تحولات لبنان و فلسطین

۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۵
کد خبر: 981998

اولین قسمت سریال «قطب شمال» به کارگردانی امین محمودی پخش شد، درام عاشقانه‌ای که شروع پرماجرایی داشت و با ریتم تندی آغاز این قصه را رقم زد.

آغاز پرماجرای «قطب شمال»

به گزارش قدس آنلاین، «قطب شمال» اولین ساخته امین محمودی‌یکتاست که پیش از این به عنوان دستیار کارگردان و نویسنده، در آثار حسین سهیلی‌زاده با این کارگردان همکاری کرده است. محمودی‌یکتا که به همراه حامد افضلی، فیلمنامه سریال‌هایی مانند «ملکه گدایان» و «عقرب عاشق» را نوشته‌، این‌بار «قطب شمال» را در قامت کارگردان، جلوی دوربین برده است. سریالی که فیلمنامه آن با الهام از رمان مشهور الکساندر دوما «کنت مونت کریستو» نوشته شده است و از ابتدا با آوردن جمله‌ای از این نویسنده به اقتباسی که در اثر وجود دارد، اشاره می‌شود.

داستان این سریال از این قرار است که همایون(بهادر زمانی) در آستانه ازدواج با ارغوان (آناهیتا درگاهی) است، دوست «همایون» به نام سامان (امیرحسین فتحی) به دلیل علاقه  خود به ارغوان تصمیم می‌گیرد برای رقیب عشقی خود پاپوش درست کند و او را به زندان بیندازد تا بتواند با ارغوان ازدواج کند. این اتفاق سرآغاز ماجراهایی در زندگی این شخصیت‌ها می‌شود، در ادامه همایون پس از آزادی از زندان سراغ دشمنان خود می‌رود تا انتقام بگیرد.

در اولین سکانس این سریال که داستان کلی آن شاید چندان تازگی نداشته باشد، شاهد دیالوگ‌هایی هستیم که تنها با چشم‌ها و صداها بیان می‌شوند، انعکاس تصویر قطب شمال در چشم‌‎ها و صحبت از رفتن به جایی بعید و بعد هم رسیدن به شمال و بازگشت از رویایی که مشغول صحبت درباره آن بودند. این شروع خود روایتی از خط اصلی داستان است‏، روایتی از تلاش برای رسیدن و سقوط در لحظه‎ای که فکر می‌کنید همه چیز خوب پیش رفته و به آنچه که قرار بود، رسیده‌اید.

در ادامه از همان ابتدا با یک مثلث عشقی مواجه می‌شویم، مثلثی که حکایت از یک عشق قدیمی نافرجام دارد که حتی بعد از فاش شدن آن هم به سرانجام نمی‌رسد و در همین قسمت، شروع و با مرگ زن قصه، با بازی آناهیتا درگاهی، به دست یک ضلع این مثلث تمام می‌شود. از اینجا به بعد است که خط کلی کلیشه‌ای با ایجاد امکان گمانه‌زنی‌ها برای ادامه قصه و پیشبردن آن، می‌تواند این سریال را تا اندازه‌ای با دیگر آثاری که در همین قالب ساخته شده‌اند، متمایز کند. امتیاز «قطب شمال» در قدم اول، پراتفاق بودن قصه و ریتم مناسب سریال است. در قسمت اول فضای کلی داستان برای مخاطب ترسیم شد و احتمالا از قسمت دوم شاهد روایت زمان حال خواهیم بود.

«قطب شمال» که آغاز عاشقانه‌ای دارد، با پیش رفتن داستان بر محور همان عشق با چاشنی انتقام، دریچه تازه‌ای به گره‌هایی باز می‌کند که کنجکاوی مخاطب را با وجود کلیشه بودن برخی از دیالوگ‌ها و اتفاقات، به دیدن ادامه ماجرا، برمی‌انگیزد. این کلیشه‌ها در شکل دادن به ارتباط‌ها و حتی شخصیت‌ها گاهی بیش از اندازه به چشم می‌آیند اما به دلیل ریتم بالایی که در این قسمت وجود دارد، قابل اغماض و به شکلی قابل ندیدن هستند چرا که در عرض چند دقیقه اتفاقاتی رقم می‌خورد که ذهن را درگیر و نگاه‌ها را با خود همراه می‌کند.

دستگیری یکی از شخصیت‌ها، با همدستی رقیب او در مثلث ارتباطی موجود و بعد هم مرگ شخصیت زن داستان، در مجموع باعث شکل‌گیری یک آغاز مهیج برای تماشای ادامه این مینی‌سریال شده است. خرده اتفاقاتی که رقم خوردن آن‌ها تنها در یک قسمت، نوید داستانی پرماجرا را می‌دهند که در صورت عدم تداوم کلیشه‌ها در آن، می‌تواند این مجموعه را دیدنی کند؛ موضوعی که البته برای قضاوت در خصوص آن هنوز خیلی زود است و باید دید در ادامه ریتم و داستان پیروز می‌شوند یا کلیشه‌ها بر قصه غلبه کرده و آن را درامی عاشقانه اما معمولی تبدیل می‌کنند؟

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.