به گزارش قدس آنلاین، چهارمین رئیس جمهور آمریکا یعنی جیمز مدیسون در سال ۱۸۲۲ نوشته است: «حکومت مردمی بدون اطلاعات عمومی یا ابزار دستیابی به آن، فقط پیش درآمدی برای کمدی یا تراژدی و یا شاید هر دوی آن هاست.» وقتی به توماس جفرسون سومین رئیس جمهور آمریکا نیز پیشنهاد شد بین دولت بدون روزنامه و روزنامه بدون دولت یکی را انتخاب کند، او گفت که مطبوعات را انتخاب خواهد کرد.
همانطور که آشفتگی در دانشگاه های برتر آمریکا بر سر یهود ستیزی نشان می دهد، ایجاد یک فرهنگ سیاسی که در آن مردم بتوانند به طور سازنده بحث، مخالفت و سازش کنند، چیزی نیست که خود به خود اتفاق بیفتد. رسانهها، مدلهای کسبوکار، فناوری و فرهنگ میتوانند برای ایجاد این شرایط با یکدیگر همکاری کنند. آنها همچنین می توانند در جهت تخریب این شرایط پیش بروند. تحلیل اکونومیست از بیش از ۶۰۰۰۰۰ خبر یا مقاله مکتوب و برنامه تلویزیونی نشان می دهد که زبان جریان اصلی رسانه های آمریکایی از مرکز سیاسی دور شده و به سمت اصطلاحات و موضوعات مورد علاقه حزب دموکرات رفته است. این اتفاق می تواند اعتبار رسانه ها را در میان محافظه کاران کاهش دهد.
در حالی که این کشور برای انتخابات سال آینده آماده می شود، باید به نیروهای داخلی آمریکا فکر کرد که این شکاف را عمیق تر کرده اند. نکته مثبت این است که صنعت روزنامه نگاری و رسانه در طول تاریخ طولانی خود بارها و بارها مورد ضربه قرار گرفته، اما به نحوی زنده مانده است. اما نگرانی این است که وضعیت امروز ممکن است بدتر از گذشته باشد.
یکی از این نیروها برای بدتر کردن شرایط وجود اختلال در فناوری های جدید است. چه رسانه کاغذی و چه دیجیتال در رسانه های جدید تمایل دارند تا قدرت موجود را مختل کنند. اگر در حکومتی خودکامه زندگی می کنید، این می تواند خبر خوبی باشد. با این حال، در آمریکا، فناوری ها اغلب مشکلاتی را به همراه داشته اند. در دهه ۱۹۳۰ قبل از اینکه جمهوریخواهان و دموکرات ها بتوانند از نیروی رسانه ای مثل رادیو استفاده کنند، فردی مانند چارلز کوفلین، که یک عوام فریب بود، از رادیو برای دستیابی به توده ای از مخاطبان استفاده کرد. پخش اخبار در شبکه های تلویزیونی به ایجاد انقلاب در حزب جمهوری خواه کمک کرد. نمونه دیگری از فناوری زمانی بود که دیدیم چگونه دونالد ترامپ نامزد این حزب در سال ۲۰۱۶ شد، و یکی از دلایل این دستاوردش بدون شک به توانایی صحبت مستقیم او با ده ها میلیون آمریکایی در پیام های ۱۴۰ کاراکتری توئیتر بود. حالا هوش مصنوعی (ai) یک بار دیگر می تواند رسانه ها را به صورت مثبت یا منفی به روز می کند. مثلا ممکن است به هر کسی که مشتاق تئوری های توطئه است کمک کند تا خوراک مورد نظر خود را بهتر به دست بیاورد، اما در جنبه مثبت برای هر کسی که میخواهد بداند واقعاً چه اتفاقی دارد میافتد، فیلترهای خوبی برای کنار زدن خبرهای بی پایه و اساس بگذارد.
کسانی که به دنبال به وجود آوردن اختلال در طبقه قدرت هستند از ایجاد جدایی و عدم اتحاد در نظرات استقبال می کنند. رسانههای آمریکایی از دوران گزینش اطلاعات برای طبقه خاص هدف خود عبور کردهاند. در روزگار مدیسون و جفرسون، محدود کردن ارسال اطلاعات معمول بود. مجلات حزبی با تیراژ کم با جناح های مختلف مخاطب نخبگانی کوچک خود صحبت می کردند. بعدها گسترش تلگراف و مطبوعات باعث ایجاد رسانه های جمعی شد. در این زمان محدودسازی انتشار اخبار دیگر حرکت خوبی نبود. تبلیغکنندگان میخواستند تا حد امکان به افراد بیشتری دسترسی پیدا کنند و عدم پیشرفت آنچنانی در فناوری های ارسال امواج که تعداد ایستگاههای رادیویی و تلویزیونی را محدود میکرد، منجر به یک سیستم تنظیم برای ارسال اخبار و مخاطبان آن شد. در این زمان روزنامه نگاران باید سعی می کردند سلیقه خود را کنار بگذارند و به واقعیت ها پایبند باشند.
با این حال، امروز گوشی های هوشمند باعث چندپارگی شده و رسانه های آمریکایی به عصر محدودکننده ارسال خبر برای مخاطبان خاص خود بازگشته اند. همانطور که بسیاری از درآمد تبلیغاتی که زمانی برای خبرنگاران هزینه می شد اکنون به جیب گوگل و متا سرازیر می شود، باعث ایجاد مدل های تجاری جدید شده است. چیزهای خوب زیادی در مورد رسانه هایی که مبتنی بر فروش حق اشتراک برای مطالب ویژه خود کار می کنند و بازی را در دست گرفته اند وجود دارد؛ و چه آزمایشی بهتر از این که ببینیم آیا مردم برای چنین محتوایی پول پرداخت می کنند یا نه؟ اما چنین سیستمی نیز می تواند بر اساس تعصبات مردم ساخته شود. تاکر کارلسون از فاکس نیوز اخراج شد فقط به خاطر اینکه یک سرمایه گذاری جدید و شخصی را برای پخش شخصی نظرات و تفکرات خود به وجود آورده بود. شاید این کار کارلسون شبیه به مدل کسبوکاری باشد که بنیانگذاران رسانه های بزرگ نیز در آن قدم گذاشتند اما تفاوت اینجاست که آن ها کار خود را برای تولید محتوا برای طبقه خاصی که شامل بازرگانان ثروتمند و یا افراد بانفوذ بود به وجود آوردند؛ اما کاری که کارلسون انجام داد در راستای نابود کردن چنین طبقاتی انجام شده بود و خیلی زود هم تخریب شد.
مثال دیگر برای جیمز بنت، سردبیر سابق صفحه سرمقاله های نیویورک تایمز نیز صادق است، جایی که او به دلیل انتشار مقاله یک سناتور جمهوری خواه اخراج شد. او استدلال می کند که نیویورک تایمز به طور فزاینده ای بر درستی تعصب چپ گرایانه خوانندگان خود تأیید می کند، حتی اگر به آنها اطمینان دهد که رسانه ای مستقل است. برخلاف رسانههای راستگرا، جریان اصلی رسانه معمولاً دروغ یا تئوریهای توطئه را عرضه نمیکنند، اما تعصب خاصی که آنها نیز در کار خود به وجود می آورند تواناییشان را برای عرضه درست اخبار تضعیف می کند.
چرا این قضیه ای مهم است؟ اگرچه اکثر آمریکایی ها به طور منظم روزنامه نمی خوانند یا اخبار شبکه های تلویزیونی را تماشا نمی کنند، اما نخبگان در دموکراسی اهمیت ویژه ای دارند. وقتی اردوگاههای سیاسی مختلف در جهانهای اطلاعاتی جداگانه ای مستقر شده اند، تمایل دارند یکدیگر را شیطانی جلوه دهند. اگر به شما گفته شود که جو بایدن در چنگال دسته ای از سوسیالیست های یهودی ستیز است، رای دادن به ترامپ کاملا منطقی به نظر خواهد رسید. اگر حامیان ترامپ، نژادپرست ضد دموکراسی هستند، چرا رسانه مخالف او باید در راه تلاش برای جلب نظر آنها خود را به زحمت بیندازند؟ نتیجه چنین تفکراتی، دستیابی به مصالحه هایی که برای یک دولت خوب و پایدار ضروری است، را برای طرفین دشوارتر خواهد کرد. اگر نخبگان نتوانند دنیا را آنطور که هست ببینند، تصمیمات بدی خواهند گرفت.
این موضوع علاوه بر اینکه دغدغه ای برای سیاست و روزنامهنگاری است، تهدیدی برای ایدههای ریشه ای لیبرال نیز خواهد بود. یعنی اینکه استدلالها باید مورد آزمایش قرار گیرند، بینشها را میتوان در مکانهای غیرمعمول یافت و اینکه مواجهه با دیدگاههای مخالف و حقایق ناراحتکننده معمولاً چیز خوبی است. این ایدهها توسط اتاقهای خبری که «عینیت» را بهعنوان تدبیری برای خود میبینند، به چالش کشیده میشوند و گروههای نخبگانی از آن برای تعبیه قدرت خود استفاده میکنند. لیبرالهای سبک قدیمی ممکن است مجبور شوند خود را با مدلهای تجاری مبتنی بر هوش مصنوعی تطبیق دهند که به کسانی پاداش میدهد که هر آنچه را که فکر می کنند از قبل درست است تلاش دارند تا به مردم بگویند همان درست است.
آمریکا از زمان رسانه های محدود و ارسال خبر خاص برای گروهی مخصوص، به پخش رسانه ای گسترده و همگانی گذر کرده است. هرگز نمی توان وجود رسانه های محدود و مخاطب همگانی را در کنار هم متصور بود اما اکنون چنین اتفاقی افتاده است. به عنوان روزنامه ای که برای ترویج لیبرالیسم کلاسیک تأسیس شده، اکونومیست مایل است تصور کند که این دو می توانند با خوبی و خوشی با هم همزیستی داشته باشند؛ و انتخابات سال آینده آمریکا آزمون بزرگ آن خواهد بود.
منبع: اکونومیست
مترجم: امیرمحمد سلطانپور
نظر شما