بی‌شک قصه آمدن مسلم بن عقیل(ع) به کوفه و شهادتش یا ماجرای شهادت طفلان مسلم را در روضه‌ها و مجالس اهل بیت(ع) شنیده‌اید؛ اما چقدر در مورد ماجرای شهادت دختر جناب مسلم در کربلا می‌دانید؟
در تاریخ و مقاتل در مورد تعداد فرزندان پسری و دختری حضرت مسلم اختلاف است، اما آنچه مسلم است این است که در کربلا دختری از جناب مسلم بن عقیل(ع) حضور داشته که مادرش رقیه بنت علی(ع) یاام کلثوم صغری دخترامیرالمؤمنین(ع) بوده است و امام حسین(ع) دایی او بوده است.
مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی، ماجرای شهادت این دختر را در عصر عاشورا اینطور روایت کرده است: « [  در منزل زُباله، مردی اسدی در پاسخ به این سوال امام حسین(ع) که فرمود: از کوفه چه خبر؟ ] گفت: من از کوفه بیرون نیامدم، مگر اینکه دیدم مسلم(ع) را شهید کرده و پایش را ریسمان بسته بودند و دور کوچه‌های کوفه می‌چرخاندند. «فبکی الحُسَینُ بُکاء شدیداً»؛ حسین (ع) شروع کردهای‌های گریه کردن. حضرت به گریه اکتفا نکرد؛ بلافاصله فرمود خاندان مسلم را خبر کنید. از فرزندان مسلم سه پسر و یک دختر همراه حسین (ع) بودند. اصلاً مسلم یک دختر بیشتر نداشته است. من در تاریخ بیش از این ندیدم. حدوداً هفت-هشت ساله بوده است. وقتی این دختر را خدمت حضرت می‌آورند، آقا دست سرش می‌کشد و خیلی با او ملاطفت می‌کند؛ طوری به او ملاطفت می‌کند که غیر معمول بوده است. امام حسین (ع) دایی او بود و او خواهرزاده حسین. آن دختر متوجه می‌شود. به امام حسین علیه می‌گوید شما غیر معمول به من محبت می‌کنید؛ نکند که من یتیم شده‌ام؟ حسین (عع) الام گریه می‌کند و می‌فرماید: من به جای پدرت، خواهرم زینب، به جای مادرت و دخترم به جای خواهرت. حضرت خیلی به او رسیدگی کرد می‌دانید چرا؟ جهت این است که بعد از ظهر عاشورا لشکر عمر سعد به خیام حسین (ع) حمله کردند، اما این حمله به قدری وحشیانه بود که بعضی از این بچه‌ها زیر دست و پا از بین رفتند. یکی از این بچه‌ها عاتکه دختر مسلم است. من فکر می‌کنم حسین‌ام آینده این دختر را می‌دید که عصر عاشورا زیر دست و پای لشکر جان می‌دهد.» (فلیبک الباکون: توسلات خاندان سیدالشهدا،موسسه فرهنگی پژوهشی مصابیح الهدی، ص۴۲)