صفآرایی دو برآیند در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ شکستی شد که حالا هیچکس حاضر نیست مسئولیت آن را بر عهده بگیرد؛ کارگزاران (نزدیک به مشی مرحوم هاشمی رفسنجانی) و حزب منحله مشارکت که حالا در قالب حزب اتحاد ملت (از مریدان محمد خاتمی) فعالیت خود را ادامه میدهند، دو سر این نزاع درون گفتمانی هستند.
به نظر میرسد کارگزاران از رئیس دولت اصلاحات عبور کرده و سازوکارهای اجماعی آنها که بلافاصله پس از تشکیل، تسخیر تندروهای این جریان میشود را نیز قبول ندارند، ولی خلأ رهبر معنوی و سیاسی بهشدت در این حزب حس میشود. در این بین برخی معتقدند علی لاریجانی میتواند آن فردی باشد که کارگزارانیها به دنبالش هستند. رئیس سابق مجلس نیز مدتهاست چرخشهای سیاسی خود را آغاز کرده و اکنون البته مشخص نیست در کفه ترازوی کدام تفکر سیاسی و جریانی ایستاده است! اما اینکه لاریجانی در دوره پساروحانی از چنین ظرفیتی برخوردار بوده که بتواند جا پای هاشمی رفسنجانی بگذارد و در قامت پدر معنوی اصلاحطلبان میانهرو ظاهر شود، خود سؤال بزرگی است.
نیاز ابزاری اصلاحطلبان و لاریجانی به همدیگر
حمید رسایی سیاستمدار اصولگرا در پاسخ به این پرسش ما میگوید: اصلاحطلبان پس از فتنه سال ۸۸ وقتی متوجه اشتباه خود شدند که کاملاً در آغوش دشمنان قسمخورده این ملت بودند، اما از آنجا که دچار ضعف شدید ایدئولوژیک، مبانی غلط در شیوه حکمرانی و آلوده به برخی مفاسد بودند، جرئت و توان بازگشت از این مسیر را نداشتند، برای همین به دنبال یک رحم اجارهای بودند تا بتوانند در ساختار سیاسی کشور و در ارکان قدرت باقی بمانند. نماینده ادوار هشتم و نهم مجلس در اینباره افزود: هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی دو شخصیتی بودند که اصلاحطلبان برای مشروعیت سیاسی و بهرهمندی از قدرت درون حاکمیت به آنها نیاز داشتند. پس از مرگ هاشمی، یکی از مهمترین تکیهگاههای آنها از بین رفت اما به دلیل حضور در دولت روحانی، همچنان حضورشان را حفظ کردند. وی افزود: از طرفی علی لاریجانی که در مقابله با دولت احمدینژاد و بعد از آن در حمایت از روحانی، با این طیف سیاسی هممسیر شده بود، وقتی جایگاه خودش را در بدنه اجتماعی همسو با انقلاب، از دسترفته دید و از طرف دیگر با نبود هاشمی، نیاز اصلاحطلبان به تکیهگاهی که درون نظام جایگاه و پایگاه داشته باشد را حس کرد، کوشید بتواند جایگزین هاشمی در این طیف سیاسی باشد. در حقیقت اصلاحطلبانِ تجدیدنظرطلب به لاریجانی نیاز دارند و لاریجانی به آنها. هر یک از این دو به دیگری نگاه ابزاری دارد و تنها چون رویکرد هر دو دستیابی به قدرت است، یکدیگر را تحمل میکنند. رسایی در انتها تأکید کرد: لاریجانی هرگز نمیتواند یک جایگزین خوب برای جای خالی هاشمی باشد؛ نه از سابقه او برخوردار است و نه ریشه او را در بدنه مدیریتی کشور دارد. مضافاً که هاشمی از حمایت بدنه اجتماعی برخوردار بود و شخصیتی کاریزماتیک داشت، اما لاریجانیها اساساً از این مقبولیت در بدنه جامعه برخوردار نیستند.
لاریجانی به دنبال جریان سوم
اکبر منتجبی از فعالان اصلاحطلب هم در گفتوگو با ما، اینکه لاریجانی بتواند به عنوان جایگزین هاشمی رفسنجانی مطرح شود را بسیار بعید میداند و میگوید: او ممکن است حمایت بخشی از جریان اصلاحات را داشته باشد، ولی این ظرفیت را ندارد که در قامت رهبر معنوی عمل کند. این فعال سیاسی افزود: دلیل مهم و مؤید این موضوع هم این است که ایشان اصلاً اصلاحطلب نیست. وقتی چهرههایی مانند سیدمحمد خاتمی، موسوی خویینیها، حسن خمینی و حتی با اغماض حسن روحانی هستند، طبیعتاً چهرههای اصلاحطلب و حتی افراد میانهرو با وجود اختلافات، بعید است روی لاریجانی به اجماع برسند.
وی توضیح میدهد: این ظرفیت که یک جریان سیاسی اصلاحطلب پشت ایشان قرار بگیرد و هرچه بگوید را سند بداند، این در یک معامله و نه معادله سیاسی اتفاق میافتد. یعنی یک بده بستان، چون لاریجانی هم احساس میکند صدا و حرفش متفاوت با بخش زیادی از اصولگرایان شده. اما نکتهای که نباید از آن غافل ماند این است که شاید رئیس سابق مجلس هم بدش نیاید که یک جریان سوم را راهاندازی کند. تشابهی هم که بین مرحوم هاشمی و لاریجانی دیده میشود، در همین نکته نهفته است؛ یعنی ایشان هم میخواست بین دو جریان حرکت کند و یک راه سوم باشد. به گفته وی، در حال حاضر با توجه به ناکارآمدی دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب این استعداد در جامعه برای ایجاد این جریان سوم با شعار نه اصولگرا، نه اصلاحطلب یا نه افراط، نه تفریط وجود دارد. جریانی که خود پاکدست باشد که البته با توجه به سابقه خانواده لاریجانی در این مورد ملاحظات بسیاری است.
نظر شما