بهویژه در شرایطی که دشمنان ایران، فشار روانی زیادی را بر اعضای تیم آورده و میآورند تا بلکه بتوانند زمینه نتیجه نگرفتن ملیپوشان را فراهم کنند؛ چرا که دشمن خیلی بیشتر از ما متوجه قدرت نرم ورزش و اثرگذاری آن در جامعه شده است.
در دنیای مدرن، ورزش نهتنها از حالت سرگرمی خارج شده، بلکه به عنوان یکی از ابزارهای مهم تأثیرگذاری در سیاست خارجی مورد توجه قرار گرفته است. مفهوم دیپلماسی ورزشی (sport policy) یکی از شاخههای دیپلماسی عمومی محسوب میشود و هدف آن گسترش روابط کشورها در پرتو تعاملات ورزشی است. دیپلماسی ورزشی به تقویت قدرت نرم کشورها کمک فراوانی میکند.
ورزش، ظرفیتهای فرهنگی عظیمی را برای توسعه تعاملات کشورها پیش روی دولتها قرار میدهد. «مورای» در کتاب خود با عنوان «دیپلماسی ورزشی در محیط دیپلماتیک مدرن» مینویسد: «دیپلماسی ورزشی بهعنوان نوشدارو از طرف دولتمردان مورد حمایت قرار میگیرد؛ چراکه ابزاری دیپلماتیک است که میتواند انزوا را کاهش و ثبات و امنیت را برای کشور به ارمغان آورد و همچنین مسائل و مشکلات غیرورزشی را حل و آسایش اجتماعی را فراهم کند».
اگرچه هنوز ما به این دیپلماسی، ورود جدی نداشتهایم اما با توجه به موفقیتهای ورزشی موجود در کشور، این ظرفیت برای سیاستگذاری در وزارت خارجه ارتقا یافته است. بهبود روابط با کشورهایی نظیر عربستان، مصر، کشورهای آسیای میانه و حتی کشورهای حاشیه خلیج فارس از طریق دیپلماسی ورزشی امکانپذیر است.
قطر نمونه مناسبی برای استفاده بهینه از دیپلماسی ورزشی است. این کشور توانست با برنامهریزی دقیق، هم به عنوان میزبان جام جهانی و هم جام ملتهای آسیا انتخاب شود و در پی جذب گردشگر، جایگاه ویژهای را در سطح بینالملل برای خود آفریده است.
شاید بتوان گفت دیپلماسی ورزشی علاوه بر تأثیرات بینالمللی، به افزایش همگرایی داخلی و اعتماد به نفس ملی و غرور اجتماعی منجر خواهد شد و ظرفیتهای جدی را اعم از صلح و دوستی میان ملتها و دولتها و دیپلماسی اقتصادی و گردشگری به همراه خواهد داشت.
اما متأسفانه دستگاه دیپلماسی کشورمان در این حوزه نتوانسته قدرتمند ظاهر شود؛ چرا که هنوز اهمیت دیپلماسی عمومی بهعنوان یک کلان رویکرد بهدرستی درک نشده است.
نظر شما