در مقدمه کتاب سرگذشتش اینطور نوشته است: «از گرههای بیشمار زندگی گله نمیکنم. در اولین لحظهای که به دنیا آمدم هم گرهای به من زدند تا معنی گره را بفهمم. همان لحظه دانستم همیشه گره معنای بدی ندارد، شاید حکمتی در این گرهها باشد. با خوشبینی و صبر، هر گرهای را با رنگی کنار گره بعدی میگذاشتم و خدا را شکر میکردم که توانایی بافت زیباترین آثار هنری حجمیبافی فرش را نصیب من کرد. انشاءالله روزی برسد که با این همه گره، فرشی زیبا ببافم که خالق هستی نقش آن را کشیده و من را برای بافتنش برگزیده و خلق کرده باشد». شاید منظور علی ذریه حبیب از فرشی که مدنظرش بوده همین تابلوفرشی باشد که بهتازگی در مورد رویداد مباهله پیامبر(ص) بافته است.
تار و پود وجودش با فرش گره خورده
علی ذریه حبیب شهریور ۱۳۲۴ در یکی از مهدهای فرشبافی ایران یعنی شهر تبریز به دنیا آمده است. به سبب علاقه فراوانش، از هفت سالگی آموختن این هنر را نزد پدرش آغاز کرده و براساس گفته خودش در سه ماه به فوت و فن کار مسلط شده است. استعداد ذاتیاش موجب میشود در ۱۳سالگی دست به ابداع جدیدی بزند و با بافتن یک استکان و نعلبکی، حجمبافی را شروع کند. او با پشتکار زیاد در کنار پدرش به کار در این حوزه ادامه میدهد و در ۲۰سالگی از پدرش جدا میشود تا با خلاقیتی که دارد، راه متفاوتی را در این هنر پیش گیرد. ابتدا مغازه مستقلی اجاره میکند و چند سال بعد، آن را به یک کارخانه گسترش میدهد که 110نفر کارگر در آن مشغول بهکار بودهاند و کمکم در شهرش اسم و رسمی به هم میزند. این استاد تبریزی از آن روزها اینگونه یاد میکند: «من فردی مذهبی بودم و علاوه بر فعالیت در حوزه فرش، به عشق اهلبیت(ع) در هیئتهای بزرگ تبریز مداحی میکردم. اهل کوهنوردی و کشتی باستانی هم بودم. اقوام، دوستان و آشنایان زیادی در شهرم داشتم. من و خانوادهام در تبریز شناخته شده بودیم اما وقتی به مشهد آمدم کسی من را نمیشناخت».
همسایگی امام هشتم(ع)
اوایل انقلاب تصمیم به مهاجرت میگیرد. گزینههای زیادی برای انتخاب مقصد داشته اما به سبب ارادت ویژهاش به حضرت رضا(ع) تصمیم میگیرد مشهد را برای سکونت انتخاب کند. علی آقا داستان مشهد آمدنش را اینطور تعریف میکند: «خداوند چهارده معصوم را به عنوان نماینده خلق کرده و یکی از این نمایندهها امام رضا(ع) است. من از همان بچگی عاشق امام رضا(ع) بودم. یادم هست ۱۴سالم که بود با خانواده برای زیارت به مشهد آمدیم. موقع رفتن دل نمیکندم و مدام گریه میکردم. توی بزرگسالی مداح شدم و یک یا دو بار در سال با هیئت به مشهد میآمدیم. همیشه در دلم دوست داشتم برای زندگی به اینجا بیایم و این خواسته را از آقا طلب میکردم. تا اینکه بالاخره ایشان به من افتخار همسایگی خود را دادند. من به شهر امام رضا(ع) آمدهام تا وقتی مُردم، ایشان بگویند همسایهام بود و من را شفاعت کنند». البته در هشت سال اول حضورش در مشهد از بافت تابلوفرش درآمدی نداشته چون کسی در این شهر خودش و هنرش را نمیشناخته است.
تلاش همیشگی برای اعتلای هنر فرشبافی
استاد ذریه حبیب با همه ناملایماتی که در این سالها با آن روبهرو بوده دلسرد نشده و با تلاش مضاعف به راهش ادامه میدهد. به خاطر تلاشهای زیادتی که در زمینه بافت فرش و ترویج هنر قالیبافی در ایران داشته، از شورای عالی انقلاب فرهنگی نشان درجه یک هنری و مدرک یونسکو را در رشته قالیبافی کسب میکند. همچنین به سبب مهارت کمنظیری که داشته حدود 20سال به کشورهای مختلفی مثل آلمان، انگلیس، فرانسه، دانمارک و کشورهای عربی سفر کرده است. علاوه بر آن بهخاطر تواناییاش در مداحی اهلبیت(ع) نیز به دعوت سفارت ایران در ترکمنستان چهار سال را به عنوان مداح در عشقآباد گذرانده است.
همه این موفقیتها را نیز مدیون همراهی همسرش میداند که غیر از حمایت معنوی تا همین 10سال پیش کنار خودش پای دار مینشسته و پا به پایش بر تاروپود قالی نقش میبسته است.
بافت سلسلهالذهب به عشق حضرت رضا(ع)
یکی از آثار منحصربهفرد و زیبای خلق شده توسط او تابلوفرشی با موضوع حدیث سلسلهالذهب است. در این تابلوفرش نفیس تصویری از هنگامه ورود امام رضا(ع) به خراسان و نقل این حدیث نقش بسته است. کنار فرش هم تصاویر مکانهای خاصی از حرم مطهر مانند سقاخانه، قبر قدیمی، پنجره فولاد، ساعت بزرگ، نقارهخانه و... وجود دارد. دور تا دور آن هم متن زیارتنامه حضرت نقش بسته است. این همسایه امام رضا(ع) داستان بافت این اثر را اینگونه نقل میکند: «من مذهبیام و اهل مطالعه هم هستم. در تلویزیون میدیدم در مورد داستان ورود حضرت رضا(ع) به مشهد و حدیث سلسهالذهب برنامههای مختلفی پخش میکنند. هنرمندان زیادی آثار متفاوتی مانند نقاشی در زمینه این موضوع خلق میکردند اما فرشی با این موضوع بافته نشده بود. این شد که سال1391به فکر بافتن آن افتادم. نقشش را چاپ و شروع به طراحی آن کردم. برای بافت آن هم از نخهای زیبایی از پشم و ابریشم استفاده کردم و حدود یک سال بعد، آن را به پایان رساندم».
نقش مباهله روی فرش
اما تازهترین اثر این استاد برجسته فرشبافی، تابلوفرشی با موضوع رویداد مباهله است. سال گذشته در روز مباهله به فکر بافت این فرش افتاده و 11ماه بعد، آخرین گره آن را زده است. برای بافت آن از روش کهنهبافی استفاده کرده و 14موضوع دیگر غیر از مباهله را در آن گنجانده است. در ضلع راست تصویر اشعاری در مدح پنجتن آلعبا وجود دارد و در ضلع چپ، موضوعات تاریخی اطعامبخشی پیامبر(ص)، دعا کردن پیامبر(ص) برای امام حسن(ع) و حسین(ع)، حاتمبخشی امیرالمؤمنین(ع)، حدیث کسا، یتیمنوازی امام علی(ع)، غدیر خم، قبرستان بقیع و گنبد مسجدالنبی(ص) نقش بسته است.
در گوشه چپ بالا چهار قل نوشته شده و در گوشه سمت راست بالا جبرئیل هنگام نزول آیه مباهله یعنی آیه ۶۱ سوره آلعمران بر پیامبر(ص) به تصویر کشیده شده است. در مرکز فرش هم تصویر رویداد مباهله خودنمایی میکند. پنجتن آلعبا در جلو و مسیحیان نجران عقب تصویر هستند. تاریخ وقوع رویداد هم در کنار تصویر حک شده است.
از طراح و خالق این اثر در مورد چرایی انتخاب این موضوع و ارجحیتش به موضوعات کار شده در حاشیه فرش مثلاً حاتمبخشی امیرالمؤنین(ع) پرسیدیم. او در پاسخ ما روایتی را نقل میکند: «روزی سائلی نزد امام حسن(ع) آمد و مقداری پول گرفت. بعد نزد امام حسین(ع) رفت و تقاضای کمک کرد. اباعبدالله(ع) از او پرسیدند برادرم چقدر به تو کمک کرد. سائل مقدار را گفت. بعد ایشان مقدار پول کمتری به او دادند. سائل دلیل را پرسید و امام حسین(ع) در جواب فرمودند: او برادر بزرگتر من است و بر من ارجحیت دارد». علی آقا توضیحاتش را چنین ادامه میدهد: «بنابراین ما هم باید سلسله مراتب مربوط به ائمه(ع) را رعایت کنیم. چون این اتفاق مربوط به پیامبر(ص) است نسبت به موارد دیگر کار شده در فرش اولویت دارد».
امام رضا(ع) را به دنیا نمیفروشم
این استاد فرشبافی عاشق وطنش است و زنده نگه داشتن این هنر اصیل ایرانی را وظیفه خود میداند اما از بیتوجهی مسئولان گلهمند است و میگوید: «همه ما ایرانی هستیم. فارس و ترک و عرب هم نداریم. هرکسی وظیفهای دارد. رسولالله(ص) میفرمایند: «حب الوطن من الایمان» یعنی کسی که ایمان دارد وطنش را دوست دارد. من نیز وطنم را دوست دارم. کارهای منحصر بهفردی در این رشته انجام میدهم تا این هنر در وطنم زنده بماند. فرش ایرانی متناسب با فرهنگ ایرانی است از این رو بسیار ارزشمند است. خارج از کشور خیلی به من درخواست دادند برای همیشه به آنجا بروم. همه امکانات را هم در اختیارم قرار میدادند اما قبول نکردم و نرفتم چون ایران را به پول نمیدهم. بهخصوص امام رضا(ع) را به دنیا نمیفروشم. هرچقدر نفس دارم کارم را ادامه خواهم داد تا تار و پود این هنر از بین نرود اما کسی قدر هنرم را نمیداند. میدانم این هنر با امثال من دفن خواهد شد ولی کسی نگران آن نیست».
نظر شما