اگر عظمت حضرت رقیه(س) را می‌خواهید بفهمید، از اینجا باید فهمید که چقدر با امام حسین(ع) سنخیت پیدا کرد، این سه ساله انگار راه هزار سال رفت و رشد کرد که اباعبدالله(ع) دیگر او را با خودش برد.

خرابه شام و آه و حسرتی که بر دل ام‌کلثوم(س) ماند

حجت‌الاسلام والمسلمین مسعود عالی در مورد وقایع خرابه شام و جایگاه حضرت رقیه(س) می‌گوید: اگر عظمت حضرت رقیه(س) را می‌خواهید بفهمید از اینجا باید فهمید که چقدر با امام حسین(ع) سنخیت پیدا کرد، این سه ساله انگار راه هزار سال رفت و رشد کرد که اباعبدالله(ع) دیگر او را با خودش برد.

وقتی که حضرت رقیه(س) مظلومه شهیده شد در همان شب بود که خرابه شام ماتم‌سرا شد، همه گریه می‌کردند و اشک‌ می‌ریختند، یک دختری که همه می‌دیدند شیرینی زبانی می‌کرد، همه می‌دیدند چه سختی‌هایی کشیده بود و چه کتک‌هایی خورده بود و حالا دیگر از دست‌شان رفته بود.

وقتی که پیکرش را دفن کردند حضرت زینب کبری(س) بلند شد یکی یکی همه را آرام کرد، اما یک‌نفر یعنی حضرت ام‌کلثوم(س) خواهرش را نتوانست آرام کند.

حضرت ام‌کلثوم(س) بر روی قبر حضرت رقیه(س) افتاده بود بلند بلند گریه می‌کرد، حضرت زینب(س) گفت خواهرم مصیبت سنگین است من می‌دانم اما آرام بگیرید ما بزرگتریم باید حواسمان را جمع کنیم بچه‌ها به ما نگاه می‌کنند، آرام بگیرید، چرا انقدر گریه و بی‌تابی می‌کنید؟

حضرت ام‌کلثوم(س) گفت خواهرم یک صحنه‌ را من نمی‌توانم فراموش کنم و هرموقع یادم‌ می‌افتد آتش می‌گیرم، وقتی که ما را وارد شام‌ کردند رقیه تو بغل من بود، وقتی می‌دید بچه‌های شامی یک لقمه نان در دست‌شان است آهسته سر به گوش من گذاشت گفت عمه‌جان من خیلی گرسنه هستم اگر می‌شود یک لقمه نان به من بدهید.

حضرت ام‌کلثوم(س) به حضرت زینب(س) اشاره کرد آن چیزی که دل من را آتش می‌زند اینکه این بچه گرسنه رفت و با یک لقمه نان نتوانستم‌ سیرش کنم.

منبع: خبرگزاری ایسنا

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.