جنگ اوکراین، عوارض گسترده‌ای برای اقتصاد اروپا داشته است.

ستاد ویژه ارتباط با افغانستان تشکیل شود

به گزارش قدس آنلاین، همین موضوع رقابت‌های جدیدی را  برای تأمین نیازهای کشورهای غربی به کالا و مواد غذایی و نیاز کشورهای آسیایی به کریدورها و مسیرهای جدید به منظور صادرات محصولات خود و متقابلاً تأمین برخی مواد اولیه در جهان شکل داده است. 

این روزها چینی‌ها بیش از گذشته اهمیت طرح «یک کمربند یک راه» را درک می‌کنند و آمریکایی‌ها هم به دنبال کریدور هند به خلیج فارس و اراضی اشغالی و از آنجا تا اروپا هستند. در میانه و چهارراه این کریدورها اما ایران قرار دارد. نقطه اتصال ما به این مسیرها هم همسایه شرقی یعنی افغانستان است.

ارتباط با افغانستان اما با چالش‌هایی هم روبه‌رو است. مهم‌ترین آن‌ها حکومت طالبان بر افغانستان است که ایران آن را به رسمیت نمی‌شناسد و همین موضوع سبب شده بخش اقتصادی ما در برخی حوزه‌ها با خطر از دست دادن فرصت‌ها و واگذار کردن آن به رقبا مواجه باشد.

گروه سیاسی قدس در این ارتباط و برای واکاوی فرصت‌های افغانستان و رویکرد منطقی و صحیح در مورد آن با پیرمحمد ملازهی، کارشناس و تحلیلگر ارشد مسائل شبه قاره هند به گفت‌وگو پرداخته است. ملازهی که خودش جزو مخالفان اصلی به‌قدرت رسیدن طالبان بود، اما همزمان از ضرورت بهره‌مندی ایران از فرصت‌های بکر افغانستان می‌گوید.
 
ما در مورد افغانستان با یک دوراهی مواجه‌ایم. از طرفی دولتی به قدرت رسیده که ما آن را به رسمیت نمی‌شناسیم و از سویی فرصت‌های اقتصادی در این کشور وجود دارند که اگر دیر بجنبیم از دست می‌رود. در این مورد چه باید کرد؟
در این رابطه که ما باید از نظر اقتصادی به حوزه افغانستان وارد شویم و با طالبان کار کنیم، هیچ تردیدی از نگاه کارشناسی و سیاسی وجود ندارد. چرا؟ برای اینکه افغانستان جدای از نوع حاکمیت‌ها و ساختار قدرت سیاسی در آن بخشی از حوزه تمدنی و فرهنگی ما به شمار می‌رود و ما دارای پیوندهای تاریخی، فرهنگی و قومی و نژادی هستیم، بنابراین جدای از اینکه چه رژیمی در افغانستان بر سر کار باشد، ما به عنوان دو کشور همسایه ناگزیریم با هم تعامل داشته باشیم.

این هم یک واقعیت است که طالبان قدرت را در افغانستان به دست گرفته‌اند و ما در برخی مسائل با هم اختلافاتی داریم، اما این موضوع  نباید ما را از مسائل دیگر به ویژه منافعی که در افغانستان داریم غافل کند. نگاه ما به مناسبات به‌خصوص در بعد اقتصادی با افغانستان باید واقع‌بینانه، همدلانه و به شکلی باشد که روابط دو ملت را تقویت کند. 

اگر ما از این فرصت به هر دلیلی غافل شویم، میدان را به رقبایی چون چین و هند و پاکستان و آسیای میانه حتی عربستان و ترکیه واگذار خواهیم کرد. درنتیجه این کاملاً عاقلانه و منطقی است که به اقتصاد افغانستان وارد شویم.

من معتقدم تا همین حالا هم ما فرصت و زمان را خیلی از دست داده و برخی حوزه‌ها را به رقبا واگذار کرده‌ایم و دلیل این تعلل هم قابل درک نیست.
 
این موضوع چه تأثیری بر مسائل مبتلابه دیگر ما با افغانستان مثل موضوع امنیت یا مهاجرت و ... دارد؟ 

این تأثیر قطعی و غیرقابل انکار است. به‌ویژه اگر این پیوند اقتصادی میان دو کشور با نگاه مردم‌محور انجام گیرد. رشد اقتصادی و توسعه در افغانستان و بهبود معیشت مردم و ایجاد پیوندها و ارتباطات اقتصادی به‌خصوص میان استان‌های همجوار قطعاً به افزایش امنیت، کاهش فعالیت اشرار و قاچاق کالا و مواد مخدر و حتی مهاجرت مردم مناطق مرزی منجر خواهد شد. البته ما برای ورود به این حوزه اول باید نیازهای افغانستان و امکانات و ظرفیت‌های خودمان را بشناسیم. 

بنابراین باید الان مسیر چابهار زاهدان و میلک را تقویت کنیم که هم نیازمند یک بزرگراه ترانزیتی است و هم نیازمند یک خط آهن که هم اکنون در دستور کار است. اما متأسفانه به نظر می‌رسد دست‌هایی در داخل برای اخلال در این پروژه فعال‌اند که یا دنبال کارشکنی هستند و یا ساده‌انگاری می‌کنند. مثل اینکه عده‌ای می‌گویند این خط به‌جای افغانستان به ترکمنستان متصل شود. 

در حالی که اولویت برتر برای ما اتصال افغانستان به خط آهن ایران و بندر چابهار است و  این خط باید به دو شاخه راهبردی یکی به سمت هرات و دیگری به قندهار و کابل متصل شود. این یک خط ترانزیت راهبردی خواهد بود که ما را به چین متصل و منافع همکاری اقتصادی با افغانستان را به سمت ایران سرازیر می‌کند، اما اگر دیر در آن بجنبیم آن را از دست خواهیم داد.
 
این‌ها منطقی است. اما مزیت بندر چابهار به گوادر برای افغانستان و حتی برای چینی‌ها چیست؟
افغانستان برای اتصال به دریا راهی جز پاکستان (بندر گوادر) و ایران (بندر چابهار) ندارد. اما یک نکته مهم این است که طالبان چندین چالش با پاکستانی‌ها دارد. تجار افغانستانی همواره از کارشکنی مقامات پاکستان گله‌مند هستند و ترجیح می‌دهند از مسیر چابهار تجارت کنند؛ زیرا پاکستانی‌ها را رقیب خود می‌دانند.

مزیت دوم زیرساخت‌های قوی و برتر ایران نسبت به پاکستان در حمل و نقل جاده‌ای و ریلی و مزیت سوم ما نبود برخی رقابت‌های سیاسی است. بدین معنا که دولت پاکستان و حکومت طالبان بر سر برخی مسائل تنش و اختلافات جدی دارند؛ موضوع خط دیورند که پاکستان می‌خواهد رسمیت آن را به طالبان تحمیل کند و آن‌ها زیر بار نمی‌روند و دیگری موضوع تحریک طالبان پاکستان است.

علاوه بر این پاکستان رفتار ثابت و سیاست مستقلی در گذشته نسبت به طالبان نداشته و با فشار آمریکا نوع تعاملش با طالبان تغییر کرده است. اما ایران کشوری قابل اعتماد با سیاستی ثابت و مستقل است.

مسئله دیگر نقش هند در افغانستان است. بی‌شک مسیری که از پاکستان بگذرد مورد اعتماد هندی‌ها نیست. ضمن اینکه در قرارداد سال۵۱ میان ایران و افغانستان هم موضوع ساخت کریدور میان افغانستان و ایران دیده شده است. 

به نظر من مشکل بیشتر در داخل کشور ماست که تصمیم‌گیری در یک نقطه متمرکز نیست و نهادهای مختلف تصمیم‌ساز نگاه و سیاست یکسانی ندارند و گاه به جای تثبیت فعالیت‌های انجام شده، آن‌ها را خنثی می‌کنند.

من معتقدم در مورد افغانستان یک ستاد هماهنگ‌کننده با اختیار ویژه نیاز است تا دستگاه‌های مختلف اقتصادی، نظامی، امنیتی و سیاسی را هماهنگ کند و همه موظف به تبعیت از تصمیمات آن باشند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.