۲ تیر ۱۴۰۳ - ۱۱:۴۳
کد خبر: 995444

تربیت شاگردان انقلابی در مکتب امام هادی(ع)

زهرا کاظمی، استاد حوزه علمیه خواهران

زمانی که متوکل عباسی بیشترین فشارها را بر شیعیان وارد کرد، امام هادی(ع) در درباریان نفوذ و از دل خود دربار شاگرد و مبارز تربیت کردند، زیرا برای ایستادگی در برابر ظلم و ایجاد عدالت باید انسان‌های انقلابی داشت.

امام هادی(ع) می‌فرماید: «دنیا بازاری است که پاره‌ای از مردم در آن سود می‌برند و پاره‌ای دیگر زیان می‌کنند.» این تعبیر کوتاه افزون بر آنکه ماهیت دنیا را تعریف می‌کند، هشدار و اندرزی در بهره‌گیری از فرصت زودگذر دنیاست یعنی در دنیا هر چقدر هم عمر کنیم باز هم عمر ما در برابر آخرت که ابدیست هیچ است پس اگر می‌خواهیم جزء سودکنندگان بازار دنیا باشیم جز به استحکام ایمان و انجام عمل صالح به‌دست نمی‌آید، بنابراین باید برای آن تلاش بسیاری کرد.

عمل صالح، عمل مطابق رضای خدا همراه با اخلاص است. عمل صالح، عملی است که در هر لحظه مطابق بصیرت لازم باید تشخیص وظیفه داده شود، هر کس براساس جایگاه و استعدادش توان رسیدن به تشخیص را دارد، اما متأسفانه توجیهات برای تنبلی و رها گذاشتن افسار نفس، انسان را به بازار سرگرمی دعوت می‌کند.

مسعودی در مروج الذهب می‌نویسد: «روزی متوکل عباسی مجلس شرابی برپا و امر کرد امام هادی(ع) را در آن مجلس احضار کنند، چون آن حضرت را وارد مجلس کردند متوکل از حضرت احترام کرد و نزد خود، آن جناب را جای داد و جام شرابی که در دست داشت به آن حضرت تعارف کرد.

حضرت فرمود: به خدا قسم شراب داخل خون و گوشت من نشده و هرگز نخواهد شد و مرا باید از این عمل معاف داری؛ متوکل گفت: تو را معاف می‌کنم به شرط اینکه قدری برای من خوانندگی کنی، حضرت فرمود: من چندان شعر در نظر ندارم. 

متوکل گفت: من شما را از خواندن شعر معاف نخواهم کرد و انتظار داشت حضرت اشعار مهیج و طرب و فکاهیان مناسب با مجلس شراب بخواند.

امام هادی(ع) دید کسی از جهت جوانی و ریاست و شراب مانند متوکل نمی‌شود، او را هشیار کرد تا او را متوجه مرگ کند که روزی گریبان او را خواهد گرفت و مرگ بزرگ‌ترین چیزی است که زانوی انسان را سست می‌کند و باد غرور و غفلت را از او بیرون می‌کند، بنابراین حضرت ابیاتی خواندند به این مضمون:

بر بلندای کوهسار شب را به صبح آوردند، در حالی که مردان نیرومند از آنان نگهبانی می‌کردند، ولی کوه‌های بلند هم به آنان کمکی نکرد. سرانجام پس از دوران شکوه و عزت از جایگاه‌های خویش به زیر کشیده شده و در گودال‌های قبر افتادند و در چه جای بد و ناپسندی منزل گرفتند. پس از آنکه به خاک سپرده شدند و فریادگری فریاد برآورد: کجاست آن دستبندها، تاج‌ها، و زیورآلات و آن لباس‌های فاخرتان. کجاست آن چهره‌های نازپرورده و پرده‌نشینان. قبرهاشان به جای آن نهاد در می‌دهد: بر آن چهره‌های نازپرورده اکنون کرم‌ها می‌خزند. چه بسیار خوردند و آشامیدند ولی اکنون پس از آن همه شکم‌پارگی، خود، خوراک کرم‌ها می‌شوند.

مستی از سر متوکل پرید. جام شراب از دستش به زمین افتاد. تلوتلو خوران از ترس فریاد می‌کشید و متوکل، سخت حیران و وحشت‌زده، آن‌قدر گریست که ریشش خیس شد و دستور داد بزم بر هم خورده را برچینند.»

امامان هم در بزم‌های طرب دعوت می‌شدند و مجبور به حضور بودند، اما آنان مغلوب نمی‌شدند بلکه دیگران را مغلوب می‌کردند، البته یک بعد وسیع اثرگذاری آنان در بزرگی و وسعت روح آنان بود که عالم تحت سیطره‌شان قرار داشت. به‌خاطر قرب الهی مقام ولایت در تمام ذرات عالم داشتند، اما هر انسانی می‌تواند بنا بر استعداد خود به قرب الهی برسد، راه آن محبت ورزیدن و مبارزه با هوای نفس است؛ هر انسانی به این جایگاه برسد وجودش می‌شود نور و آن هنگام در روح افراد ضعیف اثر می‌کند.

در زمان امام هادی(ع) متوکل عباسی بیشترین فشارها را بر شیعیان وارد کرد از جمله محاصره اقتصادی شیعیان به هدف نابودی شیعه. 

امام هادی(ع) شبکه وکالت پدرش را ادامه داد و از طریق نامه‌نگاری احادیث نقل می‌فرمود تا میراث شیعه زنده بماند و به دست آینگان برسد. در مناظرات علمی خلیفه شرکت و در ذهن مخاطبان نفوذ و آنان را جذب افکار حق می‌کرد.

همچنین امام(ع) به‌صورت پنهانی شاگرد تربیت کرد و در درباریان نفوذ و از دل خود دربار مبارز تربیت می‌کرد، زیرا برای ایستادگی در برابر ظلم و ایجاد عدالت باید انسان‌های انقلابی داشت، انسان‌هایی با ایمان راسخ و فولادین که مغلوب دنیا نشوند و در کنار آن دارای بصیرت نافذ باشند.

در زمان امام هادی(ع) فرهنگ‌های متفاوت بر مسلمانان هجوم آورده بود، انواع فرقه‌های ضاله که باید از همین طرق یعنی تربیت دانشمندان متفکر پاسخگو تفکر مردم را اصلاح می‌کردند.

از جمله گروه ضاله غالیان بودند که در حق اهل بیت(ع) غلو می‌کردند، آنان را خدا می‌دانستند و اعمال جدیدی به دین منتسب می‌کردند جریانی بسیار خطرناک که باعث زیاد شدن دشمنی‌ها نسبت به شیعه می‌شدند حتی به حدی که موجب کافر نامیدن شیعه را کافر شد.

غلو جریانی بود که بعضی افراد با اشاعه اوهامات خود به راه انداخته بودند از جمله اینکه پیامبر(ص) زنده شده و مثل حضرت موسی(ع) که از کوه طور بازگشت، باز می‌گردد و حتی برخی احکام اسلامی را عوض کرده بودند.

در این راستا امام جهل افکار را برطرف می‌کرد و با شرکت در مناظرات علمی، تربیت شاگردان زبده در بیان قرآن و تفسیر قرآن، شاگردانی که بتوانند شبکه‌ای پیش رفته و افکار جامعه را نسبت به عقاید حقه اسلامی، آگاه و افکار آنان را از زنگار جهل پاک کنند.

امروزه برای مبارزه با تهاجم فرهنگی باید علوم حق را گسترش داد، به شبهات پاسخ صحیح داده شود و نظام آموزشی از سطح پایین تا عالی‌ترین سطوح اصلاح شود و این میسر نخواهد شد، مگر با اصلاح افکار معلم و استاد.

منبع: ایکنا (خبرگزاری بین‌المللی قرآن)

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.