به بهانه این روز سراغ دکتر علی جعفریان، استاد جراحی دانشگاه علوم پزشکی تهران و رئیس بخش جراحی کبد، مجاری صفراوی، لوزالمعده و پیوند کبد بیمارستان امام خمینی(ره) تهران رفتیم تا از دغدغههای یکی از مهمترین رشتههای پزشکی یعنی پیوند اعضا بیشتر بشنویم.
شما پیش از انتخاب رشته جراحی کبد و مجاری صفراوی و پیوند کبد، فوق تخصص عروق بودید، چرا این رشته را با توجه به پیچیدگیهایی که دارد، انتخاب کردید؟
کمبود جراح پیوند کبد یکی از نقاط ضعف جدی کشور در حوزه درمان بود و سالهای پیش، بیماران نیازمند پیوند کبد را به انگلیس و آمریکا اعزام میکردیم که حدود ۱۵۰هزار پوند یا ۲۰۰هزار دلار هزینه داشت و موجب خروج ارز از کشور میشد. اگر خانواده بیمار مبتلا به نارسایی کبد توان پرداخت این هزینه را نداشت، بیمار محکوم به مرگ بود. تا اینکه نخستین پیوندهای کبد در ایران سال ۱۳۷۲ در بیمارستان نمازی شیراز توسط آقای دکتر ملک حسینی انجام شد و من سال۱۳۷۳ رزیدنتی جراحی عمومی را شروع کردم. از همان سال پیگیر بودم که چرا پیوند کبد در تهران انجام نمیشود اما پاسخی جز فراهم نبودن شرایط نشنیدم.
با این حال چون بیمارستان امام خمینی(ره) ظرفیت ایجاد بخش پیوند کبد را داشت از پیگیری منصرف نشدم و با مدیرگروه جراحی در این باره صحبت کردم که در نهایت به من گفتند خودت پیوند کبد را در تهران راهاندازی کن. پس از گذراندن دوره رزیدنتی، وقتی به عنوان عضو هیئت علمی وارد دانشگاه علوم پزشکی تهران و بیمارستان امام خمینی(ره) شدم، جراحی عروق انجام میدادم، اما راهاندازی بخش پیوند کبد در این بیمارستان را به عنوان یک نیاز اساسی پیگیر بودم که خوشبختانه تعدادی از همکاران دانشگاه ما مثل آقایان دکتر سلیمی، دکتر معینی و دکتر نجفی که برای گذراندن دورههای پیوند کبد به آمریکا اعزام شده بودند به تهران بازگشتند و من به عنوان مسئول برنامه تعیین شدم که پس از یک سال با آمادهسازی مقدمات در بیمارستان امام خمینی(ره)، جراحی پیوند کبد بهطور رسمی در این بیمارستان راهاندازی شد و از سال۱۳۸۰ تا امروز بیش از هزار و ۶۰۰ پیوند کبد در این بیمارستان انجام شده است.
جراحی پیوند کبد در ایران چه تفاوتی با کشورهایی مثل انگلیس و آمریکا دارد؟
در این حوزه دو مقوله داریم. یکی عملهای جراحی کبد، مجاری صفراوی و پانکراس که در بعضی از دانشگاهها و برخی کشورها رشتهای جدا گانه محسوب میشود، اما مقوله دوم پیوند کبد است. پیوند کبد در ایران اغلب از طریق دهنده مرگ مغزی انجام میشود و نتایجی قابل رقابت با دیگر کشورها دارد و با وجود همه کمبودها و چالشهایی که در کشور داریم و با اینکه امکانات ما در این حوزه با کشورهایی مثل انگلیس، آمریکا و کانادا قابل مقایسه نیست، میزان بقای بیماران آنها یک سال پس از پیوند کبد بین ۸۵ تا ۹۰ درصد است و میزان بقای بیماران ما نیز در این بازه زمانی با آنها تفاوتی ندارد، میزان بقای بیماران پیوند کبد در پنج سال نیز در دنیا حدود ۷۵درصد است، درحالی که میزان بقای پنج ساله بیماران پیوند کبد بیمارستان امام خمینی بین ۷۶ تا ۷۷درصد است. بنابراین نتایج پیوند کبد در کشور ما با وجود فاصله زیادی که به لحاظ امکانات، تجهیزات پزشکی و نیروی انسانی با کشورهای توسعهیافته داریم، با آنها قابل رقابت است و با توجه به آنکه سالانه بیش از ۷۰۰پیوند کبد در بیمارستانهای نمازی شیراز و امام خمینی(ره) تهران به عنوان دو مرکز شناخته شده در ایران انجام میشود، این دو بیمارستان در سطح بینالمللی نیز مطرح هستند.
در مورد عملهای جراحی کبد و مجاری صفراوی نیز به جز بخش روباتیک که فناوری آن وارد ایران نشده و در این حوزه حدود ۲۰سال از کشورهای توسعهیافته عقب هستیم و تا حدودی لاپاراسکوپی که به لحاظ تجهیزات هنوز با کشورهای توسعهیافته فاصله زیادی داریم، سایر عملهای جراحی این حوزه در بیمارستان امام خمینی(ره) تهران با نتایج بسیار خوب و قابل رقابت با کشورهایی مثل انگلیس، امریکا، آلمان، پرتغال و کانادا در حال انجام است و خوشبختانه بیماران ما در این حوزه بینیاز از مراجعه به دیگر کشورها هستند.
بنابراین میتوان چشمانداز روشنی برای آینده پیوند اعضا در ایران متصور بود؟
مهمترین مسئله پیوند، تأمین نیروی انسانی است و با توجه به اینکه ما در این زمینه در حوزه پزشکی بهشدت دچار چالش هستیم، نمیتوان آینده خوبی را برای پیوند متصور بود، البته آینده پزشکی کشور بهطور کلی هم بهشدت نگرانکننده است. با این حال، مسئولان امر توجهی به این موضوع ندارند. امروزه همه دنیا به لحاظ نیروی تخصصی و کادر درمان دچار تنگنا هستند و با برنامهریزی اقتصادی، نیروی درمانی مورد نیاز خود را از طریق مهاجرت کادر درمان سایر کشورها تأمین میکنند.
این یک واقعیت است که از سالها پیش شاهد مهاجرت کادر درمان بهویژه پزشکان متخصص و فوقتخصص از ایران بودیم اما این روند خیلی شدید نبود. متأسفانه در ۶-۵ سال گذشته مهاجرت کادر درمان به روندی بسیار نگرانکننده تبدیل شده که بهطور وحشتناکی در حال افزایش است با این حال مسئولان توجهی به این مهم ندارند.
رشته تخصصی جراحی پیوند نیاز مختصری به تجهیزات مصرفی دارد و آینده آن در گرو تأمین نیروی انسانی است، از این رو اگر با کمبود نیروی انسانی مواجه شود هیچ چشمانداز روشنی را نمیتوان برای آن متصور بود. به عنوان نمونه ما هفته گذشته در چهار روز هفت پیوند کبد در بیمارستان امام خمینی(ره) انجام دادیم، یکشنبه یک پیوند، دوشنبه دو پیوند و سهشنبه سه دهنده مرگ مغزی داشتیم که من و چهار نفر از همکارانم از ساعت ۲ عصر تا ۲ بامداد سه پیوند کبد را همزمان در بخش جراحی پیوند کبد این بیمارستان انجام دادیم. در واقع پیوند اعضا، تخصصی است که نیروی انسانی میخواهد و این نیروها باید پای کار باشند.
نظام سلامت آمریکا برای پیوند کبد ۴۰۰هزار دلار هزینه میکند، اما وزارت بهداشت ایران ۵-۴هزار دلار، یعنی یک صدم دیگر کشورها. در ۳۰سال گذشته وزارت بهداشت هزینه پیوند اعضا را پرداخت میکرد و همین مبالغ محدود به موقع پرداخت میشد. اما اکنون پرداخت هزینههای پیوند را زیرپوشش بیمه قرار دادهاند و بیمه نیز فرایند پیوند را مانند یک عمل جراحی معمولی تعریف میکند، درحالی که ماهیت پیوند با دیگر عملهای جراحی متفاوت است، چون درمان بیماران پیش از عمل شروع میشود و تا پایان عمر ادامه دارد و پیوند اعضا یک کار تیمی بلندمدت است. در خصوص پیوند کبد ۲۲پزشک در بیمارستان امام(ره) درگیر هستند، اما متأسفانه بیمه درک درستی از عملهای پیوند اعضا ندارد و این موجب بیانگیزه شدن متخصصان پیوند در کشور شده است، چرا که در میان جراحان مختلف، جراحان پیوند اعضا سختترین سبک زندگی را دارند و قابل پیشبینی نیست که چه زمانی، چند اهداکننده عضو داشته باشند، به همین دلیل همکاران ما امکان برنامهریزی برای زندگی خود را ندارند. حالا اگر تعرفه غیرواقعی، مسئولیت سنگین و سختی کار این رشته فوقتخصصی را با درآمد و سختی کاری که دیگر تخصصها دارند مقایسه کنیم، متوجه خواهیم شد چرا تعداد داوطلبان جراحیهای پیوند عضو از سالها قبل اندک بوده یا مانند بخش پیوند کلیه دستیار ورودی نداریم و بعضی از بخشهای پیوند کلیه دانشگاههای علوم پزشکی کشور تعطیل شده است.
نگرانی من به عنوان فردی که در مجامع بینالمللی متعدد حضور داشته و یک دوره رئیس بینالمللی مجمع جهانی سلامت در آلمان بودهام، این است باید نگاه مسئولان به رشتههای تخصصی پیوند عضو تغییر کند، زیرا پیوند عضو برای همه کشورها یک موضوع راهبردی است که موجب شده در ۳۰سال گذشته ایران در حوزه درمان دستاوردهای بسیار خوبی داشته باشد و به جرئت میتوان گفت دستاوردهای پیوند عضو در کشور به مراتب از دستاوردهای انرژی هستهای برای مردم اثربخشتر بوده است. ما اکنون در بیمارستان امام خمینی(ره) تهران با سه عضو هیئت علمی تمام وقت و دو عضو هیئت علمی پاره وقت سالانه تا ۲۰۰پیوند کبد انجام میدهیم و این در دنیا کمنظیر است.
نگرانی من از این است که به دلیل سازوکار غلط تعرفهگذاری، حمایت نکردن از متخصصان و خارج شدن محل تأمین هزینههای پیوند از وزارت بهداشت و انتقال آن به بیمهها، جراحیهای پیوند عضو در آینده نزدیک به نابودی کشیده شود. بنابراین چالش اصلی ما در حوزه پزشکی بهویژه پیوند عضو، کمبود نیروی انسانی متخصص، خبره، علاقهمند و باانگیزه است.
با این حال به اذعان همه افرادی که در ۴۴سال گذشته منصفانه به دستاوردهای کشور نگاه کردهاند، پزشکی ما یکی از معدود حوزههایی است که به سه دلیل روشن، پیشرفت و رشد قابل توجهی داشته است؛ نخست اینکه جامعه پزشکی منتظر نمانده دیگران بگویند چه اقدامی باید انجام دهد. یعنی هرگاه لازم بوده همکاران من به کسب علم از هر کشوری اقدام کرده و همان علم را در دانشگاههای کشور به بهترین نحو ممکن توسعه دادهاند. دلیل دوم اینکه دولت مداخلهای در حوزه پزشکی نداشته بهطوری که نه تنها مانع پیشرفت این حوزه نشده، بلکه از پیشرفت پزشکی حمایت کرده است و سوم آنکه دریافت خدمات پزشکی نیاز روزمره مردم و مسئولان بوده و همه پذیرفته بودند باید علم پزشکی توسعه یابد. بنابراین مجموع این سه عامل موجب توسعه علم پزشکی در حوزههای مختلف شده است. اما متأسفانه در ۶-۵ سال گذشته به دنبال جدی شدن تحریمها، ارتباط جامعه پزشکی ایران با دنیا قطع شد و فرصتهای مطالعاتی همکاران ما در دیگر کشورها از بین رفت، امکان شرکت در کنگرههای بینالمللی بسیار محدود شد و اکنون حوزه پزشکی ما در حال عقبگرد است. گواه این موضوع عقب ماندن ما از دیگر کشورها در حوزه جراحی روباتیک است که به عنوان یک فیلد جدید در حوزه پزشکی مورد استفاده قرار میگیرد.
تعریف شما از مسئولیتپذیری چیست و این تعریف چقدر با دیدگاه همکاران جوانتان منطبق است؟
تعریف ما از مسئولیت با دیدگاه همکاران جوانمان کمی متفاوت است، همانطور که انگیزه ما از ورود به حرفه پزشکی با آنها کمی متفاوت بود. سالها پیش که من و بیشتر همکاران همدوره خودم، رشته پزشکی را انتخاب کردیم نگاهمان به حرفه پزشکی، کاری ارزشمند و حرفهای مقدس برای خدمت به بیماران بود که میتوانست درآمد قابل قبولی هم داشته باشد. هنگام انتخاب رشته تخصصی نیاز کشور و علاقه برای ما مطرح بود نه اینکه درآمد کدام تخصص بیشتر است. به همین دلیل در دوران دانشجویی و رزیدنتی، مهمترین دغدغه ما یادگیری بیشتر برای خدمت بهتر به بیماران بود. نسبت به نسل امروز بیشتر به کار اهمیت میدادیم و حاضر به از خودگذشتگی بودیم بهطوری که من همیشه به این موضوع فکر میکنم اگر بیماری هست و من میتوانم برای بهبود او کاری انجام دهم، نباید از کنار او بگذرم، چرا که من اینطور یاد گرفتهام که ما روز قیامت فقط برای کارهایی که انجام دادهایم بازخواست نمیشویم، بلکه برای کارهایی که میتوانستیم انجام دهیم و انجام ندادهایم نیز باز خواست خواهیم شد. به دلیل همین نگاهی که به کار دارم، امروز صبح یکی از همکاران جوان من جراحی سنگینی داشت که احساس کردم با همکاری من بهتر میتواند این کار را انجام دهد و چهار ساعت سر عمل بودم و به او کمک کردم، درحالی که میدانستم ساعت ۱۵ تا ۲۰ نیز دو عمل سنگین دارم. اما نسل بعد از ما نگاه متفاوتی به زندگی دارد و معتقد است نباید از حقوق و خواستههای خود به خاطر دیگران بگذرد و این تفاوت دیدگاه آنها با نسل ماست.
همانطور که میدانید تجویز آزمایشهای تشخیصی غیرضروری یکی از مشکلات مردم و نظام سلامت است، به نظر شما خودداری از تجویزهای غیرضروری از سوی پزشکان نیازمند دانش است یا تجربه؟
دانش و تجربه در تشخیص دقیق بیماری لازم و ملزوم هم هستند، زیرا تجربه به پزشکان کمک میکند از دانشی که کسب کردهاند بهتر استفاده کنند. اما در این مورد رکن سومی به نام اخلاق مطرح است که اهمیت ویژهای دارد، چرا که پزشک با اخلاق، پزشکی است که با رعایت حقوق بیماران از تحمیل هزینههای اضافه به بیماران خودداری کند و با کمترین هزینه، دقیقترین تشخیص و بهترین درمان را در اختیار آنها قرار دهد.
نظر شما