نشست «ارزیابی کاربستِ طبقهبندی نظریات اخلاق هنجاری در تبیین نظریه اخلاقی قرآن» امروز چهارشنبه 28 تیرماه از سوی انجمن معارف اسلامی دانشگاه شهید بهشتی و آکادمی اخلاقپژوهی روشمند برگزار شد.
سیدمازیار حسینی، پژوهشگر و دانشآموخته دکتری علوم قرآن و حدیث در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه میخوانید:
برای بررسی این بحث، دو مقدمه را باید لحاظ کنیم که اولی نوع نگاه ما به تعامل قرآن با نظریات مدرن در علوم انسانی است چون اگر این را روشن نکنیم احتمالا دچار ابهاماتی خواهیم شد. چه معتقد به علوم انسانی قرآنبنیان باشیم و چه نباشیم رویکرد انتقادی در تمام نظریات منجر به رشد و تعالی است لذا اگر بخواهیم از دریچه علوم انسانی قرآنبنیان نگاه کنیم رویکردی اصلاحی به نظریات اخلاق هنجاری داریم. نوع رویکرد ما در تفسیر قرآن کریم این است که در تبیین نظریه اخلاقی قرآن کریم، به قرآن به عنوان یک متن مقدس نگاه نمیکنیم چون متن مقدس با دانش بشری در تعامل نیست بلکه آنچه در تعامل است فهم ما از قرآن است.
تقسیمبندی نظریات اخلاق هنجاری
فرض دوم این است که اگر بخواهیم سراغ نظریات رایج علوم انسانی مدرن برویم نمیتوانیم همه آنها را در قرآن پی جویی کنیم چون اصطلاحاتی در این علوم داریم که در قرآن وجود ندارند. حال چگونه میخواهیم ببینیم اخلاق فضیلتمحور یا غایتگرا در قرآن وجود دارد یا خیر؟ وقتی میخواهیم به قرآن برای بررسی نظریات علوم انسانی مراجعه کنیم به تحلیل معنا روی میآوریم بدین صورت که معنا و مفهومهای اخلاقی مدرن را خُرد کرده و اجزای بزرگتر را به اجزای کوچکتر تبدیل میکنیم. بسیاری از مباحث علوم انسانی حاصل تحولات بنیادین در قرون مختلف هستند لذا اگر همانها را در قرآن جستوجو کنیم به تقلیل یا بیمعنایی نظریه اخلاقی در قرآن میرسیم.
اما از آنجا که معتقدیم تکوین نظریات علوم انسانی طی سالها اتفاق افتاده است میتوان این مفاهیم را با تجزیه و تحلیل به کارکردهای جزیی تقسیمبندی کرد. در اینجا دنبال رابطه کل و جزء نیستیم بلکه دنبال کارکردهای اجزای کوچکتریم چون در این صورت از ترکیب کارکرد اجزای کوچکتر میتوانیم به مفهومی برسیم که به صورت مستقیم قابل ردیابی در قرآن نیست چراکه اخلاق هنجاری نمیتواند به صورت مستقیم با قرآن وارد گفت وگو شود بلکه باید ابتدا مولفههایی معنایی و کارکردهای جزیی اخلاق هنجاری را بیرون آورده و سپس آن کارکردهای جزی را در قرآن جست و جو کنیم.
نکته دیگر اینکه از نظریات اخلاق هنجاری تقسیمبندیهای زیادی وجود دارد اما دستهبندی ما بر اساس ثواب و خطا در اعمال و گزارههای اخلاقی است و سه دسته رایج در این حوزه شامل اخلاق نتیجهگرا، وظیفهگرا و فضیلت محور است اما مسئله این است که آیا تقلیل اخلاق قرآنی به یکی از اینها جایز است یا خیر؟ اخلاق از قرون هجدهم به بعد در غرب جایگزینی برای دین شد و در این اخلاق از باید و نبایدهای رفتاری صحبت میشود. در این میان چند دسته نظریهپردازان شامل خودگراها، دیگرگراها و فایدهگرایان اخلاقی وجود دارند.
خودگراهای اخلاقی عموما معتقدند انسان دنبال هر آن چیزی است که برای وی مصلحت و منفعت دارد. این مصلحت یا خیر باید برای خود آن فرد و در بیشترین اندازه باشد. از نظر خودگرایان اخلاقی، تنها وظیفه اخلاقی هر انسانی پیگیری منافع شخصی خودش است یعنی در تنشها، چالشها و تزاحمات اخلاقی، هیچ تعهد اخلاقی به سایر انسانها نداریم. نظریهپردازانی نیز وجود داشتهاند و از دیگرخواهی صحبت کردهاند و معتقدند اگر دغدغه خودگرایی داشته باشیم منازعات اجتماعی به میزان بیشتری شعلهور میشود بلکه باید انسانهایی را در جامعه تربیت کنیم که برای دیگران زندگی کرده و اساسا منفعت دیگری را بر منفعت خود ترجیح دهند. چنین چیزی در آموزههای دینی خودمان هم وجود دارد لذا اگر انگیزه اصلی افراد را صرفا منافع شخصی در نظر بگیریم سنگ روی سنگ بند نمیشود بنابراین باید دیگرگروی اخلاقی را هم ترویج کنیم. فایدهگرایی اخلاقی هم به دنبال بیشترین خیر برای بیشترین افراد جامعه است.
مراد از اخلاق نتیجهگرا در قرآن چیست؟
حال با توجه به این سه مدل لازم به اشاره است که برخی محققان در جهان اسلام معتقدند اخلاقی که در قرآن وجود دارد یک اخلاق نتیجهگرا است. ادعا این است که در آیات قرآن مدام مشاهده میکنیم که تشویق و دعوت به کارهای تکرار میشود چون به آسایش، اطمینان و به تعبیر قرآنی به فلاح و فوز منجر میشود چراکه فلاح و فوز، مقدمهای برای چیز دیگری نیستند بلکه خودشان هدف هستند و انسان باید به انجام افعال اخلاقی اهتمام داشته باشد چون منجر به این نتیجه میشود. مثلا اگر قرآن به تقوا دعوت میکند برای این است که انسان به فلاح و رستگاری میرسد. نکته دیگری که باید در نظر داشت این است که حتی اگر معتقد به این باشیم که اخلاق قرآنی اخلاق نتیجهگرا است، این نتیجهگرایی با نتیجهگرایی که در اخلاق هنجاری وجود دارد کاملا متفاوت است. حتی مادیترین اقدامات اخلاقی از نظر قرآن، ما را به سمت سعادت اخروی سوق میدهند بنابراین نمیتوان گفت نتیجهگرایی قرآنی همان نتیجهگرایی در اخلاق هنجاری است.
نکته دیگر اینکه برای هر سه تقریر یعنی خودگرایی، دیگرگرایی و فایدهگرایی، چه شواهد قرآنی وجود دارد؟ آیاتی که خطاب آنها عمومی است و به کاری توصیه میکنند که نفع همگانی دارد را میتوانیم دارای رویکرد فایدهگرایانه بدانیم مثلا در قرآن آمده است: «وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛ ای صاحبان خرَد، حکم قصاص مایه حیات (اجتماعی) شماست، باشد که تقوی پیشه کنید (و از کشتن یکدیگر بپرهیزید)». (بقره/179) در اینجا قصاص منجر به خیر و حیات و زندگانی برای سایر افراد میشود اگرچه در ظاهر کسی که قصاص میشود ضرر میکند. یا در آیه دیگری آمده است: «إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاکِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِیلِ ۖ فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ؛ (مصرف) صدقات منحصرا مختص است به (این هشت طایفه): فقیران و عاجزان و متصدیان اداره صدقات و کسانی که باید تألیف قلوب آنها کرد (یعنی برای متمایل کردن بیگانگان به دین اسلام) و آزادی بندگان و قرضداران و در راه خدا (یعنی در راه تبلیغ و رواج دین خدا) و به راه درماندگان. این مصارف هشتگانه فرض و حکم خداست، که خدا دانا و بر تمام مصالح خلق آگاه است» (توبه/ 60) در اینجا هم گفته شده که چرخش اموال نباید منحصراً در دست ثروتمندان باشد بلکه عموم مردم باید از این خیر بهره ببرند یعنی بیشترین خیر برای بیشترین افراد باشد.
تفاوت نتیجهگرایی و وظیفهگرایی اخلاقی
بخشی از آیات قرآنی نیز ظاهرا بر دگرگرایی اخلاقی تأکید دارند. از جمله شواهد قرآنی آیه 23 سوره اسرا است که خداوند فرموده است: «وَقَضَیٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا ۚ إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا؛ و خدای تو حکم فرموده که جز او را نپرستید و درباره پدر و مادر نیکویی کنید و چنانکه یکی از آنها یا هر دو در نزد تو پیر و سالخورده شوند (که موجب رنج و زحمت تو باشند) زنهار کلمهای که رنجیده خاطر شوند مگو و بر آنها بانگ مزن و آنها را از خود مران و با ایشان به اکرام و احترام سخنگو» در اینجا مطلقِ احسان به پدر و مادر مورد تأکید است و برخی مفسران این آیه را به معنای دیگرگروی اخلاقی تفسیر کردهاند.
یکی از مهمترین نظریات اخلاق هنجاری به عنوان رقیب نتیجهگرایی، وظیفهگرایی اخلاقی است. این دسته از افراد میگویند رفتارهای اخلاقی ما فی نفسه ارزشمند هستند و برای مثال راست گفتن به خودی خود مطلوب است اما آیا آیاتی داریم که تأکید داشته باشند افعال اخلاقی به خودی خود ارزشمند هستند؟ اولین نکتهای که به ذهن میرسد حسن و قبح ذاتی، عقلی یا شرعی است و اتفاقا یکی از استنادات وظیفهگرایان قرآنپژوه همین است که حسن و قبحهایی در قرآن داریم و خداوند به حُسن یک فعل یا زشتی یک عمل اشاره میکند. از جمله موارد عدل و قسط هستند که اساسا شریعت برای اقامه آنها آمده است. البته به عنوان نتیجه بحث باید دانست که انسانها بر اساس حالاتی که دارند ممکن است از یکی از این الگوها پیروی کنند و اینگونه نیست که انسانها در تمامی حالات خود پیرو یک الگوی اخلاقی باشند.
نظر شما