دولت سیزدهم چگونه به برنامه جامع مقابله با تحریم رسید و این برنامه در چه مرحلهای از اجراست؟
این برنامه در ماههای پایانی سال گذشته نهایی و چارچوب مفهومی آن بهعنوان گام ابتدایی، تدوین و به مجلس و دولت ارائه شد. کار تدوین این برنامه توسط سازمان سرمایهگذاری با همکاری مرکز پژوهشهای مجلس انجام شد. این چارچوب جهتدهنده اصلی اقدامها و از جنس اصلاح رویکرد است. تمرکزمان بر نگاه واقعبینانه به مسئله تحریم و دیدن روندهای کلان بینالملل بود.درواقع این اقدام یک گام ابتدایی در راستای رسیدن به یک برنامه اصلی و جامع برای مقابله با تحریمها بود. با تدوین چنین برنامهای تلاش کردیم به این فهم واقعبینانه برسیم که از محل تحریم ایران برخی کشورها متضرر میشوند و این کشورها تحریمهای ایران را برای خودشان تهدید بهحساب میآورند. بنابراین میتوانیم از محل تعریف محورهای مشترک و انتخابهای درست، این کشورها را در مواجهه تحریم همراه خودمان کنیم و فشار تحریمها را از روی ایران برداریم یا کم اثر کنیم.
نگاه افکار عمومی و خود دولت به تحریم چیست؟
این یک واقعیت مهم در دولت سیزدهم و وجه تمایز آن با دولت پیشین است. در انتخابات ۱۴۰۰ ایدهای رأی آورد که میگفت کشور نباید معطل رفع تحریمها بماند. تجربه قبلی نشان داد خوشخیالی است که ما تصور کنیم با یک مذاکره سیاسی میتوان همه محدودیتهای تحریمها را بهصورت پایدار و طولانیمدت کنار گذاشت.
اما در سطح مدیران میانی و بدنه بروکراسی کشور نگاه مقامات ارشد بهطور ۱۰۰درصد جاری نشده است. ساختار ذهنی و توانمندی بدنه میانی دولت که در مسیر خدمتشان کسبشده بر اساس الگوی قبل است، الگو و ساختاری که با توزیع درآمدهای نفتی شکلگرفته است. بخش عمده این تنش ارادی نیست و بیشتر تحت تأثیر ساختار قبلی است؛ بنابراین تغییر مورد نظر در سطح کلان دولت رخ داده و کاملاً ملموس و قابل دفاع است اما تسری آن به بدنه به دلیل آنچه عنوان شد با مشکلاتی مواجه است. البته این رویکرد منافاتی با ادامه مذاکرات هم ندارد. به نظرم آنچه مهم است و اتفاق افتاده تصمیم گرفتهشده است که کشور معطل نتیجه مذاکرات نماند.
چه عاملی ممکن است رویکرد مقامهای ارشد را در ادامه مسیر با چالش مواجه کند و آنها هم به سمت همان نگاههای نفتی برگردند؟
ما در دوره گذار قرار داریم چون تحریمها از نظر اثرگذاری نسبت به نقطه اوجش فاصله معناداری گرفته است و همین حالا هم دیگر بیانیههای وزارت خزانهداری آمریکا برای افراد اهمیت گذشته را ندارد؛ منظور این نیست که بیاثر شده بلکه نسبت به نقطه بیشینه آن فاصله گرفته است. خود آمریکاییها مثل همین آقای بولتون هم به این مسئله اذعان کردهاند. میزان فروش نفت بهعنوان یک شاخص ملموس این قضیه است چون نسبت به گذشته فزونی یافته است. اگر مسیر تصمیم گرفتهشده توسط دولت مردمی استمرار پیدا کند اتفاقی که رخ خواهد داد مطلوب آمریکا نیست.
پس شما علاوه بر مقاومت طبیعی تغییر نظام اجرایی در داخل، با یک اراده بیرونی هم مواجه خواهید بود که علاقه به ایجاد تغییر ندارد، این اراده بیرونی علاوه بر موانع اجرایی در میدان عمل، تلاش میکند به لحاظ ادراکی هم مانع درست کند.
یعنی موانع اجرایی را تبدیل به یک روایت میکند تا به شما تلقین کند که مسیر انتخابی غلط است. مثل همین روایتهایی که درباره روابط با چین، روسیه یا سازمان شانگهای و افایتیاف ساخته میشود.
هدف اصلی آمریکا هم ناامید کردن جامعه ایران، چه نخبگانی و چه عموم مردم، از مسیر خنثیسازی تحریمهاست. این ناامیدسازی به اصلاحات اقتصادی داخلی، اقتصاد مقاومتی، افزایش شفافیت، تکیه به نظام مالیاتی، مقابله با فرار مالیاتی، دور شدن از خامفروشی و... هم حمله میکند تا به هدف خودش نزدیکتر شود.
وجه دیگر این مسئله در روابط خارجی کشور است که باید بررسی شود. برای خنثیسازی تحریمها ما در حال ایجاد پیوندهای مهم راهبردی با بازیگران خارجی ازجمله همسایهها و کشورهای همسو هستیم، هدف قرار گرفتن این مسئله یا کاهش اعتبار آن، به هدف کلان آمریکا کمک خواهد کرد، مثل شرایط روسیه که برای ما فرصت ایجاد کرده است.
اگر این ناامیدی برساخته فراگیر و پذیرفته شود یک گزینه بیشتر نمیماند و آن چیزی است که آمریکا دنبال میکند؛ همین چارچوب تحلیلی، انگیزههای آمریکا را برای حمایت از اغتشاشات داخل ایران نشان میدهد. بهتازگی هم بنیاد دفاع از دموکراسی مقالهای را کار کرده و به بایدن توصیه کرده بود که ما باید حمایت حداکثری را جایگزین سیاست قبلیمان در ایران کنیم؛ یعنی امروز همان مؤسسه نظریهپرداز کمپین فشار حداکثری در دولت ترامپ، سیاست حمایت حداکثری از اتفاقهای داخل ایران را پیشنهاد میدهد. درواقع این دو نظریه یک مسیر را دنبال میکنند.
با توجه به شرایط فعلی، هدف نهایی و مطلوب آمریکا چیست؟
سال ۲۰۱۹ اوج تحریمهای آمریکا و اثرگذاریاش بود و اکنون هم چالش مهم آمریکا کاهش مستمر اثر تحریمها علیه ایران است که با گذشت زمان اثر این تحریمها کمتر شده و در نتیجه امیدش برای تغییر رفتار ایران هم کم شده است.
آمریکا در تجربهای که در قبال ایران دارد، معتقد است ابزار تحریم توانسته در مقطعی موفق عمل کند، برای همین تلاش میکند تمام مسائل ایران را از این طریق حل کند. این مسئله را هم ترامپ خیلی شفاف عنوان کرد تا با اعمال فشار حداکثری تحریم بتواند در یک مذاکرات جامع به توافق برسد؛ معنای واقعی آن هم ۱۲ شرط پمپئو بود. دموکراتها نیز همین مسیر جمهوریخواهان را ادامه میدهند، برای همین جان کری در نقد ترامپ گفته بود ما هم نمیخواستیم محدود به مسائل هستهای بمانیم، بلکه میخواستیم در چارچوب توافق، به آن خواسته حداکثری و مسائل غیرهستهای دست پیدا کنیم.
پس آمریکاییها به تحریم اینگونه نگاه میکردند و حمایتشان از اغتشاشات هم به این معناست که آمریکاییها از اثرگذاری تحریم و موفقیت آن ناامید شدهاند و میخواهند با اغتشاشات آن را جبران کنند تا تنفس مصنوعی به آنها بدهد و بتوانند تحریمهای جدید را با رفتار جدید اقتصادی ایران منطبق کنند.
همین نکته را خود آمریکاییها بیان کردند؛ در اسفند۹۹ نیویورکتایمز مقالهای منتشر و عنوان کرد احیای توافق، اهرم بیشتری در اختیار آمریکا قرار میدهد تا ایران. به گفته آمریکاییها اگر ایران در مسیر اقتصاد مقاومتی موفق شود اثر تحریمها بهعنوان ابزار اصلی فشار کمتر میشود و این برای آمریکا چالش بزرگی است. آنها معتقد بودند احیای توافق کمک میکند که ایران مسیر جدید خودش (خنثیسازی تحریم) را ادامه ندهد.
خبرنگار: پناهی - موسوی
۱ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۴:۰۳
کد خبر: 843527
آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگوی ماست با مسعود براتی، کارشناس روابط بینالملل و معاون سازمان سرمایهگذاری و کمکهای اقتصادی و فنی ایران که بهصورت ویژه تدوین و اجرای برنامه جامع مقابله با تحریم را دنبال میکند.در این گفتوگو عملکرد دولت سیزدهم در حوزه تحریم و خنثیسازی اثرات آن را بررسی کردهایم.
نظر شما