بدون همدلی، دیگر دوستی و انسان دوستی ممکن نیست.

روز جهانی انسان دوستی/ همدلی بهتر است یا انسان دوستی؟

استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان این مطلب به قدس آنلاین می گوید: دیگری را دوست داشتن و با محبت برخورد کردن با همنوع بدون این که دل، قلب و وجود انسان تکان بخورد امکان پذیر نیست بنابراین بدون همدلی، دیگر دوستی و انسان دوستی ممکن نیست.

دکتر سیدجواد میری ادامه می دهد: انسان صرفا یک وجود بی روح نیست بلکه موجودی دارای روح است که کانون این وجود دل و قلب اوست و چنانچه به تاریخ تفکرات انسان و تمدن های جهان در مکاتب مختلف فلسفی، عرفانی و ادبی و فکری از جمله تمدن ایران باستان بنگریم می بینیم که دل جایگاه بسیار ویژه ای در فهم انسان از هستی دارد.

استاد تمام جامعه شناسی و مطالعات ادیان می افزاید: در واقع ما دو نوع درک داریم، یکی درک مفهومی است و دیگری درکی برای فهم از هستی و حقیقت است که معمولا در ادبیات حکمی ما به آن فهم ذوقی یا علم حضوری یا شهودی گفته می شود و جایگاهش دل است.

روز جهانی انسان دوستی/ همدلی بهتر است یا انسان دوستی؟
دکتر سید جواد میری،استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

میری تصریح می کند: دل و عقل دوگانه ای هستند که انسان از طریق آن ها می تواند هستی را درک کند. حال اگر فردی بخواهد دیگران اعم از حقیقت، انسان دیگر، خدا و کلیت هستی را درک کند و با آن درک، وجودش حرکت کند قطعا بدون ارجاع به دل ممکن نیست. بنابراین برای اینکه درون یک انسان یا یک فرهنگ، ظرفیتی ایجاد شود که بر اساس آن ظرفیت مدارا، نوعدوستی، دگردوستی، احترام به دیگری و احترام به طبیعت در آن متبلور شود یقینا به همدلی نیاز دارد و باید دلش با او همراه باشد.

تفاوت همدلی با انسان دوستی

استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی درباره تفاوت همدلی با انسان دوستی می گوید: همدلی پایه و اساس انسان دوستی است به این معنا که انسان نخست باید بتواند با دل خود ارتباط بگیرد و دل آگاه باشد و اگر انسانی دل آگاه نبود و فهمش از جهان تنها مبتنی بر مفاهیم و معلومات بود نمی تواند دیگری را دوست داشته باشد. چراکه دوست داشتن صرفا یک مفهوم یا واژه نیست. دوستی یعنی محبتی که باید با روح و وجود انسان درآمیخته باشد و طبیعت ثانویه او شود.

این جامعه شناس با آوردن مثالی خاطرنشان می کند: وقتی ساختمانی را از بیرون تشریح می کنید نمی دانید کانون خانواده آن ساختمان چقدر گرم است و یا اصلا خانواده ای درونش هست یا نه؟ بنابراین برای شناخت و تشریح آن باید با درون ساختمان ارتباط بگیرید تا به درک درستی از آن برسید. بنابراین همدلی خود را جای دیگران گذاشتن است تا بتوان همدلانه آن را درونی خود کرد تا به درک درست رسید.

درجات همدلی

میری درباره درجات همدلی می گوید: انسان ها به دلیل اینکه در فطرت انسانی، مشترک هستند همگی دارای دل هستند و امکان همدلی در جامعه شکل می گیرد اما درجات همدلی در همه انسان ها به یک اندازه نیست.

وی می افزاید: انسان ها می توانند همدلی را فرا بگیرند به شرط آن که در مسیری قرار گیرند که دل و همدلی به عنوان یکی از مؤلفه های بنیادین زندگی شان قابل درک و صورت بندی شده باشد.

بنی آدم اعضای یکدیگرند

 استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه می دهد: در عصر کنونی به دلیل سیطره عقلانیت ابزاری یا سیطره عقل تکنولوژی در جهان، جایگاه دل، ذوق، شهود و درک مبتنی بر قلب بسیار تضعیف شده است. برای مثال وقتی آدم ها خبری می شنوند که منطقه ای بمباران شده و ۱۰هزار نفر کشته شده اند، تنها کانال خبر را عوض می کنند یعنی به نوعی انسان ها کرخت شده اند. در واقع در تمدنی که مبتنی بر عقل ابزاری و تکنولوژیک است به جای اینکه همدلی انسان رشد کند سرکوب سیستماتیک می شود.  

بنی آدم اعضای یکدیگرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

میری خاطرنشان می کند: این شعر سعدی به این معناست که انسان ها از منظر فکری گوهرشان یکی است اما اتفاقاتی در فرایند جامعه پذیری روی می دهد که از فطرت اولیه خود فاصله می گیرند و به جای اینکه محنت دیگران را درک کنند آن را ترک می کنند و به حاشیه می رانند، محنت دیگران را درد خود نمی بینند و آرام آرام مسخ و از فطرت اولیه خود دور می شوند.

مؤلفه هایی برای تولد درک شهودی و دلی در انسان

استاد جامعه شناسی و مطالعات ادیان در پاسخ به این پرسش که برای اینکه دل و تفکر ذوقی و درک شهودی و دلی بخواهد در انسانی متولد شود چه مولفه ها و ابزارهایی لازم است و آیا جامعه ایران از این ابزارها استفاده می کند می گوید: مذهب یکی از راه هایی است که انسان می تواند با دل ارتباط برقرار کند. در مذهب است که انسان می تواند به یک صورتبندی دلی و ارجاع به دل به عنوان یک قوه ویژه در وجود خود برسد اما باید پرسید کدام خوانش مذهب؟

میری ادامه می دهد: خوانش های ظاهرگرایانه و فرمالیستی به جای این که امکان همدلی، تعمیق و گسترش قوه دل و همدلانه را در انسان ایجاد کند برعکس ممکن است انسان را تبدیل به ماشینی کند که به جای پویا شدن خلاقیت، تخیل و قوه همدلی،  او را دچار نوعی رخوت کند.

وی از ادبیات، موسیقی، هنر و غیره به عنوان یکی دیگر از مؤلفه هایی که می تواند قوه دل انسان را تقویت کند و بال خیال او را گسترش دهد نام می برد و می افزاید: نظام آموزشی ما به عنوان چارچوبی که تلاش می کند کودکان را وارد فرایند جامعه پذیری کند و از آن طریق انسان ها را وارد جامعه بزرگتر کند اهمیت چندانی به این مؤلفه ها نمی دهد.

این جامعه شناس اذعان می کند: در واقع جایگاه دروسی مانند انشا و خلاقیت، موسیقی، هنر و غیره در نظام آموزش و پرورش ما کجاست و حتی خانواده برای دروس بچه ها چه قدر دغدغه این مؤلفه ها را دارند؟

استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح می کند: صحبت از همدلی و انسان دوستی صحبت از مهم ترین و بنیادی ترین پرسش های عصر کنونی است. بنابراین در جامعه یا نظام آموزش و پرورشی که در آن ادبیات، فلسفه، شعر، هنرهای تجسمی و غیره جایگاهی نداشته باشد اساسا قوه همدلی انسان تربیت پیدا نمی کند و تعلیم نمی گیرد و در حقیقت انسان تبدیل به ماشینی می شود که در نظام کلان سرمایه داری فقط باید بدود، پول در بیاورد تا بتواند شکم خود را سیر کند، سپس به امور ساده زندگی اش برسد و دوباره فردا صبح برود کارگری کند. بنابراین باید پرسید در فرهنگ های جهانی اساسا نظام های اجتماعی و آموزشی این امکان را برای انسان ایجاد می کنند که همدلی را در خود بپرورانند؟

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.