تحولات لبنان و فلسطین

درست است که دستمزد و حقوق بخشی از هزینه‌های تولید را دربرمی‌گیرد و قیمت تمام شده محصولات و خدمات را بالا می‌برد؛ اما شکل‌گیری مارپیچ دستمزد - قیمت، مقاومت دولت در برابر افزایش دستمزد و حقوق متناسب با تورم را توجیه نمی‌کند.

شکل‌گیری مارپیچ دستمزد - قیمت، افزایش نیافتن رقم دستمزد متناسب با نرخ تورم را توجیه نمی‌کند

 با توجه به برگزاری جلسات شورای عالی کار مبنی بر تعیین میزان افزایش دستمزد کارگران، پالس‌هایی منفی از سوی دولت و وزارت کار در برابر افزایش حداقل مزد دریافت می‌شود. به طوری که نتایج وخروجی جلسات شورای عالی کار تاکنون اخبار مثبت و امیدوارکننده‌ای را مخابره نمی‌کند.

کنترل و کاهش نرخ تورم از اهم دلایلی است که دولت در مقابل افزایش مزد متناسب با تورم مقاومت می‌کند. در حالی که در سال گذشته هم با وعده کاهش نرخ تورم در محدوده ۲۰ درصد، افزایش ۲۷ درصدی را در برابر تورم بیش از ۴۰ درصدی رقم زدند؛ هرچند این وعده محقق نشد اما دولتمردان همواره از موفقیت دولت در کنترل و کاهش نرخ تورم سخن می‌گویند به طوری که برای سال آینده هم افزایش ناچیز دستمزد را برای مهار نرخ تورم اصولی و منطقی قلمداد می‌کنند.

محمود جامساز در گفت و گو با خبرنگار تحریریه جوان قدس با اشاره مقاومت دولت‌ها برای عدم افزایش مکفی دستمزد جهت کنترل نرخ تورم عنوان کرد: عدم افزایش دستمزد به میزان تورم باعث شده حق و حقوق کارگران که بخش زیادی از جامعه را تشکیل می‌دهند، تضییع شود. چرا که باتوجه به اینکه هر دولتی پیش از آنکه به قدرت برسد، در مورد کاهش نرخ تورم، کنترل نرخ ارز و کنترل نقدینگی، قول‌ها و وعده‌هایی داده که بر اساس آن اقتصاد جامعه بهبود پیدا کند و وضعیت معیشتی بهتر شود؛ اما کارنامه دولت‌ها بیانگر عدم ایفای تعهدات آنان بوده است.

این کارشناس اقتصادی این رویکرد را در قبال دولت سیزدهم هم تصدیق کرد و گفت: در دولت فعلی هم امیدبخشی‌ها در راستای سامان‌بخشی اقتصاد، کاهش تورم، ایجاد اشتغال، کنترل نرخ ارز، نظارت دقیق بر قیمت کالاهای اساسی، بهبود وضعیت معیشت و مسکن جامعه، جلوگیری از بازار سیاه، رانت و فساد، بهبود وضعیت کسب و کار و کمک به توانمندی بخش حقیقی اقتصاد پررنگ‌تر از دولت‌های پیشین بوده است؛ اما بررسی متغیرهای اقتصادی از شهریور ۱۴۰۰ تاکنون عدم تحقق این وعده‌ها را نشان می‌دهد. زیرا عواملی که باعث بروز تورم می‌شود نه تنها از بین نرفته‌اند بلکه همچنان فعالند و نتیجتا هم نقدینگی و تورم اضافه شده و هم نرخ ارز افزایش یافته است؛ یعنی هیچ یک از سه هدف دولت تحقق نیافته است که البته این مسئله تنها مربوط به دولت فعلی هم نیست.

جامساز عدم تحقق کنترل نرخ ارز با ساز و کار ناکارآمد دولت را نتیجه گسترش فقر در کشور دانست و توضیح داد: متاسفانه روندها به شکلی بوده است که افزایش فقر را در جامعه به وجود آورده است؛ در حال حاضر بر اساس محاسبات یک نهاد کارگری سطح خط فقر به ۲۴ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان رسیده است. درحالی که تورم اعلامی چیزی در حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد است که بر اساس آمارهای بانک مرکزی و مرکز آمار ایران با اختلافاتی اعلام شده است و طبیعتا دولت بر روی هر یک از این آمارها که به نفع خود باشد، مانور می‌دهد.

سیگنال کاهش ۲۰ درصدی قدرت خرید حقوق‌بگیران در سال آینده!

این اقتصاددان ضمن اشاره به افزایش ۴۰ درصدی بودجه سال جاری نسبت به بودجه ۱۴۰۱ تصریح کرد: البته افزایش مصارف عاقبت خود را روی قیمت‌ها نشان می‌دهد؛ این به مفهوم آن است که حداقل تورم در پایان سال جاری از ۴۰ درصد کمتر نخواهد بود، اما ۲۰ درصد به حقوق و دستمزد اضافه شد. یعنی از همان ابتدای سال جاری تلویحا به حقوق و دستمزدبگیران سیگنال داده شد که ۲۰ درصد در سال جاری از  قدرت خرید آنان کم می‌شود. اما اقلام مرتبط با ضروریات زندگی از جمله معیشت و مسکن، تورم بسیار بالاتر از ۴۰ درصد را رقم زده‌اند؛ به طوری که در حال حاضر سبد مصرفی و معیشتی طبقه متوسط و پایین‌تر، به شدت محدود شده و فقر را با همه وجود احساس می‌کنند. در این راستا، آمار اعلامی از سوی دولت نشان می‌دهد که ۶۱ میلیون نفر در کشور مشمول دریافت یارانه کالاهای الکترونیک هستند. یعنی حدود سه‌چهارم جمعیت کشور فقیرند و نیاز به کمک دولت از طریق توزیع کالابرگ الکترونیک دارند.

شکل‌گیری مارپیچ دستمزد - قیمت، عدم افزایش دستمزد متناسب با تورم را توجیه نمی‌کند

او با انتقاد از روند معیوب پرداخت یارانه و توزیع کالابرگ الکترونیک برای ارتقاء نسبی قدرت خرید جامعه بیان داشت: شوربختانه ملتی که مالک اصلی سرمایه‌های ملی است را جیره‌خوار خود کرده‌اند، ناتوانی در تأمین معاش و مسکن و سایر هزینه‌های ضروری کلیه آحاد جامعه به‌جز وابستگان به قدرت و رانت‌خواران و ویژه‌خواران که شیرینی زندگی را در کام آنان تلخ نموده، باعث شده که به طور مستمر اعتراضات و تظاهراتی در سطح کشور در مقابل وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و فرمانداری‌ها و سایر نهادهای مرتبط، در رابطه با عدم کفایت دستمزدها در تأمین حداقل‌های زندگی شکل گیرد. اما این مطالبات به‌حق معترضین بی‌پاسخ مانده و دولت در لایحه بودجه سال ۱۴۰۳ نیز حقوق و دستمزد را همچون سال جاری که تورم مواد غذایی به ۳ رقمی ختم شده، ۲۰ درصد افزایش داده است در حالی که هدف تورم را در پایان سال آینده ۳۰ درصد تعیین نموده‌اند که دستیابی به آن بسیار تردید آمیز است؛ زیرا کسری بودجه پنهان در سال ۱۴۰۳، , حدود ۶۰ درصد بیشتر از کسری بودجه سال جاری است که قطعا تأمین آن همچون روال معمول اقتصاد معیوب سیاسی رانتی، بار آور رشد نقدینگی و تورم بیشتر خواهد بود.

شکل‌گیری مارپیچ دستمزد - قیمت، مقاومت دولت برای عدم افزایش دستمزد متناسب با تورم را توجیه نمی‌کند

چرا دولت در برابر افزایش متناسب دستمزد و حقوق با وعده کنترل تورم مقاومت می‌کند؟ جامساز در پاسخ به این پرسش به صورت تفصیلی توضیح داد: درست است که دستمزد و حقوق بخشی از هزینه‌های تولید را دربرمی‌گیرد و قیمت تمام شده محصولات را به نسبتی بیش از افزایش دستمزد بالا می‌برد و نتیجتا کالاها و خدمات گران‌تر عرضه می‌شوند و با افزایش مجدد دستمزدها مارپیج دستمزد - قیمت شکل می‌گیرد؛ اما شکل‌گیری مارپیچ دستمزد - قیمت، عدم افزایش دستمزد و حقوق را متناسب با تورم توجیه نمی‌کند. زیرا اولا گرچه مجموعه اقتصاد دولتی سیاسی رانتی به الزامات علم اقتصاد ملتزم نیست، اما علم اقتصاد راهکار مهار مارپیج‌ دستمزد - قیمت را از طریق اعمال سیاست‌های پولی توضیح داده است. ثانیا با در نظر گرفتن رشد هزینه‌های گزاف دولت و مصارف رو به افزایش نهادهای فرادولتی مندرج در بودجه، نظیر ۳ برابر شدن بودجه سازمان صدا و سیما یا افزایش ۷۷ درصدی قوه قضائیه و افزایش بودجه سایر نهادهای حکومتی از جمله بنیادها و سازمان‌های پروپاگاندای مذهبی - عقیدتی درون و برون مرزی، استناد به شکل‌گیری مارپیچ دستمزد - قیمت دلیل قانع کننده‌ای برای مقاومت دولت در برابر افزایش حقوق و دستمزد متناسب با تورم نیست.

دولت و نهادهای اقتصادی حکومتی به عنوان کارفرمایان بزرگ از متناسب‌سازی حقوق و دستمزد استقبال نمی‌کنند

او همچنین یکی از عوامل مقاومت در برابر متناسب‌سازی دستمزد با تورم را دولتی بودن اقتصاد کشور خواند و تصریح کرد: حجم بزرگ اقتصاد دولتی است که بر تمام ابعاد اقتصاد چنگ انداخته و علاوه بر مصادره صنایع بزرگ بخش خصوصی و یا به بیان دیگر تملیک و تصدی آنها در سال‌های آغازین حکومت اسلامی، با پایان گرفتن جنگ هشت ساله و ورود نظامیان به عرصه اقتصاد تعداد کثیری نهادها و بنگاه‌های اقتصادی نیز با استفاده از رانت‌های حکومتی تأسیس شد و شرکت‌های شبه دولتی نیز پدید آمدند و لذا با گسترش حجم اقتصاد دولتی، فرادولتی و شبه دولتی بر حجم تعداد کارکنان آنان اعم از کارمند و کارگر افزوده شد. از این رو طبیعتا دولت و نهادهای اقتصادی حکومتی به عنوان کارفرمایان بزرگ از متناسب‌سازی حقوق و دستمزد استقبال نمی‌کنند؛ انگار نه انگار که این مؤسسات با پول و سرمایه مردم و با وام‌های کلان بانکی که اغلب باز پرداخت نشده‌اند، تأسیس شده و فی الواقع متعلق به مردم هستند. از دیدگاه این پرورش‌یافتگان انقلابی، واژه ملی، مفهوم خود را از دست داده و مدیران دولتی که بر مصادر رانتی تکیه زده‌اند، سازمان یا نهاد تحت مدیریت خود را ملک طلق خود دانسته، تنها به منافع غیرمشروع شخصی و گروهی خود به بهای تضییع حقوق کارکنان خود می‌اندیشند و به نوعی پایه‌های اقتصاد غنیمتی و چپاولی را که البته مسبوق به سابقه تاریخی است دوام می بخشند. از سوی دیگر مدیران خصولتی نیز با لابی‌گری سد محکمی را در برابر افزایش دستمزدها ایجاد می‌کنند.

جامساز در ادامه عنوان کرد: درحال حاضر بر اساس آمارهای اعلامی حدود ۸۵ درصد اقتصاد در مالکیت و تصدی‌گری دولت و فرا دولت است، بیش از ۲۰۰۰ شرکت رسمی به دولت تعلق دارد که به آن‌ها شرکت‌های دولتی اتلاق می‌شود که البته متفاوت با شرکت‌ها، بنیادها و نهادهای اقتصادی فرادولتی هستند. بنابر تعریف، شرکت‌های دولتی به شرکت‌هایی گفته می‌شوند که بیش از ۵۰ درصد سهام آنها در اختیار دولت، ارگان‌ها یا نهادهای دولتی باشند و همچنین نهادها و موسساتی وابسته به دولت محسوب می‌شوند که در مالکیت وزارتخانه‌ها و دستگاه‌های دولتی باشند و بودجه آنان نیز توسط دولت تامین و پرداخت شود. اما شواهد حاکی است که سهام دولت در بسیاری از شرکت‌هایی هم که دولتی تلقی نمی‌شوند کمتر از ۵۰ درصد است اما مدیرعامل و اکثریت اعضاء هیأت مدیره، دولتی هستند و شرکت را در مسیر اهداف شخصی و گروهی خود هدایت می‌کنند. لذا با این اوصاف در کمال بی‌خردی، نیروی کار زحمتکش و سخت‌کوش که بدون وجود آنان، تولیدات و خدماتی صورت نمی‌گیرد، نادیده انگاشته می‌شوند و پرداخت حقوق و دستمزد آنان در برخی از شرکت‌های دولتی و خصولتی به تاخیر افتاده و انباشته می‌شود زیرا اشتهای سیری‌ناپذیر این کارفرمایان در چپاول به حدی است که با دید کوتاه خود از درک چشم انداز آینده بی‌خبرند و درک نمی‌کنند که ایجاد نارضایتی در پرسنل اعم از کارگر و کارمند، بهروری را به شدت کاهش داده و منافع آنان را به خطر می‌افکند. بی‌توجهی به نیروی کار به مفهوم ایجاد بی‌اعتمادی و نارضایتی و سقوط کمی و کیفی کالاها و خدمات است. بنابر تجارب تاریخی، افزایش نارضایتی‌ها در سطوح پائین جامعه به پدیداری شکاف بین ارکان حاکمیت می‌انجامد و آن را تعمیق می‌بخشد.

این اقتصاددان در پایان با بیان اینکه دولت‌ها از درک این حقیقت بدیهی غافلند یا چشم خود را بر حقایق می‌بندند، گفت: ادامه چنین وضعیتی هزینه‌های دولت را برای بقاء بشدت افزایش می‌دهد و در قالب افزایش مالیات و عوارض و فروش خدمات دولتی و از همه مهم‌تر خلق تورم تحمیلی بر مردم تأمین می‌شود و بر نارضایتی‌ها و مطالبات اقتصادی آنها می‌افزاید که در استمرار آن مطالبات اجتماعی و سیاسی نیز به آن افزوده می‌گردد. چنین روندی در جمهوری اسلامی که یکی از اهداف کلیدی آن حمایت از مستضعفین بود، به تدریج شکل گرفته و دولت به معنای عام کلمه را با چالش بزرگ نارضایتی‌های مردمی روبرو کرده است. بدیهی است خطرات ناشی از عدم پاسخگوئی دولت به مطالبات معیشتی و ضروری کارمندان، کارگران، بازنشستگان و سایر اقشار ضعیف و آسیب‌دیده جامعه که زیر خط فقر یا در آستانه فقر قرار دارند و نادیده گرفتن و نشنیدن صدای آنان شرایط را بسیار پیچیده و پایه‌های حاکمیت اقتدارگرایان که به تحکیم قدرت خود می‌اندیشند را سست کرده و تکرار تاریخ را رقم خواهد زد.

افسانه پدرامی فر خبرنگار تحریریه جوان روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.