ماه ذی الحجه از ماه های پرمناسبت از جمله عید قربان است که با دل های عاشقان گره خورده است. ماه ذیالحجه آخرین ماه از سال قمری و از نگاه حضرات معصومین(ع) دارای شرافت و فضیلت زیادی است. از این ماه به عنوان یکی از ۴ ماه دارای احترام و حرمت در آموزههای دینی یاد و دو عید بزرگ مسلمانان یعنی عید غدیر و عید قربان، در آن واقع شده است.
شبهای دهگانهای که در آیات سوره فجر «و الفجر و لیال عشر» خداوند به آنها قسم یاد کرده است، همچنین «ایام معلومات» که در آیه ۲۸ سوره حج آمده و مؤمنین باید در آن به یاد خدا باشند و نیز ۱۰ روزی که خدا به میقات حضرت موسی (ع) اضافه کرد، بنابر روایات اسلامی، در دهه اول ماه ذیالحجه است.
به مناسبت عید سعید قربان با مرتضی انفرادی، مدیر گروه مطالعات اجتماعی اعتاب مقدس بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی گفتوگویی در خصوص فضیلت این روز و بررسی عید قربان از منظر امام رضا(ع) انجام شده است.
عید قربان از منظر عالم آل محمد(ع) چه جایگاهی دارد؟
نام دیگر عید قربان در روایات به عنوان (الاضحی) آمده است که یکی از معانی آن، یعنی عیدی که در اوج نورانیت (أضحی) قرار دارد و اعمال مستحبی فراوانی در شب و روز این عید در منابع اسلامی آمده است.
عید قربان از منظر عالم آل محمد(ع) نیز جایگاه ویژه و استثنایی دارد، در سیره امام رضا(ع) آمده است که ایشان در روز عید قربان به دیگران با عبارت (تقبل الله منّا و منک) تبریک میگفتند. همچنین ایشان روز عید قربان را روزی میدانند که در قیامت، شتابان به خدا میرسد.
در برخی از منابع اسلامی به ماجرای نماز خواندن امام رضا(ع) در عید قربان اشاره شده است، در این خصوص، توضیحاتی بفرمائید:
در زمان ولایتعهدی امام رضا(ع) ماجرای نماز خواندن عید در منابع اسلامی با این عبارت آمده است: «فلما حضر العید بعث المأمون إلی الرضا علیه السلام یسأله أن یرکب ویحضر العید ویصلی ویخطب».
برخی از محققین ، این عبارت را به عید فطر و برخی نیز به عید قربان تفسیر کردهاند اما با توجه به یکسان بودن اعمال نماز عید در هر دو مناسبت؛ شایسته است این مطلب در اینجا ذکر شود.
با روی کار آمدن بنی امیه و بنی عباس بسیاری از سنتهای پیامبر(ص) به فراموشی سپرده شد و از سنن فراموش شده نبوی، سبک مهیا شدن و اقامه نماز عید بود که در آن زمان توسط حاکم وقت برپا میشد، در آن زمان از امام رضا(ع) خواسته شد تا نماز عید را اقامه کنند. ایشان نپذیرفتند و فرمودند: از شروطی که در پذیرفتن ولیعهدی بود، عدم ورود به امور حکومتی است، پس مرا از نماز خواندن با مردم معذور بدارید. مأمون اصرار کرد که میخواهم این نماز عید را شما به جای آورید تا قلبهای مردم مطمئن شود و آنان فضل تو را بشناسند.
امام رضا(ع) فرمودند: «دوست داشتم مرا از این کار معاف داری، در غیر این صورت همانگونه که رسولالله(ص) و امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب(ع) برای نماز خارج میشدند، من نیز همانگونه خارج میشوم. مأمون گفت: هرطور که میخواهید برای نماز خارج شوید، به فرماندهان، نگهبانان و سایر اقشار مردم دستور داده شد تا صبح زود برای نماز به در خانه امام رضا (ع) بروند».
مردم وقتی خبر اقامه نماز عید توسط حضرت رضا(ع) را شنیدند چه واکنشی نشان دادند؟
خبر اقامه نماز عید توسط امام در سراسر مرو منتشر شد و مردم شهر مرو در مسیرهای منتهی به منزل امام و روی پشتبامها نشسته بودند و کوچک و بزرگ، زن و مرد در انتظار احیای سنت نبوی ، توسط ایشان بودند.
لشکریان و صاحب منصبان به شیوه حاکمان، با لباسهای فاخر و زیورآلات سوار بر مرکبهای خود منتظر امام بودند تا این که آفتاب طلوع کرد. امام از محل نماز خود برخاستند، غسل کردند و جامه خود را پوشیدند. عمامهای سفید و پنبهای بر سر بستند، آنگاه عصایی به دست گرفتند و از اتاق بیرون آمده وارد صحن خانه شدند، جمعی از یاران و علاقه مندان در حیاط ایستاده بودند. امام رو به ایشان فرمودند: همگی لباسهایتان را همانند من کنید. امام با پای برهنه حرکت کردند و در حالی که سر به سوی آسمان بلند کرده، بلند چهار مرتبه «اللَّه اکبر» گفتند. امام تکبیر میگفتند و تمام همراهان ایشان نیز با ایشان ، یک صدا میشدند.
وقتی امام و همراهان از منزل بیرون آمدند، مأموران حکومتی با دیدن این صحنهای که تا به حال ندیده بودند و انتظار دیدن حضرت را به این شکل نداشتند، بیاختیار خودشان را از روی اسبها پایین انداختند و اسبها را رها کردند به امام تأسی کردند و پای برهنه و هم شکل با امام همراه شدند. امام با یک حالت خضوع و خشوعی از همان داخل منزل که بیرون میآمدند، با صدای بلند شروع کرد به گفتن «اللَّهُ اکْبَرُ، اللَّهُ اکْبَرُ، اللَّهُ اکْبَرُ عَلی ما هَدانا وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلی ما اوْلانا».
سالها بود که مسلمانان این ذکرها را به این شیوه نشنیده بودند. امام و همراهان به طرف
مصلی حرکت میکردند و شهر مرو یکپارچه در شور و غوغا بود، گویا قیامت رخ داده بود.
صدای ضجه و گریه و تضرع مردم شنیده میشد. حضرت ده گام برمیداشت و میایستاد و تکبیرات چهارگانه را میخواند و چنان بود که انگار همه آسمان و زمین و در و دیوار به او پاسخ میدهند. اخبار به مأمون رسید.
به خلیفه مشورت دادند که اگر علی بن موسی(ع) با این وضع به مصلی برسد، چیزی از حکومت تو باقی نخواهد ماند، امام هنوز به مصلی نرسیده بود که مأموری از جانب خلیفه آمد و از حضرت خواهش کرد که بازگردند. امام بی آنکه مقاومتی کنند یا سخنی بگویند پذیرفتند. کفشهای خود را طلب کردند و پوشیدند و به منزل بازگشتند و برای همیشه حسرت خواندن نماز عید بر دل دوستداران ایشان ماند.
نظر شما