دکتر«احمدعلی رجایی بخارایی» را بسیاری بنیانگذار پژوهشهای قرآنی در آستان قدس رضوی میدانند و این البته تنها هنر و یادگارش نیست؛ چه اینکه وقتی صحبت از علم و ادب و پژوهشهای دانشگاهی میشود، بسیاری از ادیبان معاصر ایرانی جای ویژهای برای او در این عرصه باز میکنند.
روستای پاژ
میشود مثل زندگینامههای رسمی، مثلاً درباره اش نوشت: رجایی بخارایی در سال ۱۲۹۵ در مشهد به دنیا آمد...تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به پایان رساند... از دانشکده کشاورزی کرج دانشآموخته شد و به استخدام دولت درآمد... بعدها به مشهد برگشت تا پای درس ومحضر «ادیب نیشابوری» بنشیند... پس از چندی به تهران آمد و تحصیلات عالی خود را در رشته حقوق تا دوره کارشناسی و سپس در ادبیات فارسی تا درجه دکترا ادامه داد و به تدریس در دانشگاه تبریز پرداخت ... در سال ۱۳۳۹ به دانشکده ادبیات مشهد رفت و در سال ۱۳۴۲ ریاست این دانشکده را عهدهدار شد... و زندگینامه را همین طور ادامه داد و در نهایت رسید به مرگ و بعد هم دفن در صحن عتیق حرم مطهر رضوی. اما حداقل سالهای نخست زندگی و تحصیلاتش را خود او خیلی شیرینتردر مقدمه کتاب «لهجه بخارایی» نوشته است: « نیاکان نگارنده همه از دیه پاژ بودهاند که در این زمان پاژ نامیده میشود و روزگاری استاد سخن فردوسی در آنجا دیده به جهان گشوده است. پاژ در سه فرسنگی شمال مشهد قرار دارد و برای رسیدن به آن باید از کشفرود گذشت. بدین منظور پدربزرگ مادریام پلی معتبر بر آن بسته است که هماکنون نیز ممر و معبر تمامی مردمان آن بلوک است و «پل حاج رجب» نام دارد. خاندان ما همه از دهقانان پاژ بودهاند و از خویش زمین و آب داشته و به رفاه و آبرومندی روزگار میگذاشتهاند. حدود یک قرن پیش در آن روزگاران که تاخت و تاز ترکمانان به خاک خراسان شدت میگیرد، روزی پدربزرگم که در آن زمان کودکی نارسیده بود و محمدعلی نام داشت، توسط یکی از سواران ترکمان هنگام فرار از پاژ ربوده شده و به بخارا برده میشود، در آنجا بزرگمردی پدربزرگ مرا از سواره ترکمن خریداری کرده و بر تربیت او همت میگمارد.این پسر تا جایی رشد میکند که به وزارت امیر بخارا نائل میشود، پدربزرگم از مردمان بخارا زنی برای خود برمیگزیند و از آنها فرزندانی به جای میماند که بزرگترین آنها پدر من است...».
رئیس دانشکده انقلابی
در تهران و در زمان دولت مصدق، مدتی مسئول دفتر وزیر فرهنگ آن زمان (دکتر آذر) بود و پس از کودتای ۲۸ مرداد ، دو سه سالی منتظر خدمت شد. در همین دوران تحصیلاتش را به کمک دکتر شایگان ادامه داد و توانست دکترای زبان و ادبیات فارسیاش را بگیرد. تدریس در مدرسه عالی ادبیات و دوره دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، همکاری با بنیاد فرهنگ ایران و اجرای برنامههای رادیویی «شناختی نو از شاهنامه» ودانشیاری در دانشگاه تبریز را هم باید به سوابقش اضافه کرد و البته بعد از مدتی کار در این دانشگاه است که به زادگاهش
برمی گردد. سه سال پس از انتقال به مشهد به ریاست دانشکده ادبیات و علوم انسانی میرسد و در سال ۱۳۴۴ مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد را بنیانگذاری و منتشر میکند. البته دوران ریاست او در این دانشکده همراه با حوادث و ناآرامیهای گوناگونی بود که پای ساواک و نیروهای مختلف امنیتی را به دانشگاه باز کرد. معلوم است که در این ماجراها ، رئیس دانشکده ای مثل احمد علی رجایی ، طرف استادان و دانشجویان میایستد و تن به همکاری با نیروهای امنیتی نمیدهد تا مورد خشم و غضب حکومت قرار بگیرد. شجاعت و شهامتش اما در مدیریت دانشکده تا سالهای سال سر زبانها میماند. در نهایت هم بدگوها و بدخواهانش کاری میکنند که دکتر در سالهای پایانی خدمتش در بهمن سال ۱۳۴۷ درخواست بازنشستگی بدهد. جالب اینکه بلافاصله با درخواست او موافقت می شود! دکتر احمد علی رجایی ، از اوایل سال ۱۳۴۸ با دعوت استاندار خراسان و نایبالتولیه آستان قدس رضوی، به آستان می رود وامور فرهنگی را در آنجا پایه گذاری می کند.
فرهنگنامه قرآنی
فکر نکنید وقتی میگوییم در آستان قدس رضوی «امور فرهنگی» را پایه گذاری کرده احتمالاً کسانی پیدا شده به او پناه داده و بعد هم تشکیلات و اداره ای را برای دلخوش بودنش راه انداخته اند. رجایی بخارایی در کنار اینکه ۳۰ سال از عمر و تلاش خود را برای تربیت شاگردانی چون «محمدرضا شفیعی کدکنی»، «حمید زرین کوب» و «محمدجعفر یاحقی» صرف میکند، برای گسترش کتابخانه حضرتی در آن زمان و معرفی و نشر قرآنهای خطی و ترجمه شده این کتابخانه هم خودش را به آب و آتش می زند وحتی سازمان یا مرکز«فرهنگنامه قرآنی» را پایه گذاری می کند و برای همین هم بعدها به اولقب «کاشف ترجمههای پارسی و کهن قرآن» را میدهند. او در فرهنگنامه قرآنی میکوشد تا همه واژههای سره فارسی موجود در ترجمههای قدیمی قرآن را به صورت یک فرهنگ مستقل گردآوری و منتشر کند. «علی سلطانی» محقق و پژوهشگر ادبیات در مورد تلاشهای پژوهشی – قرآنی او تعبیر جالبی را به کار برده و می گوید: « تحقیق و پژوهشهای قرآنی رجایی بخارایی فراتر از مجموع تحقیقات دانشکده علوم انسانی دانشگاه تهران بوده است!».
گنجینه قرآنی
جالب است که همه مدت خدمت او در حوزه فرهنگی آستان قدس دو سال است. او در این مدت امور فرهنگی مربوط به حرم را منظم سازی میکند، نشریاتی را برای معرفی نفایس کتابخانه منتشر میکند، چند شعبه کتابخانه از جمله وزیری یزد، کتابخانه هرندی کرمان و... را به همت بزرگان محلی در شهرستانها دایر کرده ، سروسامان میدهد و به آنها وجاهت علمی میبخشد. با تجربیاتی که از سفرهای پژوهشی به خارج کشور و کتابخانهها و مراکز فرهنگی آنجا دارد، برای اولینبار دستگاه فیلمبرداری از کتابهای خطی خریداری کرده به خراسان می آورد. همچنین به گردآوری نسخههای خطی به ویژه قرآنهای خطی پراکنده در نزد افراد و اشخاص مختلف همت میکند.
گنجینه قرآنی بزرگ و ارزشمندی که امروزه در حرم مطهر میبینید ، تا زمان آمدن مرحوم رجایی بخارایی به آستان قدس رضوی به صورت اتاقی در کنار تالار تشریفات آن وقت دیده می شد که بیشتر جنبه تشریفاتی داشت و شاه یا میهمانان ویژه دولت و آستان قدس رضوی میتوانستند از آن بازدید کنند. رجاییبخارایی اما این گنجینه را با افزودن تعداد بیشتری از نفایس متحول کرد و کمکم آن را به صورت موزه قرآن درآورد تا همه مردم بتوانند از آن بازدید کنند.
نظر شما