گروه تبلیغاتی سریال روی موج اسامی سازندگان سریال سوار شدند و بر اقتباس آن از رمان «بیست زخم کاری» محمود حسینی زاد مانور دادند، پیش از شروع سریال، توصیفاتی درباره خلق پدرخوانده ایرانی یا چهره ایرانی «تامی شلبی» از این سریال میشد تا مخاطب سریال بین خارجی هم برای تماشای آن وسوسه شود. همزمان تمجیدهای فراوانی هم در صفحات مجازی درباره بازی و خلق شخصیتهای جذاب از این سریال شده بود. سریال، توفانی و گزنده شروع شد، ولی هرچه پیش رفت، دریچه نویی به روی مخاطب باز نشد، قصه تکراری طمع برای کسب قدرت و نمایش تجملات که محور بسیاری از سریالهای شبکه نمایش خانگی این سالهاست. تنها فرق «زخم کاری» این بود که هر چه قصه پیش میرفت بر رذالت شخصیتها افزوده شد، گویی هرچه شخصیت داستان، رذایل اخلاقی بیشتری داشت، برای فیلمساز جذابتر میشد. سریال مهدویان، واکنشهای زیادی را در بین مخاطبان و منتقدان بر انگیخت، عدهای جسارت این فیلمساز جوان را در پرداختن به موضوع فساد ستودند و عدهای دیگر هم نمایش این حجم از فساد و پلیدی را غلو شده و تعمدی دانستند. با امیر رضا مافی، منتقد سینما و مجری کارشناس برنامههای نقد سینمایی تلویزیون درباره جدیدترین ساخته مهدویان گفتوگو کردیم، مشروح آن را در ادامه میخوانید:
سریال مهدویان که اقتباسی از رمان حسینی زاد است، سرو صداهای زیادی به پا کرده است، نظر شما درباره چند قسمتی که از این مجموعه پخش شده، چیست؟
من هم رمان «بیست زخم کاری» محمود حسینیزاد را خواندم و هم نمایشنامه «مکبث» شکسپیر را. بهنظرم چند نکته درباره سریال «زخم کاری» وجود دارد؛ نخست اینکه انتخاب این سریال و آنچه ساخته شده به نحوی نشان دهنده عصیان مهدویان علیه نظم موجود است. گویی مهدویان با ساخت این سریال میخواسته از آنچه با آن موافق نیست، انتقام بگیرد. وقتی رمان محمود حسینیزاد را بخوانید، تصویر و تصورتان متفاوت از آن چیزی است که در زخم کاری میبینید. سریال بسیار تلخ انگاشته شده است، با مجموعه ای از شخصیتها مواجهیم که یکی پس از دیگری دچار رذایل اخلاقی، پلیدی و پلشتی هستند و به شکل غمانگیزی، نام شخصیتها مذهبی است؛ همچون میثم، مالک، ناصر، حاج عمو. وقتی با نامهای مذهبی این میزان رذالت را نشان میدهیم به شکل ناخودآگاه در ذهن مخاطب واجد پیش فرض این روزها، نامها و آدمهای مذهبی رانت خوار، کثیف و فاسد قلمداد میشوند.
به تازگی هم مهدویان در بیانیه ای اعتراض کرده سریالش زیر تیغ سانسور ذبح شده است؟
عجیب است، آنچه در این سریال میبینیم شکستن واضح مرزهای اخلاقی است. من مخالف سانسور هستم ولی اینکه مهدویان چنین ادعایی را بکند، مثل این میماند که منِ نوعی از یک امتیازی بهرهمند باشم و بعدها علیه همان کسانی که مرا از آن امتیاز بهرهمند کردهاند، شورش کنم. مسئله دیگر اینکه کارگردانی سریال، بد است. با وجود اینکه مهدویان، کارگردان خوبی محسوب میشود، اما این سریال نشان میدهد مهدویان فضاهای مدرن را به خوبی نمیتواند به تصویر بکشد. در فیلم «لاتاری» و سریال «زخم کاری» بیتسلطی کارگردان بر روایت تصویری عصر مدرن و جهان امروز مشهود است. مهدویان سعی کرده از تکنیکهایی استفاده کند، مکثهایی داشته باشد، با هماهنگی تدوینگرش لبه سکانسها را ببرد و با پرش سکانسها، حس اضطراب را منتقل کند، ولی اینها درنیامده است. این فیلمساز هرچقدر در روایت گذشته و دهه ۶۰، مسلط نشان داده که در «ماجرای نیمروز ۱ و ۲» و «درخت گردو» شاهد آن بودیم، ولی در روایت مدرن، زبان الکنی دارد. این نقص و بی تسلطی هم در زخمکاری و هم در لاتاری مشهود است، در حالیکه او در «درخت گردو» نشان میدهد کارگردان خوبی است.
تغییر رویه فکری مهدویان از ماجرای نیمروز ۲ کمی عجیب است، در درخت گردو، رگههای مخالفت با جریان انقلابی پررنگتر میشود و در «شیشلیک» و «زخم کاری» کاملاً مشهود است، دلیل این تغییر نگاه و مسیر را در مهدویان چه میدانید؟
من از ابتدا معتقد بودم مهدویان، تکنوکرات است؛ یعنی هر آنچه به او بدهند را میسازد. «ماجرای نیمروز ۲ » نشان داد این کارگردان جوان، قرائت جمهوری اسلامی و قرائت جبهه انقلاب را ندارد بلکه قرائت خاص خودش را دارد، در فیلم «درخت گردو» این را اثبات میکند و زاویه متفاوتی به مقوله جنگ دارد. در «شیشلیک» هم کار به جای باریکی میرسد. من همیشه با توقیف فیلمها مخالف بودم، ولی باور دارم که شیشلیک، فیلم مضری است. اگر بخواهم یک فیلم را از میان فیلمهایی که تا الان دیدم توفیف کنم، آن فیلم «شیشلیک» است، «زخم کاری» هم در همین مسیر است. در «شیشلیک» با نقد اجتماعی بسیار سخیفی مواجهیم که بیشتر توهین به انسان و مردم ایران است و همان توهین به انسانها در «زخم کاری» تداوم مییابد. این سریال تداوم نگاه عاصی مهدویان است که در «شیشلیک» وجود داشت و قبلتر از آن در «درخت گردو» و پیشتر در «ماجرای نیمروز۲». گویی مهدویان مداوم در حال انتقامجویی است.
مهدویان، رسانه و رگ خواب مخاطب را خوب میشناسد، او در «لاتاری» روی موضوع قاچاق دختران دست گذاشته و در «زخم کاری» روی فساد و خیانت، حواشی درباره فیلم و سریالهایش را هم خوب مدیریت میکند که بتواند با حاشیهسازی و جنجالآفرینی، کارش را تبلیغ کند، آیا آثار او بهخاطر حواشی میفروشد؟
در مورد فروش «لاتاری»، آن زمان موج تبلیغاتی ایجاد شد که «لاتاری»، آلترناتیو فیلم «فروشنده» است. آن زمان دو گانه مهدویان و فرهادی را ایجاد کردند. اگرچه این دعوا از اساس اشتباه بود، کما اینکه بعدتر در «ماجرای نیمروز۲»، دیدگاههای او مشهود شد و به جد معتقدم که مهدویان در این فیلم در پی ایجاد سمپاتی نسبت به اعضای آن زمان مجاهدین خلق بودهاست. دو چهره زن جذاب را در این فیلم نشان میدهد که مظلوم واقع شده اند، نماهای لانگ از مرگ آنها نشان میدهد، شخصیت کمال «ماجرای نیمروز۱» به کمال «ماجرای نیمروز ۲ » تبدیل میشود که حاضر نیست به خاطر انقلاب، خواهرش را بزند. این طرف انقلابیها را ضعیف شده و بدون آرمان نشان میدهد و آنطرف میگوید در بین مجاهدین، آدمهای مظلوم هم وجود داشتند و وقتی با این قرائت مواجه میشوید به آنها حق تظلم خواهی میدهید! در حالیکه مجاهدین بیشترین ترورها را در اوایل انقلاب داشتند و به خاک این کشور حمله کردند. مجاهدین دشمنان قسم خورده ما بودند؛ قرائت مهدویان در «ماجرای نیمروز ۲ » قرائت منصفانه ای نیست. بعد از آن «درخت گردو» را میسازد که چند دیالوگ صریح ضد ایرانی دارد. در سکانس پایانی که شخصیت اصلی در دادگاه لاهه صحبت میکند، میگوید جنگ را سران کشورها راه میاندازند و مردم آسیب میبینند. این جمله را در سکانس اول هم تکرار میکند. روایتی که مهدویان از جنگ دارد، روایت منصفانه ای نیست. اگرچه در این فیلم، جنایات سردشت به شکلی تأثربرانگیز به نمایش گذاشته میشود، ولی جایی که مهدویان ایستاده، جای درست و منصفانه ای نیست. من از تماشای «درخت گردو» متأثر شدم ولی روایت او، روایت عزتمندانه ای برای مردم ایران نیست. من از دیدن هیچ فیلمی به اندازه «شیشلیک» عصبانی نشدم چون این فیلم بسیار توهین آمیز است و انسان را تحقیر میکند، در «زخم کاری» هم تداوم همان نگاه را میبینیم. این یک مسیر قابل بررسی درباره مهدویان است که اگر همینطور پیش برود، خطرناک است.
جالب است مهدویانی که در این چند سال چنین معترض شده و قبای اپوزیسیون را به تن کرده، خودش از همین جریانی که به آن معترض شده، درآمده است؟
بهنظرم مهدویان از ابتدا دل در گرو جریان انقلابی نداشته، یک بچه نمازخوانی بوده که اعتقاداتی داشته اما هیچوقت دل در گرو این جریان نداشته است. تکنوکراتی بوده که به او پول دادند و فیلم ساخته است. چند فیلم با پشتیبانی این جریان ساخت، صاحب سرمایه شد و حالا دارد حرف خودش را میزند. برخلاف اینکه امثال وحید جلیلی معتقد بودند که مهدویان در جریان ما قرار داشته، بهنظرم چنین تصوری غلط است. مهدویان از ابتدا هم دل در گرو جریان انقلابی نداشته است، کما اینکه این تصوردرباره خانم آبیار هم غلط است. خانم آبیار «شیار ۱۴۳» را ساخته اما در آثار بعدیاش در این مسیر قرار نگرفتهاست. اگرچه اوکارگردان محترم و متعهدی است و هنوز فیلمی مانند «شیشلیک» نساخته است، من فیلم «شیشلیک» را بسیار گزندهتر از «زخم کاری» میدانم. روشن است که مهدویان میخواهد اثری پرسرو صدا بسازد که واکنش برانگیز باشد. او تعمداً در موضع تخریب آدمها قرار گرفته است و میخواهد دهن کجی کند.
آیا مهدویان ایدئولوژی مشخصی دارد؟
از همان ابتدا مشخص بود مهدویان نگاه مخالف سیستم حاکم را دارد.عدهای میگویند که او مخملباف است اما من معتقدم که او شریفتر از مخملباف است، ولی موضعی که انتخاب کرده، موضع مخالف خوانی است و مخالف خوانی به معنای نقادی نیست. منتقدان انقلابی تعمداً، فرهادی را میزنند در حالیکه فرهادی یک منتقد منصف و سینماگر است، فیلمسازی مانند او نداریم ولی فرهادی را به نماد مخالف تبدیل میکنیم، کاری که با شدت کمتر علیه کیارستمی کردیم، بعد کسی مثل مهدویان، گل سرسبد جریان انقلابی میشود که در نهایت هم گل سرسبد درنمی آید. به نظرم مهدویان، ایدئولوژی ندارد و مخالف خوان است و سعی میکند که مخالف خوانی کند، احساساتش در تصمیمگیریهایش دخیل است ضمن اینکه هوش خوبی در کارگردانی دارد بهجز آثاری که در روایت مدرن ساخته است اما اگر مسیر فکری او ادامه پیدا کند، با شرایط خوبی مواجه نخواهد شد.
نظر شما