تحولات منطقه

رسول رسولی‌پور با اشاره به اینکه انسان امروز نیازمند چه خدایی است بیان کرد: بشر قرائتی را دوست دارد که خداوند مسئولیت خلقت را بپذیرد نه اینکه اتفاقات جهان به خداوند ارتباطی پیدا نکند. انسان امروز خدایی را می‌خواهد که در کنار انسان و رنج‌های انسان باشد که قرآن و کتب مقدس نیز همین را می‌گویند.

انسان خدایی را می‌خواهد که در کنار رنج‌هایش بایستد/ آیا مشکلات مجازات الهی است؟
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، رسول رسولی‌پور، استادیار گروه آموزشی فلسفه دانشگاه خوارزمی و فارغ‌التحصیل دکترای فلسفه دین از دانشگاه پونای هندوستان و پسادکترا از مرکز فلسفه دین دانشگاه نوتردام ایندیانا، با حضور در برنامه تلویزیونی سوره، به طرح بحث در زمینه «الهیات امید» پرداخت.

متن  سخنان این استاد فلسفه را بخوانید؛

بشر در تاریخ با پاندمی‌های متفاوتی روبه‌رو بوده است و کرونا از این حیث خاص نیست و میزان مرگ و میری که از این پاندمی داشتیم، به حد بیماری‌های گذشته نیست و نشان‌دهنده میل انسان به باقی ماندن و زنده ماندن و مسئله مرگ آگاهی و مرگ هراسی است که چنین بیماری‌های فراگیری موجب می‌شود این مسائل در انسان زنده شود و انسان در میزان زیستن و ارزش زیستن تأمل کند.

مرگ در خدمت زیستن

این مسئله مرگ هراسی همیشه بوده و فلاسفه‌ در طول تاریخ تلاش کرده‌اند مرگ هراسی یا مرگ اندیشی را به مرگ آگاهی تغییر دهند که ما شناختی از حقیقت مرگ و آمیختگی آن با زندگی داشته باشیم و اینکه بدانیم زندگی ما آمیخته با بودن و نبودن است که هم ارزش مدتی که زنده هستیم را بدانیم و هم اینکه از مرگ نهراسیم و به جای اینکه دائم در ترس از مرگ باشیم و مدت کوتاه زندگی ما از بین برود و لذت و فایده‌اش از دست ما برود، درک درستی از زندگی داشته باشیم و مرگ، تلنگری باشد که دغدغه ما را نسبت به زندگی بیشتر کند و مرگ در خدمت زیستن باشد، نه اینکه زیستن هزینه مردن شود.

یکی از اصطلاحات فلسفی که اینجا می‌تواند مطرح باشد، بحث رویداد است که اتفاق خودش مهم نیست، بلکه آنچه در اتفاق یا آن رویداد پیش می‌آید مهم است؛ یعنی کرونا زمینه‌ای برای فکر کردن به این است که نسبت ما با جهان و ارزش زیستن چیست. اما در مورد اینکه تا چه حد در این بحران، فلاسفه کمک کردند که آن مرگ هراسی به مرگ آگاهی تبدیل شود، باید بگویم شاید سرعت و وسعت این بیماری به نحوی بود که همه را غافلگیر کرد و خیلی از صداها شنیده نشد و همهمه وسعت بیماری و مرگ و بیمارستان و ... صدایش بیش از فلاسفه و عالمان دینی بود که بتوانند حرف خود را بزنند.

در ایران نیز کتابی به همت دکتر آیت‌الهی در مورد فلسفه کرونا نوشته شد اما به قدری مردم گرفتار بودند که شاید آمادگی اندیشیدن در این بحران را نداشتند و شاید بیشتر درگیر همدردی و در کنار هم بودن و مراقبت از یکدیگر شدیم و خواستیم از سرعت این بیماری جلوگیری کنیم تا اینکه فرصتی پیش آید در مورد مرگ آگاهی سخن بگوییم. البته الآن شاید فرصت فراهم‌تر باشد، چون ما با بیماری آشناتر شدیم و الآن گفت‌وگوهایی در حال انجام است که ارزش زیستن را مطرح می‌کند و نشان می‌دهد که ما چقدر به یکدیگر وابسته هستیم و اینکه زندگی انسانی یک زندگی جمعی است. این بیماری نیاز انسان‌ها به یکدیگر را نشان داد و واکنش‌هایی هم سر زد که شاید غیراخلاقی بود، اما طبیعی هم بود؛ مانند انواع تلاش‌ها برای بقاء که نشان داد ما چقدر به یکدیگر نیاز داریم و وابسته به هم هستیم.

دو رویکرد ادیان در مواجهه با کرونا

ما دو برخورد با این بیماری داشتیم؛ یکی با رویکرد غربی و یکی با رویکرد شرقی. شعار غربی‌ها این بود که می‌خواهیم کرونا را شکست دهیم اما شرقی‌ها همزیستی یا کنار آمدن یا پذیرفتن یک ویروس به نام کرونا را مطرح کردند. کلیپ‌هایی که تولید شد نیز این طور بود که آنچه از هند و ... می‌آمد، بیشتر نوعی سازگاری انسان با کرونا را بر عهده داشت که انسان خود را به طبیعت واگذار می‌کرد.

در نگاه ادیان غربی که ادیان ابراهیمی را نیز شامل می‌شود، به دلیل نگاه دوگانه خدا – شیطان، هر آنچه علیه منافع و سلامت انسانی تلقی شود، شیطانی تلقی می‌شود و باید با آن مبارزه کنیم. به تعبیری، ضرر از ناحیه شیطان است و باید با شیطان مبارزه کنیم و کرونا نیز یکی از محصولات کارکردهای شیطان است، اما در رویکرد شرقی، شیطانی وجود ندارد و انسان است که کار خلاف می‌کند و به همین دلیل مبارزه با چیز بیرونی نیست و باید انسان خودش را همراه با طبیعت کند. در نگاه شرقی، طبیعت‌محوری موج می‌زند، اما در نگاه غربی، طبیعت، آنچنان جایگاهی ندارد و مُسخر انسان است. اما در سنت شرقی، واگذاری خود به طبیعت مطرح است و به همین دلیل، بحران کرونا در نگاه شرقی یک بحران با خود است که انسانی که به راه طبیعت نرفته، باید به طبیعت بازگردد اما در نگاه غربی، انسان با یک محصول شیطانی روبه‌رو است که باید با آن مبارزه کند.

در نگرش غربی هم اشاراتی به این هست که وقتی انسان علیه خداوند عصیان می‌کند، دچار گرفتاری‌هایی می‌شود که می‌توان اسمش را مکافات یا مجازات یا کفاره اعمال گذاشت، اما بحث روی این است که ما مشغول یک پدیده خارجی می‌شویم؛ یعنی برخلاف سنت شرقی که به امر طبیعی باید باور داشته باشیم و با آن باید سازگار شویم، در سنت غربی با یک پدیده خارجی که باید با آن مبارزه کنیم درگیر می‌شویم و از این‌رو، مسئله متفاوت می‌شود. پس به عنوان مجازات یا ابتلا هم که باشد گویی باید خود را با تنبیهی که قرار داده شده سازگار کنیم، اما در سنت شرقی به جای فشار از بیرون، سازگار کردن و ملائمت با بیرون پیش کشیده می‌شود.

نفرین و مجازات الهی

مهم این است که زندگی ما یک زندگی تراژیک و محفوف به رنج و سختی است و قرآن کریم هم در سوره بلد این مسئله را به رسمیت می‌شناسد. بودا هم می‌گوید زندگی ما تراژیک و محفوف به بیماری و پیری و مرگ است، اما مسئله‌ای که در کرونا خیلی مهم است اینکه خیلی‌ها خواستند این بحران را نوعی نفرین و مجازات الهی که ما را به سمت مرگ می‌برد، تلقی کنند.

برخی می‌گویند رنج به انسان رهایی می‌دهد و انسان‌ها در خلال رنج است که رها می‌شوند؛ ش در این بحران نیز این صداها شنیده شد که گفتند ما دچار بلاهایی شدیم که چاره‌ای جز قبول این بلاها نداریم، اما سخنرانی خانم مرکل، یک هشدار جهانی بود که به مردمش گفت ما نفرین نشده‌ایم و می‌توانیم چیزی که رخ داده را کنترل کنیم و اینهایی که می‌میرند انسان هستند و برای زندگی آنها باید تلاش کنیم و یک راه حل مهم فاصله اجتماعی است که از آن زمان این مسئله باب شد. آن چیزی که در بحث کرونا مهم شد این بود که آیا وا بدهیم که بلایی سر ما آمده و ما محکوم به این امر منفور هستیم، یا انسان‌ها در برابر هر چیزی که رخ می‌دهد باید به زیستن توجه کنند و باور کنند خدا ادامه حیات بشر را می‌خواهد نه پایان آن را.

این پاندمی به اینجا رسید که ما می‌توانیم تلاش کنیم که بحران‌ها را پشت سر بگذاریم و برای ادامه حیات انسان تلاش کنیم و ادیان و ... باید در خدمت باقی ماندن انسان و حفظ انسان باشند تا تحلیل‌های مایوس کننده و نفرین‌شدگی که ما وا بدهیم و قبول کنیم.

مشکلات مجازات الهی است؟

به تئودیسه مجازات به این نحو که سوء مدیریت بشر و عدم عقلانیت او در چاره‌جویی در بحران‌ها می‌تواند به عنوان مجازات خودش تلقی شود، باور دارم، اما اینکه هر پدیده طبیعی را به دامن خدا بنویسیم که خواسته ما را مجازات کند، قبول ندارم که این نگاه تئودیسه مجازات است. در این بحران، تنبه هست و ما به ضعف خود آگاهی پیدا می‌کنیم، اما ناشی از بی‌کفایتی مدیریت سیاسی و ... بشر است، نه اینکه خداوند مقرر کرده باشد که یک عده را بکشد. اینهایی که کشته می‌شوند، ناشی از مشکلات مدیریتی هستند، نه اراده خداوند که عده‌ای را در مظلومیت بکشد. این نشان می‌دهد باید رویکرد خود را نسبت به شر طبیعی تغییر دهیم.

اگر ما خلیفه‌الهی انسان را قبول کنیم و اگر این شعار نباشد که انسان نقش خدا را بازی می‌کند و اگر باور به آیاتی که بیانگر یاری‌گری خداوند دارد داشته باشیم که انسان نقشی الهی را ایفا می‌کند، نباید بهراسیم از اینکه انسان توانایی اداره زندگی خود را دارد، اما اگر به غرور بینجامد که بگوییم مانند خدا آسیب‌پذیر نیستیم، این تالی فاسد دارد و در این بحران نیز کشورهایی بودند که مدیریت صحیح را نیز داشتند و واکسن هم تولید کردند اما به مشکلاتی برخوردند و به دعا و کرنش در مقابل خدا افتادند و این نشان می‌دهد بشر علی‌رغم همه توانایی‌هایی که دارد، نباید مغرور شود.

نکته دیگر اینکه، برخی خوانش‌ها از الهیات کلاسیک، متناسب با معضلات امروز بشر نیست. ما می‌توانیم قرائت کلاسیک را بازخوانی کنیم اما مدل‌های جدید شاید به زبان امروز و با نوعی الهیات گشوده، به صورت بازتر به نقش انسان توجه دارد و دغدغه خدا نسبت به انسان را نیز مطرح می‌کند. یکی از مشکلات خوانش الهیات کلاسیک این است که خدا واکنشی در برابر آنجه رخ می‌دهد نشان نمی‌دهد، اما این برای بشر امروز رضایت‌بخش نیست؛ چون بشر دوست دارد خداوند مسئولیت خلقت را بپذیرد نه اینکه اتفاقات جهان به خداوند ارتباطی پیدا نکند. انسان امروز خدایی را می‌خواهد که در کنار انسان و رنج‌های انسان باشد که قرآن و کتب مقدس نیز همین را می‌گویند.

منبع: ایکنا

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.