انتخابات

امید مافی- قند ساییدن روی سرش و عسل گذاشتن در دهانش پیشکش.شما فقط بی زحمت تازیانه‌اش نزنید و لِهَش نکنید که به والله انصاف نیست!

بله شما  که هنوز خوان «کارلوس گاریدو» قدم در پایتخت سرسام و ازدحام نگذاشته، به انتقام می‌اندیشید و  اعلان‌های تسلیت و تعزیت را به دیوارها چسبانده‌اید تا ماتادور از ره نرسیده پی ببرد چه دوزخی پشت شیشه‌های ماتِ خانه سرخ انتظارش را می‌کشد!

به هر طرف که سرک می‌کشیم قلم‌های تیز و برّان شده‌ای را رؤیت می‌کنیم که به نظر می‌رسد صاحبانش قصد دارند هنوز گاریدو نیامده، در لمحه دخلش را بیاورند و با چماق بر سر و کولش بکوبند!

این البته از کرامات مدیران باشگاه پرسپولیس نیز هست. می‌گویید چرا؟ فی‌الفور عرض می‌کنیم؛  وقتی عالیجنابانِ از خود متشکر در برزخستان دست به بازارگرمی زده، شایعه حضور دو شمشاد بلند بالا یعنی «ماتزاری» و «کیکه ستین» روی نیمکت قهرمان لیگ را در بوق و کرنا کرده، توقعات را بالا و بالاتر می‌برند و دست آخر به درخت عرعرِ کوتاه قامتی بسنده کرده و از مستر «گاریدو»ی معمولاً مغلوب و مغموم رونمایی می‌کنند، مبرهن است که جماعتی ترش کرده و در جیک ثانیه شهر را به‌هم می‌ریزند!

با این همه انگار گریز و گزیری جز زمان دادن به مردی که روزگاری در لالیگا برای خودش برو بیایی داشت، وجود ندارد. باید شکیبایی پیشه کرد، دندان روی جگر گذاشت تا زمان بگذرد، گاریدو مانیفست خود را به منصه ظهور بگذارد و پنجه در پنجه رقیبان بیفکند تا مشخص شود در میانه بزن بزن‌ها و سرشاخ شدن‌ها، چند مرده حلاج است و اصلاً آیا در وسط معرکه قابلیت بدل شدن به تیتر یک را دارد و یا با یک ویرگول تمام خواهد شد؟

فراموش نکنیم در ابتدای کار اوسمار نیز جماعتی ناآرام، فرمانده آرام و آراسته را سدر و کافور زده، کفن پیچ کرده و پنبه در دهانش گذاشتند، اما وقتی  مقابل حریفان فشنگ و مقابل مخالفان تفنگ رو کرد و لشکر سرخ‌ها را به ستیغ قله سوق داد، دیگر کسی تکفیر و تکذیب نامحرمی از ریوگرانده را در دستور کار قرار نداد.

اینکه دیگر یادتان هست؟

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.