اجلاس اکو

رضا مودتی، علی زمندی و جلال صلاح جور صاحبان عصای سفید هستند که با تمام سختی‌های نابینایی لباس وکالت بر تن کرده اند تا مدافع حقوق مردم باشند، این مطلب روایتی است از قدرت اراده‌ها!

اراده‌هایی که «نابینایی» را به دادگاه کشاندند

به گزارش قدس خراسان، سال ۱۹۲۱ میلادی عکاسی از شهر بریستول انگلستان به نام جیمز بیگز که در اثر سانحه‌ای بینایی خود را از دست داده‌ بود برای در امان ماندن از گزند وسایل نقلیه در خیابان‌های اطراف محل زندگی‌اش ابتکار استفاده از عصای سفید را از آنِ خود کرد تا به راحتی برای همگان قابل دید باشد. 

از سال ۱۹۶۴ برای اﻫﻤﯿﺖ دادن ﺑﻪ روﺷﻨﺪﻻن، ﺗﻮﺟﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﻣﺸﮑﻼت آن‌ها و اﯾﺠﺎد ﻣﺤﯿﻂ‌ﻫﺎی ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺮای این افراد، روز «عصای سفید» ﺗﺼﻮﯾﺐ ﺷﺪ و ﺑﻬﺎﻧﻪ‌ای ﺑﺮای ﭘﺎﺳﺪاﺷﺖ دﺳﺘﺎوردﻫﺎی اﻓﺮاد ﻧﺎﺑﯿﻨﺎست. 

امروز ۲۳ مهر مقارن با ۱۵ اکتبر روز عصای سفید است، به همین مناسبت با سه تن از وکلای پایه یک و روشندل مشهد به گفت‌وگو نشستیم.

اراده‌هایی که نابینایی را به زانو درآوردند  

رضا مودتی ۴۹ سال سن دارد و کارشناس ارشد حقوق جزا و جرم‌شناسی است. او پایان‌نامه‌اش را درباره بررسی تدابیر حمایتی و پیشگیری از بزه‌دیدگی معلولان و چالش‌های آن‌ها نوشته است.

مودتی که مدرس دانشگاه، مشاور حقوقی سابق قوه قضائیه در حوزه خانواده، کارآموز مرکز وکلای قوه قضائیه، مشاور بیمه و مؤلف کتاب قانون به زبان ساده است، داستان نابینایی‌اش را این طور تعریف می‌کند: «در سال ۸۵ دچار مشکل بینایی شدم و دیدم کم شد و پزشکان نتوانستند دلیل این عارضه را تشخیص دهند ولی بعدها مشخص شد مشکل مربوط به شبکیه و در اثر بروز بیماری نادر «آرپی» است. پیش از آن در رشته برنامه‌ریزی شهری دانشگاه فردوسی تحصیل کرده بودم و دانشجوی ممتاز این رشته بودم اما پس از نابینایی توقفی یک ساله در زندگی‌ام ایجاد شد و خیلی برایم سخت بود؛ سپس با شرکت در کلاس‌های آموزشی بهزیستی و یادگیری خط بریل تصمیم به تغییر رشته گرفتم و به خاطر علاقه خاصی که به رشته حقوق داشتم کارشناسی ارشد حقوق جزا خواندم و با رتبه خوب دانش‌آموخته شدم». 

وی ادامه می‌دهد: درست است که ۷۵ درصد حس انسان بینایی است ولی به نظر من اراده انسان آن قدر قوی است که هر کاری را می‌تواند انجام دهد. معلولیت ممکن است محدودیت‌هایی را ایجاد کند ولی نمی‌تواند ممنوعیت ایجاد کند و با این تفکر جلو می‌روم.

تعاملات اجتماعی حق نابینایان است 

وی تجربه ۱۷ساله زندگی در دنیای نابینایی را این طور تعریف می‌کند: یک نابینا اگر بخواهد موفق شود باید چندین برابر یک فرد عادی تلاش کند چون دسترسی‌اش به منابع و امکانات خیلی کم است. یا باید با خط بریل آشنا باشد یا از طریق شنیداری که یادگیری در این شرایط به تمرکز بالایی نیاز دارد. 

از سختی‌های نابینایی می‌پرسم که توضیح می‌دهد: «ما انتظار ترحم نداریم فقط می‌خواهیم حقوقمان برای داشتن یک زندگی مناسب رعایت شود و مانند یک شهروند درجه دو با ما رفتار نشود. یکی از حقوق قانونی معلولان این است که بتوانند راحت وارد اجتماع شوند و تعاملات اجتماعی داشته باشند برای این موضوع باید یکسری استانداردهایی در جامعه وجود داشته باشد. الان یکی از مشکلات ما مشکل تردد در شهر است. در خیلی از پیاده‌روها مسیر عبور نابینایان و عصای سفید را با موزاییک‌های برجسته می‌بینید که در آن‌ها هم مشکلات زیادی وجود دارد، این مسیرها استاندارد نیست. برخی از این مسیرها به تیر چراغ برق یا یک باغچه و چاله منتهی می‌شود و این خیلی دردناک است. از طرفی شهروندان هم موتورسیکلت یا دوچرخه‌شان را در این مسیرها می‌گذارند. در مورد اشاراتی که فرد نابینا با عصای سفید انجام می‌دهد باید راهنمایی و رانندگی به رانندگان آموزش دهد به عنوان مثال وقتی یک نابینا می‌خواهد از عرض خیابان عبور کند و عصا را به صورت افقی نگه می‌دارد طبق قانون خودروها باید توقف کنند اما ناآگاهی رانندگان در این خصوص سبب آسیب‌های روحی و جسمی زیادی به افراد نابینا شده است». 

سختی‌هایی که این وکیل نابینا برای پیمودن این راه متحمل شده بیشتر از این حرف‌هاست. وی در ادامه صحبتش عنوان می‌کند: آزمون وکالتی که در سال ۱۴۰۱ برگزار شد با وجودی که معلولیت و نابینایی را هنگام نام‌نویسی آزمون قید کرده بودم اما روز آزمون متوجه شدم حتی منشی برایم در نظر نگرفته‌اند که برایم سؤال‌ها را بخواند، وقتی اعتراض کردم با من دعوا کردند، در نهایت یک نفر را پیدا کردند که حتی نمی‌توانست سؤالات را درست روخوانی کند! در بحث آموزش هم بچه‌های ما مشکلات زیادی دارند چون قیمت لوازم کمک آموزشی خیلی گران است، افراد معلول باید به کمک یکسری ابزارها و فناوری بتوانند خودشان را به افراد عادی برسانند خودشان توان مالی ندارند بهزیستی هم می‌گوید بودجه نداریم.

آزمون وکالت، سهمیه‌ای برای نابینایان ندارد

مودتی بیان می‌کند: یکی از دوستان نابینا در آزمون استخدامی آموزش و پرورش شرکت کرد و پذیرفته شد اما در مصاحبه به او گفته شد مگر فرد نابینا می‌تواند تدریس کند؟ ما افراد نابینا و معلول باید در هر زمینه‌ای ممتاز باشیم تا بتوانیم در حد افراد معمولی آن حوزه قرار بگیریم، یک نابینا باید ۱۰۰برابر یک فرد عادی تلاش کند تا در اجتماع کنار او قرار بگیرد. برای فردی مانند من که نابیناست هیچ سهمیه‌ای در آزمون وکالت در نظر گرفته نمی‌شود، حتی محیطی که ما می‌خواهیم آزمون بدهیم باید یک محیط آرام باشد چون در صورتی که همهمه باشد تمرکز یک نابینا به هم می‌ریزد اما هیچ کدام از این موارد در نظر گرفته نمی‌شود. ما افراد معلول و نابینای زیادی داریم که با داشتن مدارک بالای تحصیلی، بیکار هستند.

قانون حمایت از معلولان نه متولی دارد و نه ضمانت

این وکیل پایه یک دادگستری خاطرنشان می‌کند: قانون حمایت از معلولان بر حقوق مختلفی مانند آموزش، اشتغال و یا مناسب‌سازی محیط تأکید کرده اما به خاطر ابهاماتی که در این قانون وجود دارد، تفسیرهای مختلفی می‌شود به عنوان مثال متولی خاصی برای اجرای این قانون مشخص نیست، از طرفی این قانون ضمانت اجرا ندارد. سازمان‌ها باید مکلف به اجرای این قانون باشند و در صورت اهمال و سهل‌انگاری باید بازخواست شوند. در کشورهای توسعه‌یافته به موضوع حمایت و انتفاع از توان معلولان اهمیت داده و سعی کرده‌اند استانداردهایی داشته باشند تا فرد معلول هم یک شهروند درجه یک باشد. در کشورهایی مانند انگلیس یا استرالیا برای فرد نابینا یک منشی استخدام می‌کنند و حقوقش هم بر عهده دولت است، یک استاد نابینا در کشور سوئد سه دستیار برایش استخدام شده تا جامعه بتواند از دانش این فرد بهره‌مند شود. خیلی از معلولان و نابینایان مستعد کشورمان مهاجرت کردند. در کشورهای دیگر محتوای مغز برای اعطای تابعیت مد نظر است و امکانات خوبی به این افراد می‌دهند.

مودتی با بیان اینکه در کشور ما حتی آمار مشخصی از معلولان وجود ندارد، خاطرنشان می‌کند: آمار، سنگ بنای برنامه‌ریزی در هر حوزه‌ای است، ما آمار افرادی را به عنوان جامعه معلولان داریم که شناسایی شده‌اند و مورد تأیید کمیسیون پزشکی بهزیستی قرار گرفته باشند! ما معلولانی داریم که شناسایی نشده‌اند و استعدادهایشان هدر می‌رود. دو برادر نابینای مطلق در یکی از شهرستان‌ها تا سن ۳۰ سالگی کاملاً به دور از اجتماع و درس نخوانده باقی مانده بودند اما وقتی شناسایی شدند مشخص شد استعداد ویژه‌ای در حوزه موسیقی دارند و اکنون در این حوزه موفق هستند. 

کارت معلولیت موضوع دیگری است که این وکیل نابینا در ادامه صحبت‌هایش به آن اشاره می‌کند و می‌پرسد: کارت معلولیتی که بهزیستی به ما داده چه کاربردی دارد که ما هر جا مراجعه می‌کنیم با وجود این کارت هوشمند، نامه بهزیستی را برای تأیید معلولیت می‌خواهند! به زحمت انداختن یک معلول در این شرایط چه معنایی دارد؟

حق نابینایان در آزمون‌ها تضعیف می‌شود

علی زمندی دیگر میهمان وکیل و نابینای ما در تحریریه قدس است. وکیل ۳۱ ساله متأهلی که نابینایی را به صورت مادرزادی تجربه کرده و در حال تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم‌شناسی است.

وی می‌گوید: دوره ابتدایی را در مدرسه استثنایی گذراندم و پس از آن درسم را در مدارس عادی ادامه دادم و با یکسری محدودیت‌هایی از جمله دسترسی به منابع و کتاب‌های صوتی مواجه بودم. در دوره دانشگاه یکی از مشکلاتم بحث منشی در امتحانات بود که در اغلب موارد در آزمون‌های مختلف افرادی غیرمرتبط با رشته ما به عنوان منشی می‌آمدند که در آن حوزه هیچ اطلاعاتی نداشتند به همین خاطر در آزمون‌ها خیلی حقمان تضییع می‌شد و نمره‌ای که استحقاقش را داشتیم نمی‌توانستیم کسب کنیم، این یک معضل بسیار مهمی است که همچنان هم ادامه دارد. تقاضایی که دارم این است که منشی‌ها از رشته‌های مرتبط باشند تا دست‌کم بتوانند پرسش‌ها را برای ما به درستی بخوانند و بتوانیم پاسخ دهیم.

وقتی از او درباره انتخاب رشته حقوق و مسیر وکالت می‌پرسم، پاسخ می‌دهد: اهمیت وکالت برایم احقاق حقوق افراد بود. من در دوره مدرسه به ویژه دبیرستان که با درس های جدی‌تری مانند فلسفه و منطق مواجه شدم پی بردم به استدلال و تحلیل علاقه زیادی دارم و به این نتیجه رسیدم در عالم حقوق با استدلال و تفسیر کلمات و اصطلاحات سروکار داریم بنابراین به رشته‌های دیگر حتی فکر هم نکردم و با این هدف پیش رفتم.
نابینایی مادرزادی از علی زمندی آدمی مستقل و با اعتماد به نفس ساخته است، آن قدر که به صورت کاملاً مستقل با تمامی بخش‌های یک رایانه آشنا شده و الان خیلی از کارهایش را با سیستم انجام می‌دهد و کاملاً مسلط شده است.

این وکیل جوان می‌گوید: منابع در حوزه تحصیلات تکمیلی برای افراد نابینا خیلی کم است و دانشجویان به خصوص برای نوشتن پایان‌نامه با مشکل جدی مواجه هستند، منابع صوتی یا خیلی قدیمی است یا اصلاً وجود ندارد و فرد نابینا مجبور می‌شود از یک شخص دیگر کمک بگیرد و به کتابخانه‌ها مراجعه کند تا بتواند منابع را پیدا کند. 

وی در بخش دیگری از صحبت‌هایش می‌گوید: ما در موضوع وکالت هم بحث مالیاتی داریم و هم سهم کانون، انتظارم این است که سهم کانون وکلا را برای ما کمتر یا حذف کنند. ما هزینه‌های جانبی زیادی داریم که یکی از آن‌ها هزینه استخدام منشی است بنابراین برای ابطال تمبر مالیاتی اگر مساعدتی شود کمک زیادی به وکلای نابینا می‌شود.

ترک تحصیل برای حفظ بینایی 

جلال صلاح‌جور متولد ۷۱ است. او دوره ابتدایی و راهنمایی را در مدارس عادی درس خوانده اما از حدود ۱۲ سالگی چشم‌هایش ضعیف و دنیا برایش رفته رفته تیره و تار شد.

وی برایم تعریف می‌کند: زمانی که به پزشک مراجعه کردیم گفتند چشمان شما درمان ندارد و حتی هیچ شماره چشمی برایم تعیین نمی‌شد، در این شرایط چشم‌هایم روز به روز ضعیف‌تر می‌شد تا اینکه در سن ۱۴ سالگی وقتی سوم راهنمایی را خواندم خانواده به این نتیجه رسیدند که باید برای حفظ همان مقدار اندک بینایی ترک تحصیل کنم و به این ترتیب در سال ۸۵ در کنار پدرم مشغول کار شدم. تا اینکه در سال ۹۱ بینایی چشمانم در حدی کم شد که دیگر امکان سر کار رفتن هم نداشتم. آن زمان مشخص شد در اثر بیماری «آرپی» مبتلا به آسیب در شبکیه شده‌ام. سال ۹۱ یک روز با خودم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم باید در شغلی مشغول به کار شوم که در آن صحبت کردن وجود داشته باشد و گوشی تلفن را برداشتم و از ۱۱۸ شماره مدرسه نابینایان را گرفتم و به این ترتیب پس از حدود هشت سال فاصله از مدرسه برای کلاس اول دبیرستان نام‌نویسی کردم و به خاطر علاقه‌ای که به رشته وکالت داشتم تصمیم گرفتم در رشته حقوق تحصیل کنم.

این وکیل جوان درباره انتخاب رشته حقوق می‌گوید: رشته وکالت هیچ سقفی ندارد و هر چقدر تلاش کنم نتایج بهتر و جای پیشرفت زیادی دارد از طرفی در رشته وکالت می‌توانستم به مردم کمک کنم.

دستیاری که چشم بینای وکیل است

از وی درباره تفاوت کار یک وکیل نابینا می‌پرسم، توضیح می‌دهد: برای مواردی که نیاز به دیدن باشد یک دستیار دارم که کمک می‌کند و پرونده‌ها را می‌خواند و اگر قرار باشد به صورت دستی در شعبه دادگاه لایحه‌ای بنویسم برایم می‌نویسد و من فقط امضا می‌کنم در واقع این دستیار چشم بینای من است. 

این صاحب عصای سفید در خصوص حمل و نقل عمومی می‌گوید: فضای داخل مترو مناسب‌سازی شده و به محض اینکه یک فرد معلول و نابینا وارد مترو می‌شود مأموران که از قبل آموزش دیده‌اند او را به داخل قطار هدایت می‌کنند و از او می‌پرسند قرار است در کدام ایستگاه پیاده شود و با ایستگاه مقصد هماهنگ می‌کنند تا به محض اینکه شخص از قطار پیاده می‌شود یک مأمور در آنجا به استقبالش می‌آید و او را به بیرون از فضای مترو هدایت می‌کند. 

خبرنگار: معصومه مؤمنیان

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.