هرچند غربیها عادت دارند سرنخ هر کشف و تحول بشری را به خودشان برسانند و برخی هم در این سوی دنیا، در کشور خودمان ترجیح میدهند هر آنچه حاصل قرنها تکاپوی بشریت است، یکسره متعلق به باختر بدانند اما واقعیت چیز دیگری است و آن که تاریخ میداند، آگاه است علم و دانش بشری، نه محصور در بند زمان میشود و نه گرفتار یک موقعیت جغرافیایی محدود.
این وسط تنها سهم و اندازه دخالت تمدنهای گوناگون است که موجب تفاوت نقش اقوام مختلف در پیشرفت علوم و تواناییهای بشری میشود. غربیها معمولاً در این زمینه دست پیش را میگیرند که پس نیفتند! بهخصوص در حوزه فعالیتهایی که عمدتاً بسیار جدید محسوب میشود؛ مانند پرواز.
پسرِ فرناس یا برادران رایت؟!
قدیمها در یکی از کتابهای فارسی دوره ابتدایی، درسی داشتیم به نام «داستان پرواز»؛ آنجا قصه ساخت و به پرواز درآوردن هواپیما توسط برادران رایت نقل شدهبود؛ دو برادر دوچرخهساز آمریکایی که نخستین مدل هواپیما را اوایل قرن بیستم، یعنی حدود ۱۰۰ سال پیش، به پرواز درآورده بودند. البته در این دو درس، درباره پرواز بالون توسط برادران مونگلوفیه و پرواز با کایت توسط یک مهندس آلمانی هم صحبتهایی وجود داشت و ما به عنوان دانشآموز، مات و متحیر میماندیم از این همه تلاش و کوشش برای پیشبرد دانش بشری و ناخودآگاه به مغزمان فرو میرفت که بله؛ همه راهها به غرب ختم میشود! در حالی که خبر نداشتیم آنچه غرب امروز بدان میبالد، روی میراثی ایجاد شده که مسلمانان در پرتو دین انسانساز و فرهنگِ دانشمندپرور خود، از ملل دیگر گرفته و آن را با دانش و کوشش خود پرورده و در قالب دستاوردهای جدید به بشریت عرضه کردهاند و در همان حال، هرگز دربرابر دانشمندان دیگر ملل، کملطف و بیانصاف نبودهاند. نمونه عالی چنین اقدامی را میتوان در داستان پرواز عباس بن فرناس دید؛ مسلمانی که پرده پندار را درید و آرزوی بشریت را جامه عمل پوشانید؛ آن هم زمانی که غرب، آرزوی پرواز را در افسانههای یونانی جستوجو میکرد و دلش به داستان «ایکاروس» خوش بود.
تلاش ۲۰ ساله برای پرواز
عباس بن فرناس با نام کامل ابوالقاسم عباس بن فِرناس بن وِرداس، فیزیکدان، مهندس، شاعر و شیمیدان برجسته مسلمان، در سال ۱۹۴قمری در اندلس به دنیا آمد؛ آن هم در دورهای که این منطقه از سرزمینهای اسلامی، خیز بلندی برای گسترش دانش برداشتهبود؛ ثروتمندان مسلمان اندلس در حمایت از دانشمندان با یکدیگر رقابت میکردند و بازار تولیدات دانشپایه در این منطقه رونق بسیار داشت. عباس بن فرناس با دانش فراوان خود یک مخترع بالفطره بود. او نخستین کسی است که در تاریخ اندلس، موفق به ساخت شیشه با استفاده از سنگهای معدنی شد. عباس به دلیل علاقه به ستارهشناسی، «قُبّه آسمانی» را ساخت؛ وسیلهای که میشد با آن، افزون بر آموزش نجوم و اقلیمشناسی، مطالعات دقیقی را درباره موقعیت و جایگاه ستارگان انجام داد. برخی از پژوهشگران تاریخ علم، عباس بن فرناس را مخترع نخستین خودنویس تاریخ میدانند؛ اما آنچه بیش از اینها در تاریخ زندگی علمی او اهمیت دارد، تلاش بیوقفه و ۲۰ ساله پسر فرناس برای پرواز است. او در سال ۲۳۱ خورشیدی، یعنی حدود هزارو۱۷۰سال پیش توانست با ساخت بالهایی شبیه به کایتهای امروزی، برای نخستینبار در تاریخ بشر، پرواز کند. وی برای انجام آزمایش پرواز خود، مناره بسیار بلند مسجد قرطبه را برگزید.
هرچند مسافت طی شده توسط عباس در نخستین پرواز، طولانی نبود اما او توانست به آرامی و به سلامت، روی زمین فرود بیاید. وی پس از این پرواز، به فکر اصلاح ساختار وسیله خود افتاد؛ الگوی بالها را تغییر داد و برای استحکام بیشتر، از نخهایی با جنس ابریشم استفاده کرد. عباس بن فرناس پس از انجام این تغییرات، تصمیم گرفت اینبار از ارتفاع بلندتری پرواز را تجربه کند. او بالای کوه «جبل العروس» در نزدیکی قرطبه رفت. اینبار جمعیت انبوهی برای مشاهده پرواز عباس بن فرناس جمع شدند. او با بالهایش اوج گرفت و حدود ۱۰ دقیقه در آسمان ماند و بعد فرود آمد؛ اما هنگام فرود، یکی از استخوانهایش شکست؛ اتفاق ناگواری که عباس بن فرناس را با اهمیت وجود دُم در وسایل پروازی آشنا کرد.
هرچند اطلاعات تاریخی درباره تداوم آزمایشهای پرواز عباس بن فرناس محدود است، اما ظاهراً او پس از بهبود آسیبهای جسمانی، دوباره دست به پرواز زد و اینبار با استفاده از دُم، توانست پروازی ایمن را تجربه کند. نکته بسیار مهم در آزمایش پرواز او، شجاعتی است که در این مسیر به خرج داد. عباس بن فرناس در سال ۲۷۴قمری، حدود ۸۰ سالگی درگذشت؛ اما اقدامات افتخارآمیز او به عنوان یک مسلمان، در تاریخ باقی ماند؛ حتی اگر برخی به دنبال انکار آنها باشند.
خبرنگار: محمدحســـین نیکبخت
نظر شما