معلوم نیست اشکال از علم اقتصاد و اوضاع اقتصادیمان است یا از رسانهها، خبرنگاران و ایضاً شاعران و طنزپردازان؟ کدام اشکال؟ همین که محال است یک روز خبرگزاریها چیزی درباره «تورم» و مهار و فرارش ننویسند. یعنی اوضاع طوری است که آدم فکر میکند، از زمان حضرت آدم، بزرگترین دلشوره بشر بعد از آن سیب معروف و وسوسههایش، همین بالارفتن تورم بوده است! البته ما هرچه جستوجو کردیم چیزی از اشعار شعرای دوره ابوالبشر که مربوط به تورم باشد، پیدا نکردیم چون ظاهراً غصه و نگرانی بابت سیب و تورم، حالی برای شعر گفتن شاعران آن زمان باقی نمیگذاشته است. ولی کمی که آمدیم جلوتر، شعر طنز چندین سال پیش «مهدی استاد احمد» در این باره را پیدا کردیم و معلوممان شد طنزپرداز جماعت امروزی جوری است که با وجود تورم سنگین و ماجرای سیب حوّا و چای دبش و این جور چیزها، غدد و قوای طنزیهاش از کار نمیافتد که هیچ، متورم و بلکه قویتر هم میشود:
خودرو دارد هی گرانتر میشود
بیمحابا سمت بالا میدود
البته تقصیر مسئولان که نیست
هست نامش خودرو و خود میرود
سکه دارد میرسد کمکم به طاق
این حبابِ زشت و غولآسا و چاق
البته تقصیر مسئولان که نیست
علتش این است: آمار طلاق
نرخ مرغ و گوشت سرسامآور است
بیشتر از حد فهم و باور است
البته تقصیر مسئولان که نیست
علت آن چیزهای دیگر است
دخلمان زیر ده است و خرج بیست
آه! طبق توصیه باید گریست
البته تقصیر مسئولان که نیست
آنهم این مسئولهای سادهزیست
خودرو دارد هی گرانتر میشود
بیمحابا سمت بالا میدود
البته تقصیر مسئولان که نیست
هست نامش خودرو و خود میرود
سکه دارد میرسد کمکم به طاق
این حبابِ زشت و غولآسا و چاق
البته تقصیر مسئولان که نیست
علتش این است: آمار طلاق
نرخ مرغ و گوشت سرسامآور است
بیشتر از حد فهم و باور است
البته تقصیر مسئولان که نیست
علت آن چیزهای دیگر است
دخلمان زیر ده است و خرج بیست
آه! طبق توصیه باید گریست
البته تقصیر مسئولان که نیست
آنهم این مسئولهای سادهزیست
میم.ظرافتی
نظر شما