تحولات لبنان و فلسطین

۲۵ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۹
کد خبر: 905763

آن مجسّمه ثُبات و پایداری که گویا قلب پدرش علی علیه السلام را در میان سینه خود داشت، بدون اندک اضطرابی، شروع به سخن کرده؛ آن خطابه کوبنده را با یک دنیا صلابت و شهامت به پایان رسانید و مطالب سخت و شدید و خشونت‌بار خود را که هم‌چون صاعقه‌ای آسمانی بود، بر سر آنان فرود آورد.

یکی از جلوه‌های پررنگ روشنگری‌های زینب کبری علیهاالسلام، خطبه آن حضرت در کوفه است که دارای امتیازات خاصی نسبت به خطبه شام است و قصد داریم در این مجال کوتاه, به برخی از آنها اشاره نماییم:

امتیاز اول: آن حضرت این خطبه را زمانی ایراد فرمودند که وقت زیادی از وقوع فاجعه کربلا نمی‌گذشت؛ بلکه آن جریانِ جگر خراش و کوبنده، یکی دو روز پیش از این، رُخ داده بود و بانویی که برادران و برادر زادگان عزیز خود را از دست داده و در سوگ عموزادگان خود نشسته و داغ فرزند نورس خودِ او، قلب وی را آتش زده، با گذشت فاصله‌ای اندک و زمانی کم و ناچیز، اقدام به چنین سخنرانی پرشور، استدلالی و آتشینی فرمود؛ و این از مطالبی است که ما را به عظمت مقام زینب کبری آگاهی می‌دهد که یک دنیا مصیبت و درد و رنج و ناراحتی نتوانست زینب کبری را از پای درآورد و از سخن‌گفتن باز دارد؛ بلکه با کمال جرأت و استحکام، خطبه را آغاز و با همان صلابت به پایان رسانید و این خود، حاکی از عظمت روح زینب کبری و ثُبات قدم و ایمان راسخ و یقین بی‌نظیر آن بانوی بزرگ است.

امتیاز دوم: خطبة شام را در حال استقرار، ایراد فرمودند؛ یعنی در مجلس یزید - که جای ثابتی بود و در میان مخدّرات اهل بیت قرار داشت – به‌پاخاسته و آن خطبه را القا فرمودند؛ در حالی‌که خطبه کوفه را وقتی قرائت نمودند که در جایی مستقر نشده و فرود نیامده بودند؛ معلوم نبود که چه سرنوشتی را دنبال می‌کنند؛ به کجا می‌روند و چه بر سرشان خواهد آمد؟ بلکه از بعضی از قراین بر می‌آید که در حال حرکت بودند و ایراد خطبه کردند، و این خود، از عواملی است که از آرامش و آمادگی انسان برای سخنرانی می‌کاهد و نوسان و اضطراب را در جان وی ایجاد می‎کند؛ بنابر این، خطبه کوفه از این نقطه‌نظر، بیش از خطبة شام، بیانگر قدرت روحی بانوی اسلام است.

امتیاز سوم: کوفه، پایگاه زینب کبری – بزرگ‌ترین فرد سرشناس این شهر- به‌شمار می‌آمد؛ زیرا مقرّ حکومت پدر بزرگوارش امیرالمؤمنین علیه السلام بود و نزدیک پنج سال، امارت و حکومت اسلامی از خانه زینب جلوه می‌کرد. خلاصه، خانة پدر این بانو، مرکز قدرت و بزرگ‌ترین تجلّی‌گاه شوکت و سطوت اسلامی به‌شمار می‌رفت و زنان کوفه و مسافران آن شهر به زیارت دختر کبرای امیرالمؤمنین علیه السلام، فخر و مباهات کرده و سرفراز بودند؛ هر چند که بعد از شهادت جانگداز حضرت علی علیه السلام و با گذشت چند ماهی از خلافت حضرت امام حسن علیه السلام، زینب در سنه ۴۱ هجری با همة افراد بیت شریفش، کوفه را به قصد موطن اصلی، سرزمین آبایی و اجدادی خود، ترک کرده بود و سالیانی گذشت تا با این شرایط غم‍بار، زینب علیهاالسلام دوباره به کوفه آمد؛ ولی خاطرات او از مردم و خاطرات مردم از او، هم‌چنان زنده بود و فراموش نشده بود و این شرایط، غیر از شرایط شهر شام است که زینب کبری در آنجا به‌کلّی سابقه نداشت و خدا می‌داند که آن بانوی بزرگ در کوفه، در میان چه طوفان سهمگینی از آلام و دردها، لب به سخن گشوده و ایراد خطابه کرده است.

همه می‌دانستند بانوی اسیری که اکنون مشغول سخنرانی است، متجاوز از چهار سال در این شهر، حکومت داشته و اکنون که حدود بیست سال از آن جریان می‌گذرد، به‌صورت یک زن اسیر به اینجا آمده و ایراد خطابه می‌کند. این نکته نیز، ما را به اهمیت این خطبه و جلالت انشا کننده آن واقف می‌سازد.

امتیاز چهارم: طرف خطاب و مورد توجه بانوی بزرگ در خطبه شام، یزید بود و در خطبه کوفه، آحاد مردم بودند و در اینجا تازیانه کوبنده ملامت و سرزنش را، بر سر مردم می‌زد و اینجاست که امتیاز خطبه کوفه، روشن می‌گردد؛ زیرا ممکن است سخنور نقّادی با اتکاء و اعتماد به مردم و همراهی توده‌ها، شخص حاکم یا هیأت حاکمه را مورد ملامت و سرزنش و انتقاد شدید خود قرار دهد و بعد هم بر اثر پشتوانه محکمی که از نیروهای مردمی دارد، کمترین خطری از ناحیه حکومت، متوجه او نشود؛ ولی اگر شخص نقّاد در مقام نقد و اعتراض، تیزی خطابِ  خود را متوجه به خود مردم کرده و آنان را مورد خطاب عتاب‌آمیز خود قرار دهد؛ دیگر پشتوانه و مایه امیدی ندارد و هر لحظه، خطر شورش و تهییج مردم علیه او، وی را تهدید می‌کند و این احتمال، بسیار قوی است که وقتی احساسات مردم تحریک شد و شخصیت آنان ضربه خورد و مورد هتک قرار گرفتند، حمله کنند و سخنگو را از پای درآورند و حتی او را، قطعه قطعه سازند.

اکنون به عُمق قدرت روحی و عظمت این کوه استوار ایمان و یقینِ بانوی اسلام، پی می‌بریم که بزرگ‌ترین ملامت و سرزنش را نسبت به آن مردم اعمال داشت و کمترین بیم و هراسی هم به خود راه نداد و احتمال تنش و عکس العمل توبیخ و سرزنش آن مردم، بسیار قوی بود و حدّ اقل زمینة این خطر بود که مردم در مقابل دختر کبرای علی علیه السلام بایستند و با سر و صدا و هیاهو نگذارند صدای شریف وی، به جایی و به گوش کسی برسد و در نتیجه، او را خاموش کنند؛ چنان‌که آن مردم نابکار، دو روز پیش، این معامله را با شخص امام حسین علیه السلام کردند و این سوء ادب و رفتار خصمانه و دور از نزاکت را، با آن حجّت بالغة الهی نمودند.

این جریان که بسیار دل‌سوز و تأثر انگیز است، بدین صورت نقل شده است: وقتی حضرت، شروع به خطبه کرده و لشکر را مورد خطاب خود قرار دادند، اشرار و اراذل، شروع به ایجاد سر و صدا کردند. در این هنگام که امام حسین علیه السلام دید آنان به سخنش گوش نمی‌دهند، فرمود: «وَیلکُم مَا عَلَیکُم أن تَنصِتُوا إلیَّ فَتسمَعُوا قَولی وَإنَّمَا أدعُوکُم إلی سَبیلِ الرَّشاد. فَمَن أطاعَنی کَانَ مِنَ المُرشِدینَ وَمَن عَصَانی کَانَ مِنَ المُهلکینَ وکُلُّکم عَاصٍ لأمری غَیرُ مُستَمعٍ قَولی. فَقَد مُلِئَت بُطُونُکم مِنَ الحَرامِ وَطُبِعَ عَلی قُلُوبِکم. وَیلکُم ألا تُنصِفون ألا تَسمَعُونَ (نفس المهموم، ص۲۴۵)؛ وای بر شما! شما را چه شده که گوش فرا نمی‌دهید و سخن مرا نمی‌شنوید و حال آنکه من شما را به راه راست می‌خوانم. پس آنکه مرا اطاعت کند، رشد یافته و آن کسی که عصیان من کند، راه هلاکت را پیموده است و شما همگان، امر مرا عصیان می‌کنید و به فرمان من گوش فرا نمی‌دارید؛ زیرا که شکم‌های شما به حرام، آکنده و مُهر ظلمت بر دل‍های شما زده شده است. وای بر شما! آیا انصاف نمی‍دهید؟ آیا گوش فرا نمی‌دهید؟»

اکنون چه بُعدی داشت که با زینب کبری نیز همان‌گونه عمل کنند؟! ولی آن مجسّمه ثُبات و پایداری که گویا قلب پدرش علی علیه السلام را در میان سینه خود داشت، بدون اندک اضطرابی، شروع به سخن کرده؛ آن خطابه کوبنده را با یک دنیا صلابت و شهامت به پایان رسانید و مطالب سخت و شدید و خشونت‌بار خود را که هم‌چون صاعقه‌ای آسمانی بود، بر سر آنان فرود آورد.

حال این پرسش پیش می‌آید که آیا این اقدام کوبنده زینب علیهاالسلام، پیش‌بینی می‌شد یا نه؟ پاسخ به این سؤال, را در نوشتار بعدی مطرح خواهیم کرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.