تحولات لبنان و فلسطین

در مراسم یازدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت که صبح دیروز به مناسبت هفته‌ کتاب و کتاب‌خوانی و همزمان با آیین ملی تجلیل از مادران شهدا و قدردانی از نویسندگان کتاب‌های مرتبط با دفاع مقدس برگزار شد، از تقریظ رهبر معظم انقلاب بر کتاب «تنها گریه کن» روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان نیز رونمایی شد. این اثر کوشیده تصویری کوتاه و مختصر از یک عمر زندگی، ولایت‌پذیری و تلاش‌های زنی را نمایش دهد که در تاریخ انقلاب رشد کرده و اثرگذار شده است.

روایت مجاهدت یک مادر آتش به اختیار

«تنها گریه کن» به قلم اکرم اسلامی نگارش و توسط انتشارات «حماسه یاران» به بازار نشر عرضه شده است. به بهانه رونمایی از تقریظ رهبر معظم انقلاب بر این کتاب گفت‌وگویی با نویسنده اثر داشتیم تا درباره جزئیات نگارش و انتشار آن بیشتر صحبت کنیم.

خانم اسلامی،‌ سوژه کتاب «تنها گریه نکن» را چطور پیدا کردید؟

من خانم منتظری را نمی‌شناختم و در واقع ایشان به من معرفی شدند. اطلاعاتی از شخصیت و فعالیت‌هایی که ایشان داشتند را به من دادند و من از همان اطلاعات فهمیدم که این پرونده با دیگر پرونده‌ها فرق می‌کند، این پروژه کار سنگینی است و شکل پرداخت به آن خیلی مهم است. برای اینکه حق مطلب درست ادا شود و کوتاهی در این زمینه صورت نگیرد باید سخت تلاش می‌کردم. به همین دلیل پذیرفتن این کار برای من خیلی سخت بود و احتیاط زیادی درباره‌اش داشتم حتی یکی دو بار به انتشارات اعلام کردم که در توان خودم نمی‌بینم این کار را انجام بدهم ولی دوستان به خاطر لطفی که داشتند از من خواستند دست‌کم یک قرار ملاقات با حاج‌خانم بگذارم و ایشان را ببینم. 

به قدری صحبت و معاشرت با ایشان شیرین بود که دیدار ما در همان جلسه اول موجب شد اطمینان یابم که دلم می‌خواهد این معاشرت و همنشینی ادامه پیدا کند و ایشان را بیشتر ببینم بنابراین جلسات مصاحبه را پی گرفتیم و حدود یک سال و نیم برای آن زمان گذاشتیم. برای شروع تمام وقایع و اتفاقات کودکی را با حاج‌خانم مرور کردیم و به مرور پیش آمدیم. 

مصاحبه‌ها گرفته شد، پیاده شد، دسته‌بندی شد و بعد هم جاهای خالی را با مصاحبه‌های تکمیلی پر کردیم. در نهایت هم کار تدوین و نگارش کتاب را شروع کردیم. البته در زمان نگارش هم گاهی به اطلاعات تکمیلی نیاز داشتیم و چون با حاج‌خانم مرتبط بودیم آن‌ها را پر می‌کردیم.

شما پیش از کتاب «تنها گریه کن» کتابی منتشر کرده بودید؟

نه. این نخستین کتاب بلند من است. البته پیشتر مجموعه آثاری در حوزه خاطرات مینی‌مال کار کرده بودم ولی این نخستین کتاب بلند من است.

نوشتن این کتاب چه تجربه‌ و چالش‌هایی برای شما داشت؟ 

اوایل کار واقعاً چند شکل مختلف برای روایت، زاویه دید و زبان راوی را آزمون و خطا کردم. لازمه‌ نوشتن این کتاب این بود که خیلی کتاب بخوانم و در آثار ارزشمند دقت کنم. همچنین با استادان مختلفی مشورت کردم. البته ناگفته نماند که این کتاب یک مشاور تألیف هم داشت و آقای «قاسم‌پور» خیلی به من کمک کردند. بارها و بارها کار را برمی‌گرداندند و اصلاحیه می‌زدند. در کنار همه این موارد اصلاحی که در حین کار انجام می‌شد، دو بار هم پس از تحویل نهایی روی کتاب بازنویسی انجام شد. نگارش کار بلند اقتضائات خاص خودش را دارد و برای اینکه به شکل دلخواهی که می‌خواهی برسی، باید بارها و بارها کار را اصلاح کنی. زمانی‌ که این کار را انجام می‌دادیم حاج‌خانم ساکن قم بودند. 

من برای اینکه کار را تکمیل کنم،‌ رفت و آمد زیادی به قم داشتم تا بتوانم یک جلسه ایشان را ببینم با اینکه خود آن همنشینی‌ها برای من خوشایند بود ولی هدف اصلی ما این بود که کار را دربیاوریم. بعضی وقت‌ها ایشان نکات لازم را به خاطر نمی‌آوردند که برای به یاد آوردنشان مثلاً به عکس‌های ایشان مراجعه می‌کردیم، با همدیگر همفکری می‌کردیم و خاطراتشان را مرور می‌کردیم.

به نظر خودتان چه ویژگی‌هایی این کتاب را جذاب کرده است؟

چیزی که برای من در تمام طول نگارش این کتاب و صحبت‌هایی که با راوی داشتم کاملاً واضح و مشخص بود، این بود که این زن در ابتدا یک انسان معمولی بوده یعنی یک سیر زندگی و تجربه زیسته خیلی عادی و معمولی مثل همه انسان‌ها داشته ولی به مرور زمان شخصیت ایشان در بزنگاه‌های مختلف رشد می‌کند و شکل می‌گیرد. یکسری ابتلا برای ایشان پیش می‌آید و همان‌ها سبب می‌شود نوع تصمیم‌گیری و نگاهشان به زندگی کامل شود. این‌ها موجب می‌شود آن شخصیت معمولی تبدیل به یک انسان پخته‌ای شود که می‌تواند در مراحل مختلف تصمیم‌های درستی بگیرد. 

یک ویژگی که ایشان دارد همین است که ایشان از آن آدم معمولی تبدیل به یک انسان جهادگر و مجاهد می‌شود. خب این اتفاق کمی نیست؛ اینکه از یک جایی به بعد بتوانی به عنوان راهبر، مسیر را نه تنها برای خودت بلکه برای دیگران هم مشخص و تعریف کنی. این‌ها اتفاق‌های مهمی است به خصوص اینکه هیچ وقت ندیده‌ام حاج‌خانم برای انجام دادن کاری لنگ نامه‌نگاری و دستورالعمل‌های اداری بماند. وقتی احساس کند باید یک کاری را انجام بدهد آن کار را انجام می‌دهد. یعنی خودشان شخصاً ورود می‌کنند، آن را به سرانجام می‌رسانند و چشمشان به حرف و عمل بقیه نیست. 

الآن حاج‌خانم منتظری حدود ۷۰ سال سن دارند ولی من ندیده‌ام که ایشان بگویند حالا وقت خانه‌نشینی من است و باید شما جوان‌ها کار را به دست بگیرید. به نظر من لفظ «آتش به اختیار» به صورت مجسم در شخصیت و فعالیت‌های ایشان وجود دارد و این در وجود یک زن خیلی قابل اعتناست.

شما در این کتاب توانستید سیر تغییرات ایشان را به مخاطب نشان دهید؟

با توجه به بازخوردهایی که دیده‌ام بله. مخاطب این را کاملاً از کتاب دریافت می‌کند.

معمولاً کتاب‌هایی که درباره مادران یا همسران شهیدان نوشته می‌شود به نسل جدید و نیازهای آن توجه نمی‌کنند. آیا مخاطب امروزی با این کتاب ارتباط برقرار می‌کند؟

اتفاق خوبی که افتاده این است که راوی ما دارد در همین شرایط زندگی می‌کند یعنی این کتاب یک تجربه زیسته مربوط به ۱۵-۱۰ سال پیش نیست که آدم با خودش بگوید شرایط ما با آن زمان فرق می‌کند. این آدم الآن حضور دارد و در همین دوره زمانی دارد زندگی می‌کند. همه مسائل اجتماعی، شرایط اقتصادی و مسائل جامعه را دارد لمس می‌کند مثلاً در دوران کرونا منزل ایشان یک پایگاه قابل اعتماد برای افرادی بود که در این مدت آسیب دیده بودند. می‌خواهم بگویم ایشان در همین زمانه دارند زندگی می‌کنند بنابراین هر کسی می‌تواند شرایط خودش را با ایشان تطبیق دهد. 
اگر کسی می‌خواهد خودش را با ایشان مقایسه کند، بهانه‌ای نمی‌بیند که بگوید دوره و شرایط و حال و هوای جامعه با آن زمان فرق ‌کرده است. به نظرم این الگوگیری برای کسانی که می‌خواهند فراهم است.

خوشبختانه کتاب شما مورد لطف و توجه رهبری قرار گرفته است. چقدر بابت موفقیت کتاب و توجه ایشان خوشحال هستید؟

من چیزی از لطف و توجه ایشان را شامل خودم نمی‌دانم یعنی شاخه‌ای از توجه ایشان شامل من نمی‌شود هر چه هست مربوط به شخصیت خود حاج‌خانم منتظری است. هر کسی که این کتاب را بخواند اذعان دارد که چقدر انسان فوق‌العاده و بی‌نظیری هستند و مخاطب این شخصیت را تحسین می‌کند. رهبری هم به این کتاب لطف داشتند و من خوشحالم، خوشحالی من از این بابت است که متوجه حضور و زیستن زنی با این مختصات در گوشه‌ای از این کشور شده‌اند. این اتفاق خیلی خوبی بود و توجه ایشان مرا خیلی خوشحال کرده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.