۱. در یکی از دیالوگهای فیلم مشهور خوب، بد، زشت، ایلای والاک که بازیگر نقش بد است وقتی تفنگ را به طرف کلینت ایستوود که مثلاً بازیگر نقش خوب است میگیرد به او میگوید: «توی این دنیا آدمها دو دستهاند. دسته اول کسانی هستند که در دستشان تفنگ دارند و دسته دوم کسانیکه تفنگ ندارند! این تعبیر اما برای خبرنگاران بیشتر صدق میکند در این دنیا آدمها دو دستهاند. کسانیکه در دستشان قلم دارند و کسانیکه ندارند! کسانیکه خبرنگارند و کسانیکه خبرنگار نیستند!
۲.خبرنگاری دنیای متفاوتی است. متفاوت از دنیای بقیه آدم ها. دنیای خبرنگاری دنیای زندگی فردی نیست دنیای زندگی جمعی است. دنیایی به وسعت زندگی همه مردم. مشکلات مردم مشکلات تو هم هست شادیشان شادی تو هم هست. با مردم، میان مردم و برای مردم است. شغل خبرنگاری گلاویز شدن با مشکلات مردم است. حرفه خبرنگاری بخاطر ماهیتش افرادی را به خود می کشاند و جذب خود میکند که نمیتوانند زندگی عادی داشته باشند به عبارت دیگر نمی توانند مثل آدم زندگی کنند!!! زیست خبرنگار با کارش آمیخته است. خبرنگار همیشه ملتهب است. همیشه در حال جوش و خروش است. اسپند روی آتش است. در حال مبارزه بی امان و خستگی ناپذیر است با هر آنچه که به جامعه آسیب می زند. بدیهی است که خبرنگار واقعی را میگویم. همان خبرنگاریِ سخت و زیان آور. چون کارمند اداره خبر هم داریم. با آنها کاری ندارم. آنها جزو همان دسته دوماند!
۳.خبرنگاران معمولاً چند ویژگی مشترک دارند. معمولاً همسر و فرزندشان بخاطر درآمیختگی کار و زندگی همیشه از آنها شاکی هستند! چون گوششان پر از وعده و وعیدهاست به این راحتیها حرف کسی را باور نمیکنند! پر رو و صریحند چون خبر را ولو با کتک خوردن باید از دهن شیر بیرون بکشند یا مطالبهای را ولو با بازداشت شدن پیگیری کنند! بخاطر مصائب همیشگی روزنامه نگاری، غمی مبهم همراه با یک علامت سوال بزرگ بر چهره دارند! به این سادگیها راضی نمیشوند چون اصلاً ساخته شده اند که به این سادگی ها راضی نشوند! و از آنجا که با انواع وزیر و وکیل نشستهاند و برخواستهاند بعضاً از دماغ فیل افتاده اند!...
۴.تعریف جالبی از پزشکان وجود دارد که میگوید: پزشکان کسانی هستند که داروهایی را که کمی میشناسند برای درمان بیماریهایی که کمتر میشناسند برای انسانهایی که اصلاً نمیشناسند تجویز میکنند! شاید به قرینه همین تعریف از پزشکان، خبرنگاران را هم بتوان اینگونه اما متفاوت تعریف کرد که: خبرنگاران کسانی هستند که درد انسانهایی را که کاملاً میشناسند با ابزارهای ارتباطی که کمی میشناسند به گوش مسئولانی که اصلاً نمیشناسند میرسانند! (این مسئولانی که اصلاً نمیشناسند فیه تاملٌ که اهل دقت را روضه مکشوف لازم نیست!)
۵. خبرنگار باید در قلمرو کاری خود، اقتصاد، سیاست، فرهنگ، هر چه هست کارشناس ارشد باشد تا کارشناس دورش نزند تا با لفاظیهای رنگارنگ به آدرسِ غلط نرود. موضوع شناس باشد تا بتواند مسئله حل کند. خبرنگار نمی تواند بی طرف باشد. بزرگترین دروغی که بخورد روزنامهنگاری دادهاند بی طرفی است. انصاف درست است اما بی طرفی ممکن نیست و در هیچ رسانهای در جهان وجود خارجی ندارد. تظاهر به بیطرفی هست اما بیطرفی نیست. بی طرفی دو ریشه بیشتر نمیتواند داشته باشد یا مسئله نشناسی است یا نفاق.
۶.خبرنگار بیش از هر کسی نیاز به خودسازی دارد نیاز به بازسازی دارد نیاز به هرس ذهنی دارد. نیاز به ریکاوری و به روز رسانی دارد. نیاز به خلوت و تفکر و مطالعه و مراقبه دارد. نیاز دارد که گاهی از کوران حوادث و خبرزدگی و عالم روزمره فاصله بگیرد. از سطح وارد عمق شود. کاغذ خبر را بگذارد و کتاب شعر بردارد. گاهی به گوشه تاریکی بخزد و در خود فرو رود و به افکارش سامان دهد. خطوط و مسیرها را دوباره ارزیابی کند. اصلی و فرعی کند با ملاک ها و اصول ترازیابی کند. و دوباره به جاده برگردد.
۷. از آنجا که خبرنگار معمولاً از صبح تا شام در رصد مشکلات و نابسامانیهای جامعه است که هشدار دهد و بیدار کند ممکن است در خطر این آسیب قرار گیرد که مسائل و بحرانها برایش عادی شود، دچار افسردگی شود، دچار ناامیدی شود، ماندن در اینها دل آدم را سیاه می کند. برای همین خبرنگار باید از خودش مراقبت کند. خبرنگاری که خودش ناامید باشد نمیتواند امیدآفرینی کند. خبرنگاری که عینک دودی زده باشد نمیتواند زیباییها را ببیند و معرفی کند. خبرنگاری که حال خودش بد باشد نمیتواند حال دیگران را خوب کند. روزنامه نگاری فقط دیدن تاریکی ها و برجسته کردن دردها و نقد تباهی ها نیست. که البته انهم مهم است اما روزنامه نگاری اصیل و مصلح، به دنبال آرامش و امید و تلاش و انگیزه و حرکت و ساختن هم هست.
۸. و حرف آخر اینکه خبرنگار باید شب روز مراقب باشد و پیوسته محاسبه دقیق کند که به نام ناس حق الناس به گردن نگیرد و مصداق این روایت معصوم(ع) نشود که زیانکارترین مردم کسی است که برای دنیای دیگران آخرت خود را ضایع کند...
نظر شما