۱۶ دی ۱۴۰۲ - ۰۷:۱۱
کد خبر: 953191

در میانه اخباری که از حادثه تروریستی کرمان مخابره می‌شود، از بعضی اصلاً نمی‌توان به این سادگی‌ها عبور کرد. نه اینکه فقط نشود، بلکه اساساً نباید عبور کرد.

مثل همین خبر که اعلام شد از هشتاد و چند شهید این حادثه، یک هفتم این تعداد یعنی ۱۲ نفر تابعیت افغانستانی داشته‌اند. شاید بپرسید این خبر چه دارد که از بقیه متمایزش می‌کند؟

به نظرم کافی است اظهارنظرهای برخی که همان دقایق اول درخصوص هویت عوامل دخیل در این جنایت گمانه‌زنی می‌کردند را مرور کنید.

افرادی که روی همان موج مهاجرستیزی سوار شده، همه اتباع را به یک چوب می‌راندند و مثل همیشه مترصد فرصتی بودند که از دل یک بحران، بحران‌های بیشتری بسازند. کسانی که بدشان نمی‌آمد انگشت چرک‌آلودشان را روی زخم کرمان بفشارند و زخم عمیق‌تری بر روح و جسم داغدیده مردم وارد کنند. 

این خبر که تا همین جایش نباید از آن عبور کرد اما ادامه‌ای دارد که از قسمت اولش نیز مهم‌تر است. قسمت دومی که شاید در لحظه اول شنیدنش، کمی اعجاب‌آور نیز به نظر برسد. دست‌کم برای خود من در نخستین مواجهه این طور بود. داشتم توی صفحات می‌چرخیدم که دیدم ویدئویی از تعدادی از تابوت‌های شهدای افغانستانی منتشر شده و پایینش به نوشتن این جمله اکتفا شده بود: «پیکر شهدای افغانستانی جنایت تروریستی کرمان». تا اینجا همه چیز عادی بود تا اینکه ویدئو را باز کردم. دیدن همان چند ثانیه از شکل دست بسته نمازخواندن کافی بود تا بفهمم تعدادی از شهدای افغانستانی از اهل سنت هستند. صبر کنید. قصه هنوز که هنوز است از این هم می‌تواند اعجاب‌آورتر باشد. پیش از روایت این خبر تا پایان، بگذارید از اول یک بار آن را مرحله به مرحله مرور کنیم. 

قسمت اول ماجرا بالطبع نمی‌توانست خیلی اعجاب‌آور باشد. اینکه در میان زائران حاج‌قاسم از اتباع افغانستان هم باشند، با سابقه‌ای که از «فاطمیون» در ذهن داشتیم و داریم، اصلاً چیز عجیبی نمی‌نمود.

قسمت دوم خبر در خصوص مذهب برخی از این شهدا و اینکه اهل سنت باشند نیز با خوانش قهرمان اسلامی و ملی بودن حاج‌قاسم، قابل تفسیر بود. قسمت پایانی که شاید خیلی‌ها اصلاً تا همین لحظه از آن چیزی نشنیده باشند این است که برخی از همین شهدای اهل سنتِ افغانستانی، پشتون هستند. 

جمع شدن این سه مورد در کنار هم برای من، به این دلیل بااهمیت بود که در گفت‌وگوهایی که پس از شهادت حاج‌قاسم داشتم همیشه با این مسئله مواجه بودم که شهید سلیمانی چطور توانسته میان لایه‌های هویت ملی، شیعی، اسلامی و جهانی ارتباط و وحدت برقرار کند؟ این مسئله در مقطع تشییع حاج‌قاسم تا حدود زیادی قابل حس کردن بود ولی شهادت این زائران با گذشت چهار سال از شهادت سردار، گواهی قطعی و روشن برای این مسئله به حساب می‌آمد. درنوردیدن مرزهای جغرافیایی، مذهبی و قومیتی در این ماجرا همه و همه نشان می‌داد این حرف که محبوبیت حاج‌قاسم بر بنیادهای عمیق فرهنگ ملی و شیعی ما استوار است، تاچه‌حد درست و دقیق است. 

همه این حرف‌ها را گفتم تا به این اشاره از خود حاج‌قاسم برسم که گفته بود: «من با تجربه این را می‌گویم، میزان فرصتی که در بحران‌ها وجود دارد، در خود فرصت‌ها نیست...». ماجرای کرمان یک بحران است؟ مشخص است که بله؛ اما اگر از زاویه نگاه حاج‌قاسم بنگریم، آیا هیچ فرصتی در آن متصور نیست؟ 

پاسخ واضح است. کافی است به جای مرور سریع اخبار، در همین لحظه توقف کنیم و این خبر را جزء به جزء بخوانیم و قسمت به قسمت را درست برای مردم روایت کنیم. باور کنیم از دل مکتب حاج‌قاسم، نسخه‌های شفابخشی برای زخم‌ها و بحران‌های امروز ما پیدا می‌شود. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.