در اختیارش قرار میدهند. بنابراین باید در دو بخش آگاهیرسانی به خانوادهها و اعمال قانون از سوی وزارت ارشاد این مسأله پیگیری شود.
آیا رسالت اصلی کتاب کودک و نوجوان در ایجاد سرگرمی و گشودن دریچههای خلاقیت به روی اوست یا بحث آموزش را باید در آن جدیتر گرفت، گاهی والدین سر این دور راهی قرار میگیرند که کتاب مناسب کودکشان چه آوردهای برایش باید داشته باشد؟
به نظرم میتوان همه این موارد را در کنار هم داشت. البته همه کتابها جنبه آموزشی ندارند و اگر اینطور باشد باعث خستگی کودکان میشود و طبیعتاً او به لذت و سرگرمی نیاز دارد.
فراموش نکنید که موضوع ادبیات داستانی لذت و سرگرمی است و در ادبیات داستانی هیچ جنبه آموزشی پیدا نمیشود. آیا فیلم و تئاترها جنبه صرفِ آموزشی دارند؟ خیر. بیشتر اینها برای سرگرمی و ایجاد خلاقیت و نوآوری تولید شده است. در حالی که آموزش در کتابهای علمی و کمک آموزشی یافت میشود. به نظرم ادبیات داستانی جایگاه خودش را دارد و بزرگترین دغدغه و رسالتش سرگرمی سازی و ایجاد لذت مطالعه برای کودکان و نوجوانان است. اگر نگاهی به ادبیات کلاسیک و فاخر بیندازید میبینید که هیچ کدام جنبه آموزشی ندارد و فقط سرشار از خلاقیت و نوآوری هستند.
آیا در حوزه ادبیات کودک و نوجوان نیازسنجی نسل جدید به درستی صورت گرفته است؟
به نظرم نویسندگان و مترجمانی که حرفهای هستند انتخابهای درستی دارند و به موضوعات قابل توجهی میپردازند. از طرف دیگر ممکن است برخی هم دیدگاه غیرحرفهای را در این کار وارد کنند و آشنایی چندانی با نیازهای نسل امروز نداشته و اصطلاحاً به روز نشده باشند و هدفشان صرفاً کسب درآمد باشد.
انتخاب درست یک نویسنده بسیار مهم است که نیاز بچهها درنظر بگیرد و با آنها در تماس باشد و از نزدیک احساسات و خواستههایشان را ارزیابی کند و این را مورد بررسی قرار دهد که جامعه چه چیزی کم دارد که باید به آن بیشتر پرداخته شود.
وضعیت امروز ادبیات کودک و نوجوان را چطور ارزیابی میکنید؟
من چند سالی داور «لاک پشت پرنده» بودم و آنجا تمام کتابهایی که در ایران به چاپ میرسید مطالعه و بررسی میشد. براین اساس میتوانم بگویم در حال حاضر یک سری موضوعاتی در حوزه کتاب کودک و نوجوان طرفداران بیشتری پیدا کرده که این مسأله یا براساس خواسته و نیاز کودک و نوجوان بوده یا ایجاد نوآوری؛ به طور مثال ادبیات ترسناک و کتابهای فانتزی این روزها بیشتر از قبل نوشته و ترجمه میشوند. از طرفی به موضوعات روز مانند جنگ و مهاجرت بیش از پیش پرداخته میشود. البته کتابهای فاخر هم زیاد است اما ظاهراً بچهها رغبتی به خواندنش ندارند که یکی از دلایلش این است که جذب شبکههای اجتماعی شدند و دیگر سراغ این کتابها نمیروند؛ حتی میتوان گفت شاید نویسندهها هم کمتر سراغش را میگیرند.
انتهای پیام/
نظر شما