مؤلف در این کتاب، خواسته یا ناخواسته، با ضبط دقیق خاطرات شفاهیای که اغلب روی منبرها نقل میشود، قدمی مهم در بالا بردن دقت بازگویی مطالب توسط اهل منبر برداشتهاست؛ چرا که اگر مطلبی فقط شفاهی و سینهبهسینه نقل شود و در جایی مکتوب نشود، از خطر تحریف مصون نیست. دو منبع مهم این خاطرات، یکی آیتالله محمدعلی جاودان است که مؤلف به سبب مصاحبت طولانی با ایشان، خاطرات زیادی از ایشان شنیده است و یکی هم کتاب «گنجینه دانشمندان» تألیف محمد شریف رازی. به منظور بررسی چرایی رفتن به سراغ چنین سوژهای و اهداف آن برای مخاطب با حجتالاسلام والمسلمین محمدباقر ادیبی لاریجانی، استاد حوزه علمیه و مؤلف این کتاب گفتوگویی ترتیب دادهایم که در ادامه مشروح آن تقدیم حضورتان میشود.
«از داستانها باید آموخت؛ خاطرات و حکایات» بر چه مداری نگاشته شده و میخواهد مخاطب را در چه مسیری با خود همراه کند؟
از نام کتاب پیداست باید از داستانها آموخت. نگاه عموم ما به داستان، نگاهی سرگرمکننده و برای وقتگذرانی است، نگاه رُمانی که وقتمان را پر کنیم اما نگاه قرآن به داستان، نگاه عبرتآموزی و پندگیری است، یعنی داستان برای ما درسهایی از اعتقاد و اخلاق و حتی درسهایی از احکام شرعی دارد. استادان و بزرگانی که در محضرشان بودیم وقتی این داستانها را نقل میکردند برای آن نبود که وقت درس و منبر را برای ما پر کنند بلکه در پی تربیت و هدایت ما بودند، از این رو داستانهای متعددی حتی در مسائل شرعی از لسان بزرگان شنیدهایم. مرحوم آیت الله مجتهدی(ره) داستانهایی درباره مشکلات طهارت و نجاست نقل میکردند که راه نجات وسواس را یاد دهند؛ این داستانها کلیدی است یعنی نکات کلیدی در آنها وجود دارد که اگر انسان در آنها توجه و تفکر و تعقل کند، بسیار درسآموز است. برای خود من بارها اتفاق افتاده داستانهایی از آیتالله حقشناس(ره) و نحوه برخورد ایشان را در یک جریان شنیده بودم و عین همان برای من رخ داد و در آن شرایط قرار گرفتم. برای مثال در سفری که ایشان به مکه مشرف شده بودند، پس از انجام اعمال در مکه، ساعت ۳-۲ نیمه شب شده و دو ساعت تا اذان صبح باقی مانده بود، ایشان به اطرافیان فرموده بودند تا اذان بیدار بمانیم چون اگر بخوابیم هم نماز شب و هم نماز صبح از دست میرود؛ عین همین اتفاق برای ما افتاد و در سفر حج و پس از اعمال دو ساعتی تا اذان صبح فرصت داشتم و ماندم و این داستان به یادم آمد، صبح فردا از برخی حجاج شنیدم نمازهایشان قضا شده بود!
این داستانها میتواند نکات کلیدی و گشایش و گرهگشایی داشته باشد چون نمونههای اینها تکرارپذیر است. نگاه قرآن هم چنین است و برای صاحبان خرد عبرت دارد؛ به عبارت بهتر، قرآن به عنوان کتاب هدایت درصدد قصهگویی نیست؛ اینکه قرآن داستان حضرت موسی(ع) و خضر(ع) و یا داستان حضرت عیسی(ع) و... را بیان میکند برای جنبههای تربیتی و هدایتی است تا از این داستانها درس بگیریم.
در «از داستانها باید آموخت؛ خاطرات و حکایات» با چه کیفیتی به نقل تشرفات پرداختهاید که برای مخاطب باورپذیر باشد؟
در این کتاب خاطرات و داستانهای تشرفات به محضر ائمه(ع) که برخی سینه به سینه نقل شده بود، آمده؛ من از استادم شنیده بودم و برخی از این خاطرات و داستانها را مستقیما ًاز افرادی نقل کردهام که خود محور داستان و اتفاق بودهاند، بخش دیگری را در کتاب «گنجینه دانشمندان» خوانده بودم. چون این اثر مهجور مانده و برای عموم مردم ناشناخته است و از سال ۵۳ تجدیدچاپ نشده وقتی آن را مطالعه کردم به داستانهایی رسیدم که برای عموم مردم کاربردی است و درصدد نقل آنها برآمدم. من هشت جلد این کتاب را خواندم و یادداشتبرداری کردم و جنبههای هدایتی بسیار در آنها یافتم و برخی را آوردهام؛ موضوع دیگر آن بود این داستانهای نقل شده در تاریخ ثبت شود، اگر میخواست در حافظه من یا استاد من و ناقلان آنها بماند، از بین میرفت و جنبه تربیتی آن مؤثر واقع نمیشد چون برخی از این داستانها در کنار جنبه اخلاقی تربیتی، بُعد تاریخی هم دارند که میتواند کمک حال ما باشد. داستانهایی را در این کتاب آوردهام که مخاطب بداند درها و راهها بسته نیست. فرضاً اگر داستانی از تشرفی نقل شده، به زمان معاصر تعلق دارد نه پنج شش قرن پیش تا مخاطب بداند راه هدایت و رسیدن و حتی تشرف باز است و مسیر آن وجود دارد منتها باید طی شود؛ نخست با حرکت مثبت یک انسان و از سوی دیگر با توجه و عنایت معصومان(ع) به انسان. برای مثال در این کتاب داستانی از فرمانده ارتش روسیه تزاری آوردهام که مورد عنایت حضرت عباس(ع) قرار گرفته و بعد شیعه شد و زندگیاش تغییر کرد.
شیوه بیان تشرفات در آثار مکتوب چگونه باید باشد که مخاطب با آن ارتباط برقرار کند؟
در این باره افراط و تفریط بسیار است؛ برخی به گونهای بیان میکنند که دور از دسترس است و برخی هم طوری که گویی هر لحظه ممکن است اتفاق بیفتد و زمینهسازی نمیخواهد! در این کتاب آوردهام راه بسته نیست اما اینگونه هم نیست که هر روز و هر زمان ممکن باشد. برای مثال امام زمان(عج) فرمودند (نقل به مضمون): شما اهل دیانت باشید و دینتان بر دنیایتان نچربد، دین را قربانی دنیا نکنید و برای منافع چندروزه دنیا ارزشهای اخلاقی و دین را زیر پا نگذارید، اگر چنین باشید ما خود سراغ شما میآییم. چنانکه به یکی از علما وقتی میخواست با علم جفر و... مکان زندگی حضرت(عج) را دریابد، فرمودند: مثل فلان کاسب منصف باش من خودم نزد شما میآیم. در بیان تشرفات باید به گونهای با مخاطب ارتباط بگیریم که بداند تشرف دستورات عجیب و غریب نمیخواهد، عمل به سیره معصومان(ع) برای انس با آن حضرات(ع) کافی است.
آیا در این کتاب داستانی درباره عنایت امام رضا(ع) به زائران هم آوردهاید؟
بله، این عنایت به پیش از انقلاب بازمیگردد. شخصاً به مشهد مشرف شده بودم. در اتاق همجوار ما پیرمردی از بستگان آیتالله جاودان (پسرعموی ایشان حاج محمد جاودان) حضور داشت و داستانی را از کسی که این اتفاق برایش افتاده بود برای ما نقل کرد. دوست ایشان نقل کرده بود در خواب نیمروزی امام رضا(ع) را دیدم که حضرت(ع) زنجیر میمونی را گرفته و آوردند و فرمودند: از او پذیرایی کن. با صدای زنگ از خواب بیدار شدم و رفتم در را باز کردم. مردی از ما خانه برای اجاره خواست؛ با اینکه رسم ما نبود منزلمان را اجاره دهیم اما با یادآوری خوابی که دیده بودم، پاسخ مثبت دادم و همه اختیارات خودمان را در اختیار او گذاشتیم. روز پایانی گفت رفتار شما با من مثل میهمان بود نه کسی که مستأجر بوده است الان هم پولی نمیگیرید. صاحبخانه خوابش را تعریف میکند؛ آن فرد که در آن زمان شغل ناجوری داشته، متنبه میشود و میگوید: شغلم را تغییر میدهم.
این گونه کتابها و تألیفات در انس مخاطب با اهل بیت(ع) چه تأثیر و برکاتی دارد؟
عموم ما به بیان داستان و خاطره و قصهگویی تعلق خاطر داریم و راحتتر آن را میپذیریم و زودتر با آن انس میگیریم. گاه کتابی علمی نگاشته میشود یا منبری علمی برپا میشود که مخاطب خاص خود را دارد و هر قشری درک و حوصله آن را ندارد، اما داستان و خاطره با همه سنین تناسب دارد و با هر سطح علمی و سواد میتوان آن را عرضه کرد و ماندگاری آن بیشتر است تا فرمول و قاعده علمی. همانطور که قرآن از داستانها استفاده کرده و به اثر و ماندگاری آن به عنوان ضرورت همیشگی تأکید دارد امروز نیز این بحث مطرح است چون داستانها کلاس درس هستند وگرنه به عنوان گذران وقت خاصیتی ندارند.
برای نوشتن از کرامات و عنایات امام رضا(ع) و سیره ایشان بهگونهای که فضای جامعه را متأثر کند، چه پیشنهادی دارید؟
در این زمینه آثاری نوشته شده اما باید با نگاهی که گفتم باشد، همراه با بازنگری و بازنویسی. برای مثال مواردی را که در حرم مورد عنایت حضرت ثامن الائمه(ع) قرار میگیرند و در دفتر ثبت و ضبط میشوند، بازنگری کنیم تا بدانیم از این داستانها از کرامت امام مهربانیها(ع) چه آموختهایم.
کاری که استاد قرائتی در تفسیر انجام میدهند و تفسیر نورشان چنین است در هر آیه پس از ترجمه و توضیح مختصر میگویند از این آیه چند نکته قابل برداشت است. اگر چنین کاری شود یعنی یک جریانی نقل شود و بعد عبرتها و توضیحات بیاید که برای مثال چند جنبه تربیتی اخلاقی از این داستان قابل برداشت است، برکات بسیار دارد و فرمولهای سبک زندگی و قاعده نحوه تحول اجتماعی را یادمان میدهد. همین شیوه را میتوان درباره سیره امام رضا(ع) هم پیاده کرد، حتی بحثهای اعتقادی را میتوان در قالب داستان مطرح نمود چون ماندگاری بیشتری دارد. برای مثال رهبر معظم انقلاب، در جلسهای با مرحوم فرجالله سلحشور، کارگردان آثاری همچون یوسف پیامبر(ع) و... فرمودند داستان حضرت ایوب(ع) را بارها خواندم و گفتم اما وقتی در قالب فیلم دیدم بهگونهای دیگر تأثیر داشت. زمانی مرحوم سلحشور در زمان ساخت سریال یوسف پیامبر(ع) به قم آمد و با آیتالله جوادی آملی ارتباط گرفت، ایشان به وی گفت: اگر قرار بود پیامبری بیاید منبر تبلیغش رسانه بود. همانطوری که داستان اثرگذار است، تصویر هم اثرگذاری بیشتری دارد. حتی میتوان مباحث سنگین فلسفی را با زبان داستان بیان کرد.
نظر شما