او برای رسیدن به هدف غایی، لکنت تیمش را به فال نیک گرفته، درهای هتل را سه قفله کرده و دست ایجنتها را در حنا گذاشته است. برای امیر که آسیمهسَر، وعده مرمّت بنای کلنگی را داده، پروسه جوانگرایی تازه کلید خورده است. او در دوئل با چشم فندقیهای جزیره هنگ کنگ دو بار دستمال سفید را بالا برد، اما از مانیفست خویش عدول نکرد و پریشانی موهایش را به گریبان توپچیهای خامِ از ره رسیده سنجاق نکرد!
این همان مطالبهای است که مصلحان فوتبال در اپیزودهای تراژیک دوحه مطرح کرده و خواستار پایبندی راننده مغبون تیم ملی به دستور کار جدید شدند.
حالا امیر در آستانه نبرد برابر سربازان متفرعن ازبک، حرف از نود دقیقه مردن برای بردن میزند و همچنان معتقد است این کجاوه با بازنشستههای بیانگیزه پای رفتن ندارد!
بی مداهنه اصرار مرد برخاسته از کوچههای خاکی نازی آباد را ستایش میکنیم و اینگونه میاندیشیم که برای صعود مقتدرانه به جام جهان نما، التفات دو چندان به سیدبندی و غافل نشدن از رنکینگ فیفا گریز و گزیری نداریم جز آنکه چوب لای چرخ اوستون اورونوف،جلال الدین ماشاریپوف و دیگر ازبکها بگذاریم و جبهه نبرد پیش رو را پُر از مین تصور کنیم.
«امیر قلعه» که مدتهاست به اهمال در چینش سازمان دفاعی تیم ملی متهم شده، برای تبرئه خویش و تنویر افکار خاص و عام باید از به میدان فرستادن مهرههای بی دست و پا جداًخودداری کرده و در رختکن نام کماندوهای برنایی را به کاغذ بسپارد که سلحشوری، به الفِ قامتشان میآید و از جنگ تن به تن با ازبک های لجباز ابایی ندارند.
بی تعارف، فراموشی اندوهِ گریزپایِ برجا مانده از جام ملتها، زمانی رخ خواهد داد که دسته سفیدها به سیم آخر بزنند و ستاره های گرانقیمتِ تاشکند، خیوه، بخارا و سمرقند را به مسلخ تبعید کنند و آنقدر در دفاع و حمله صلابت داشته باشند که پس از آخرین سوتِ قاضیالقضات،میهمانان نعش تکیده سرچکو کاتانیتسِ مغرور را بر سرِ دست ببرند.
آیا در انتهای شبِ خردادی اثر انگشتِ امیر را پای خندههای منگولهدار سربازان جوانش نظاره خواهیم کرد؟ آیا دگردیسی بی توجه به وهم و وهنِ قلمهای تیز شده استمرار خواهد یافت؟ کمی شکیبایی بد نیست!
نظر شما