گفتوگویی که در آن مرحوم کریمخانی ماجرای ساخته شدن قطعه معروفش برای امام رضا(ع) را روایت میکند. به بهانه درگذشت او، گزیدهای از روایت مرحوم کریمخانی را در این خصوص از زبان خودش از نظر میگذرانیم.
یک بار یکی از اقوام و آشنایان آریا عظیمینژاد فوت کرده بود و محمد اصفهانی از من خواست در مجلس فوت آن مرحوم حاضر شوم و مدح و مرثیه بخوانم. من هم قبول کردم. در همان مجلس بود که با آقای عظیمینژاد آشنا شدم. آن زمان گویا مؤسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی از ایشان برای انجام برنامه و کاری دعوت کرده بود و او هم خواسته بود من هم در آن برنامه حاضر شوم و با آنها همکاری کنم. این دعوت را به شوق امام رضا(ع) قبول کردم.
به دفتر عظیمینژاد رفتم. خواندن قطعه شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» را شروع کردم. حدود ساعت ۸ بود و من تا ساعت ۱۲ شب همین طور پیوسته میخواندم و تمرین میکردم تا ببینیم کدام قطعه درست و مناسب تهیه میشود.
شعر مربوط به مرحوم استاد حبیبالله چایچیان بود. این شعر را من انتخاب کرده بودم و به دفتر برده بودم تا برای امام بخوانیم. البته این نکته را در نظر داشته باشید که اگر قرار باشد برای این خاندان مطهر و اهل بیت(ع) کاری انجام دهید، باید خود آن بزرگان عنایت کنند. این درست است که ما شعر و دستگاه آواز را انتخاب و تلاش کردیم کار مناسب و درخوری تهیه شود اما من هیچگاه نمیتوانستم به اراده و تصمیم خودم بگویم این شعر را میخواهم بخوانم و یا حتماً این نوع سبک را اجرا کنم.
ما همین شعر را در دستگاههای مختلف خواندیم و کار مناسبی از کار درنیامد. در دستگاه شور هم خواندم ولی باز هم نشد. تا اینکه در نهایت به سراغ دشتی رفتیم. انتخاب دست خود امام رضا(ع) بود.
شاید حدود چهار ساعت زمان برد تا این قطعه که شامل سه بیت است، آماده شود. البته من حدود ۵ یا ۶ بیت را خواندم ولی همین سه بیت انتخاب و ماندگار شد. مدام میخواندیم ولی کار درستی تهیه نمیشد و خودمان را راضی نمیکرد. انگار در پی گمشدهای بودیم.
ناگهان حسی به من دست داد که نمیتوانم آن لحظه را توصیف کنم. حسی غریب بود که متوجه شدم شاید اگر بار دیگر تلاش کنیم، تلاش ما به نتیجه برسد. عظیمینژاد را صدا زدم. شروع کردیم. اگر به خاطر داشته باشید من ابتدای شعر گفتم «آمدهام» و بار دیگر برگشتهام و شعر را تکرار کردهام که: «آمدم ای شاه...» عظیمینژاد دلش نمیآمد همان «آمدهام» از ابتدای شعر را حذف کند. معتقد بود هرچند با شعر هماهنگ و جور نیست ولی تأثیری دارد که نباید نادیده گرفته شود. حس و حالی در همان خواندن آن لحظات بود که شعر را اثرگذار کرد.
این غلط است که من ادعا کنم این کار را انجام دادهام. اگر خود امام رضا(ع) عنایتی نداشته باشند، من که سهل است، بزرگتر از من هم نخواهد توانست کاری انجام دهد و خدمتی به این آستان کند. تعیین برنامه و تصمیمگیری باید با خود اهل بیت(ع) باشد. چون قرار است برای خود ایشان کاری انجام دهی، خودشان باید اجازه بدهند و فرصتی برای خدمت تو فراهم کنند.
نظر شما