به گزارش قدس آنلاین، در گزارش «حبس در سرخس، تاوان روایت «سلسلةالذهب» در نیشابور» به ماجرای حضور امام رضا(ع) در سرخس و زندانی شدن ایشان در این شهر اشاره کردیم. گفتیم استقبال مردم نیشابور و تصریح حضرت به ولایتش با روایت حدیث «سلسلةالذهب» دلیل گرفتن چنین تصمیمی از سوی حکومت عباسی برای در حبس نگهداشتن امام در سرخس بود که خود این ماجرا را نیز میتوان نشانه دیگری بر تحمیلی بودن ولایتعهدی دانست.
با عبور از سرخس و رسیدن حضرت به مقر حکومت مأمون در مرو، حال فرصت مناسبی است تا به رمزگشایی از مهمترین ماجرای صورت گرفته در آن یعنی پذیرش ولایتعهدی از سوی حضرت رضا(ع) بپردازیم.
پذیرش این ولایتعهدی چنانکه منابع مینویسند، زیر فشار شدید صورت گرفت و حضرت صرفاً بهواسطه جدیتر شدن تهدیدهای مأمون مجبور به قبول آن شد.
دکتر جلیل عرفانمنش بر این باور است نگرشهای مختلفی که در خصوص شرایط پذیرش ولایتعهدی و فرجام آن وجود دارد همه از نگاههای یکجانبهای ناشی میشود که به موقعیتها و شرایط مختلف بیتوجه هستند.
او به دو نگرش در میان مورخان اشاره میکند که یکی خاستگاه مأمون را از طرح ولایتعهدی صادقانه یافته و او را در ماجرای شهادت امام رضا(ع) بیدخالت و نقش میداند و دیگری هدف او از طرح ولایتعهدی را از همان ابتدا کاملاً مکارانه میداند که هدفش در نهایت به شهادت رساندن حضرت بود. به باور نویسنده کتاب «همگام با امام رضا(ع) از مدینه تا مرو» منشأ اختلاف میان مورخان، از آنجا ناشی میشود که موقعیتهای مختلف و تحولات اوضاع و انگیزههای گوناگون را در بستر حوادث نادیده انگاشتهاند.
او از مخاطب میخواهد انگیزه مأمون در واگذاری ولایتعهدی را بسته به سه موقعیت متفاوت در نظر بگیرد که هر کدام میتواند ماهیت و خاستگاه این تصمیم را دستخوش تغییراتی کرده باشد.
موقعیت نخست، زمانی است که مرکز حکومت مأمون یعنی خراسان بهشدت تهدید شده و حتی مأمون در آستانه دستگیر شدن قرار میگیرد. بنابر اذعان خودِ مأمون، در چنین شرایطی اولین بار او طرح پیشنهاد ولایتعهدی (خلافت) را به اولاد علی بن ابیطالب(ع) در سر میپروراند.
موقعیت دوم، دوران تلاطم سیاسی است که مأمون پس از قتل برادرش با آن دست به گریبان بود. او در موقعیت اول، خلافت و حیات خود را در حال نابودی میدید ولی با از میان برداشتن امین، حالا در شرایط نوینی قرار داشت که باید با چنگ و دندان از خلافتش محافظت کند و در چنین موقعیتی تنها پیشنهاد خلافت و سپردن ولایتعهدی به علی بن موسیالرضا(ع) بود که هم رقبای عباسیاش را از صحنه خارج کرده و هم مدعیان علوی را که قیامهایشان همچون آتش زیرخاکستر بود، خلع سلاح میکرد. در واقع گرایش نشان دادن مأمون به علویان صرفاً برای برقراری تعادل و توازن سیاسی در راستای حفظ قدرت خود بود.
سومین موقعیت را باید زمانی دانست که مأمون در رسیدن به اهدافش از طرح مسئله ولایتعهدی امام رضا(ع) در بلندمدت ناکام ماند. عرفانمنش مینویسد: با انتخاب امام علی بن موسیالرضا(ع) مأمون به اهداف عمده خود دست یافت. این عامل اگرچه توانسته بود در کوتاه مدت رقبای عباسی را از صحنه خارج و مدعیان علوی را خلع سلاح کند، اما خود، شرایط دیگری را فراهم آورد که عملاً مأمون را در ازای امتیازهای کوتاهمدت با شکستهای اساسی روبهرو کرد. در واقع ولایتعهدی امام علی بن موسیالرضا(ع) برای مأمون یک شمشیر دو دم بود که دم آشکار آن در راستای اهداف مأمون قرار داشت (آنچنان که محاسبه کرده بود) اما دم پنهان آن در مسیری بود که امام رضا(ع) آن را هدایت و رهبری میکرد. اهداف امام نه تنها شاهرگ حیاتی مأمون را میزد، بلکه ریشههای بنیادین حیات سیاسی حکومتی بنیعباس را یکجا قطع میکرد.
انتقام از عباسیان و ایمنی از علویان بهگونهای کام مأمون را شیرین کرده بود که تلخی و سوزش زخمهای تیغ پنهان را احساس نمیکرد. به همین دلیل هنگامی که طعم شیرین آن پایان یافت و فهمید ولایتعهدی نه تنها سپری بلاگیر نبوده بلکه به عاملی برای نفوذ شخصیت علمی و معنوی امام رضا(ع) در جامعه و حتی مخالفان مذهبی و سایر ادیان و مذاهب تبدیل شده، چارهای جز بازگشت از موضع اولیه خود و پیش گرفتن راه نیاکانش ندید و این بود که طرح توطئه قتل پنهانی امام(ع) در یک حادثه به ظاهر طبیعی را ریخت و حضرت را به شهادت رساند.
۱۰ خرداد ۱۴۰۲ - ۲۱:۳۷
کد خبر: 878191
با عبور از سرخس و رسیدن حضرت به مقر حکومت مأمون در مرو، حال فرصت مناسبی است تا به رمزگشایی از مهمترین ماجرای صورت گرفته در آن یعنی پذیرش ولایتعهدی از سوی حضرت رضا(ع) بپردازیم.
نظر شما