درباره مخاطبان بزرگسال و حتی نوجوان که توانایی تمایز واقعیت را از خیال دارند، مانعی وجود ندارد که بتوانند از آثار منتشر شده ژانر وحشت لذت ببرند. اما این مساله مطرح میشود که ژانر وحشت که درهای ترس و خشونت و خطر را پیش روی مخاطب کودک باز میکند، آیا مناسب او است؟ بر مبنای نظر روانشناسان و کارشناسان تربیتی کودک، کودکان به مرز بین واقعیت و خیال توجه چندانی ندارند و ممکن است آنچه را از داستان دریافت میکنند، واقعی بپندارند و بالطبع وحشت و ترس موجود در آثار ژانر وحشت تاثیر عمیقتری بر آنها نسبت به سایر مخاطبان خواهد داشت. اگر با این نگاه به ادبیات ژانر وحشت نگاهی بیندازیم، شایسته است این نوع آثار را مخرب و نامناسب قلمداد کنیم. اما هستند گروهی از روانشناسان و پژوهشگرانی که وجود این آثار را در کنار سایر آثار برای کودک ضروری و آموزنده میدانند. برونو بتلهایم، روانشناس کودک و نظریهپرداز بزرگ افسانهها معتقد است، کودکان با خواندن چنین آثاری نه تنها صدمه نمیبینند، بلکه رشد مییابند و میآموزند و آماده رویارویی با مشکلات و ترسهایی میشوند که در زندگی واقعی با آنها روبهرو خواهند شد. «مثلاً در بررسی قصه «هانسل و گرتل»، بر تلاش کودکانی تاکید میکنیم که میباید روی پای خود بایستند و با دنیا مواجه شوند... به نظر میرسد این قصه به کودکی که آماده برداشتن نخستین گامها برای مواجه شدن با جهان باشد، بیشترین کمک را میکند. قصه به نگرانیهای کودک وجود خارجی میبخشد و به او قوت قلب میدهد و از ترسهایش میکاهد.» (بتلهایم، 1400: 17). حال میخواهد این آثار افسانههای سرشار از جادوگر، دیو و پری باشد یا داستانهای ترسناک امروز که سرشار از موجودات عجیب و ناشناخته است.
کودکان در مواجه با داستان خود را به جای قهرمان داستان میپندارند که با نیروی شرور مواجه میشود. هر بار نیروی شرور شکست میخورد، کودک به این باور میرسد که میتواند در دنیای واقعی نیز بر ترسها و دلهرهها پیروز شود. این همذاتپنداری با شخصیت داستان باعث کاهش ترسها و بالا رفتن اعتماد به نفس او خواهد شد.
البته نباید این را فراموش کنیم که کودکان ظرفیتها و تواناییهای متفاوت دارند و آثار تولید شده در این زمینه نیز تفاوتهای زیادی با هم دارند و درصد خشونت و ترس در آنها متفاوت است. پس بزرگترها باید با توجه به محتوای کتاب و شناختی که از کودکان دارند، اجازه دسترسی به آثار ژانر وحشت را به آنها بدهند.
رمان کورالین که در بین کودکان با عنوان چشم دکمهای هم شناخته میشود، یکی از این آثار است که نیل گیمن در سال2002 منتشر کرد. این اثر در ایران چندین بار ترجمه و چاپ شده است. یکی از ترجمههای خوب اثر، ترجمه آتوسا صالحی است. این اثر داستان کورالین، دختری است که به طور اتفاقی از طریق یکی از درهای موجود در خانه جدیدشان به دنیایی عجیب راه پیدا میکند؛ دنیایی دقیقاً شبیه دنیای واقعی خودش، با پدر و مادری دقیقاً شبیه پدر و مادر خودش و حتی خیلی مهربانتر. اما خیلی زود کورالین درمییابد که واقعیت چیزی جز این است. او با غلبه بر ترسش، تلاش میکند با میل خود، بار دیگر به این دنیا قدم بگذارد تا پدر و مادر واقعیاش را که به دست مادر دومی اسیر شدند، نجات دهد. «کورالین گفت: «وقتی با وجود ترس از چیزی، باز به طرفش میروی، یعنی شجاعت داری.» (ص64). در این اثر شاهد مبارزه شخصیت اصلی اثر با ترسهای مختلف زندگیاش هستیم. ترس از تنها ماندن و نبود پدر و مادر، ترس از تاریکی، ترس از ناشناختهها و کابوسهای شبانه. بدون شک مخاطبی که اثر را میخواند، به خوبی همراه کورالین این ترسها را تجربه میکند و ضمن لذت بردن از هیجان ماجرا، میآموزد که چطور باید در چنین شرایطی رفتار کرد و چطور باید با ترسها مقابله کرد. شخصیت آرام، شجاع و هوشیار کورالین نمونه خوبی است برای مخاطب تا از او شیوه مقابله با ترس را بیاموزد. «کورالین گفت: «من دختر شجاعی میشوم. نه، من دختر شجاعی هستم.» (ص66). ادبیات وحشت با ایجاد ترس و تعلیق و دلهره، بقای شخصیتهای داستان را تهدید میکند. مخاطب با همذاتپنداری با شخصیتها به شکلی موجودیت خود را در خطر میبیند و برای نجات خود با اثر همراه میشود. «از اینجاست که در نزد مخاطب گرهگشایی و کشف در داستان با جست وجوی عوامل تهدیدکننده و احاطه ذهنی بر آنها گره میخورد و لذت کشف و گرهگشایی با پیش رفتن در دل هراس توأم میشود؛ مانند فرو رفتن در دهلیزی تاریک که برای رسیدن به نور و نجات گریزی از پیمودن آن نیست.» (هجری، 1390: 67).
نظر شما