تحولات منطقه

غلامعلی خوشرو، سفیر پیشین ایران در سازمان ملل متحد معتقد است که چین مکانیسم هایی برای مقابله با تحریم های یک جانبه ایجاد کرده و ایران باید با شناخت این مکانیسم ها سعی در تقویت آنها داشته باشد.

غلامعلی خوشرو، دیپلمات: چین یکی از مهمترین دریچه های ورود ایران به بازارهای جهانی است
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

«شراکت راهبردی ایران و چین به این دلیل که زیربنای آن پیوندهای فرهنگی و تمدنی است و ریشه در ارزش ها و منافع مشترک دارد، آهنین است.» این جملات فصل الختام نخستین سفر سید عباس عراقچی، وزیر خارجه به پکن، پایتخت چین بود. سفری که در آستانه سال جدید میلادی و آغاز یک ماراتن نفس گیر در پرونده هسته ای برای جلوگیری از بازگشت قطعنامه های تحریمی شورای امنیت در سایه تهدید غرب به فعالسازی اسنپ بک انجام شد.

جدا از حضور چین در حلقه بازیگران برجامی، تغییر و تحولات در منطقه غرب آسیا پس از هفت اکتبر ۲۰۲۳ بخصوص سقوط دولت بشار اسد در سوریه نیز به سوژه ای مورد بحث در رایزنی های وزرای خارجه ایران و چین تبدیل شد. با غلامعلی خوشرو دیپلمات بازنشسته و سفیر و نمایندۀ دائم ایران در سازمان ملل متحد از سال ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۷ درباره اهمیت سفر وزیر خارجه به چین و رایزنی های صورت گرفته در جریان این سفر گفت و گو کردیم که مشروح آن را می خوانید:

وزیر خارجه در قالب نخستین سفر از زمان آغاز به کار دولت چهاردهم به چین سفر کرد و مهم ترین هدف این سفر را هماهنگی با پکن در مقابله با چالش های منطقه ای و بین المللی و البته در حوزه برجام و تحولات پیش رو خواند. به نظر می رسد که باید تحولات منطقه پس از هفت اکتبر بخصوص سقوط دولت بشار اسد در سوریه و شمارش معکوس برای بازگشت دونالد ترامپ را می توان از مهم ترین سوژه های مورد بحث در دیدار دو وزیر خارجه دانست. اهمیت این سفر در این بازه زمانی را محدود به چه مواردی می دانید؟

واقعیت حاضر در صحنه این است که امریکا رقابت اقتصادی با چین را به تخاصمی سیاسی و راهبردی تبدیل کرده است. در مقابل الویت چین توسعه اقتصاد و فناوری و مشارکت راهبردی با آسیا، کشورهای آ سه آن و امریکای لاتین و خاورمیانه است. بنابراین تقویت همفکری و اتخاذ مواضع همسو در مواجهه با چالش های منطقه ای و بین المللی از اهداف مهم این سفر بوده است.

به موازاتی که امریکا چالش عمده خود را چین و نه خاورمیانه تعریف کرده و به تدریج حضور نظامی خود را در منطقه کاهش داده، چین روابط خود را با این منطقه افزایش داده است.

رویکرد چین به خاورمیانه بلند مدت و راهبردی است و حوزه های اقتصادی سیاسی، امنیتی را فرا میگیرد به نحوی که بتواند در موازنه قدرت منطقه ای جدید، نقش موثری ایفاء کند. در نتیجه همین سیاستها بوده که روابط اقتصادی چین با منطقه خاورمیانه به شدت گسترش یافته و در سال ۲۰۲۲ حدود ۵۳ درصد نفت خام چین از این منطقه وارد شده است. چین ثبات در منطقه را به دلایل اقتصادی و تجاری الویت خود میداند و نمیخواهد این کانون انرژی با جنگ های بی پایان دچار بی ثباتی و بحران شود.

بر این اساس، چین نقش میانجگرانه بین ایران و عربستان و همچنین ابتکار مصالحه بین جناح های فلسطینی را در دستور کار خود قرار داده است. چین به دنبال ایجاد تصویری از خود است که در عین مقابله با یک جانبه گرایی امریکا بتواند با سیاست های کم هزینه و حمایت گرایانه از اعراب و فلسطینی ها در شرایط پس از جنگ نقش فعال تری ایفا کند.

شما به فعال شدن چین در چند سال اخیر در تحولات مربوط به غرب آسیا اشاره کردید. واکنش های چین به این تغییر و تحولات با توجه به تجربه ای که از سیاست خارجی غیرتهاجمی این کشور داریم چگونه قابل تفسیر است؟

روابط رو به گسترش چین با آسیا، اعراب، ایران و جنوب جهانی را میتوان بخشی از رقابتهای راهبردی چین و امریکا تلقی کرد. در همین راستا رویکرد چین در شورای امنیت در ارتباط با غزه و حمایت از مواضع فلسطینیان و مخالفت و وتو قطعنامه های پیشنهادی امریکا را باید فراتر از درگیری فلسطین و حماس دانست و آن را یکی از صحنه های رقابت بین چین و امریکا تلقی کرد.

بر این اساس حمایت فزاینده چین از فلسطین، راهبردی بلند مدت و مخالفت با سیاستهای اسرائیل امری قابل کنترل تلقی میشود. تحولات غزه تا حدودی دیپلماسی تعادل بخش چین را دچار چالش کرده است. چین در هر حال میخواهد با قدرت اقتصادی و سیاسی خود با نفوذ امریکا در خاورمیانه مقابله کند.

از این نظر مشکلات منطقه با اسرائیل فی نفسه میتواند فضای جدیدی برای چین فراهم آورد. شاید تفاهم نامه ۲۵ ساله ایران و چین در این راستا قابل تفسیر باشد.

چین در بازسازی زیر ساخت های غزه بعد از حملات اسرائیل نقش سازنده ای خواهد داشت. پکن از سیاست حمایتی امریکا از نسل کشی در غزه و فشار برای عادی سازی رابطه اسرائیل و عربستان و تحریم های یک جانبه و فرامرزی امریکا علیه ایران، در پیشبرد نفوذ منطقه ای خود استفاده کرده و با جهان اسلام و منطقه رابطه نزدیکتری ایجاد خواهد کرد.

در حالی که منطقه خاورمیانه به دنبال تنوع بخشیدن به رشد اقتصادی خود است امریکا مجبور به ترک منطقه و واگذاری آن به چین خواهد بود و این امری فراتر از تامین منابع و موضوع نفت و انرژی خواهد بود.

از منظر دیپلماسی عمومی، این سیاست تصویر چین در منطقه را بهبود بخشیده و امریکا را در سراسر کشورهای عربی به حمایت از نسل کشی اسرائیل متهم کرده است. موضع چین در قبال فلسطین همخوان با قطعنامه های شورای امنیت مبنی بر مخالفت با اشغال و لزوم تاسیس دولت مستقل فلسطینی است در حالی که فعالیت های امریکا به دلیل حمایت یک جانبه از اسرائیل همگی با شکست مواجه شده است.

رئیس جمهور چین در دیدار با مسعود پزشکیان، رئیس جمهور ایران تاکید کرده بود که پکن تحت هر شرایطی رابطه خود با تهران را حفظ و در مسیر توسعه آن گام بر می دارد. فکر می کنید بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر رابطه تهران و پکن خواهد گذاشت و آیا اساسا دو طرف به گونه ای در چند سال اخیر رابطه را در حوزه های متعدد بخصوص اقتصادی پیش برده اند که از گزند طرف سوم در امان باشد؟

چین یکی از مهمترین دریچه های ورود به بازارهای جهانی برای ایران است. بنابراین چین دارای دو اهمیت است؛ یکی بازار مصنوعات چینی و دیگری بازار بین المللی. البته طرفهای غربی در تلاش هستند که با رژیمهای کنترل صادرات مانع این بازار بین المللی را بشوند و این سخت گیری ها بعد از جنگ روسیه و اوکراین شدت بیشتری یافته است.

چین کشوری است که مکانیسم هایی برای مقابله با تحریم های یک جانبه ایجاد کرده و ایران باید با شناخت این مکانیسم ها سعی در تقویت آنها داشته باشد. البته استفاده از این مکانیسم ها گرانتر از مکانیسم های معمول است. مقابله تعرفه ای و تحریمی امریکا بر ضد چین نمیتواند مانع رشد و گسترش روابط چین با جهان شود بلکه چین را بر آن میدارد که راههای گریز از این یک جانبه گرایی و بی قانونی ها را جبران کرده و روابط خود را با منطقه و ایران تحکیم بخشد.

فکر می کنید با پیشروی تنش میان تهران و غرب بر سر برنامه هسته ای و احتمال فعالسازی اسنپ بک، ایران تا چه اندازه می تواند روی کمک و همراهی چین حساب باز کند؟ اساسا خط قرمزهای پکن در این حوزه را چگونه باید تعریف کرد؟

برجام پس از یک دوره طولانی مذاکرات سری و آشکار با تمام طرف های زیربط به وقوع پیوست. این خروج یک جانبه و نابجای امریکا از برجام بود که مانع تحقق اهداف کامل برجام شد. سیاست امریکا به خروج از برجام محدود نبود بلکه با فشار حداکثری میخواست ایران را به زانو در آورده تا بتواند اهداف منطقه ای خود را محقق سازد. در این راستا امریکا جهان را از هرگونه تعامل اقتصادی با ایران منع کرد تا نه تنها با رشد اقتصادی ایران مقابله کند، بلکه تحریم های گسترده ای را بر ضد هر کشوری که با ایران همکاری اقتصادی داشت وضع کرد، گرچه این همکاری ها قانوناً در چهاچوب قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت بود.

خروج امریکا از برجام و وضع تحریم های یک جانبه شدیدترین قانون شکنی امریکا در برابر قطعنامه شورای امنیت بود. در حال حاضر نیز اینکه یکی از کشورهای اروپایی بخواهد با نادیده گرفتن این قانون شکنی آشکار با توسل به همین قطعنامه ۲۲۳۱ اقدام به بازگرداندن قطعنامه های تحریمی شورای امنیت کند خود بزرگترین سوء استفاده از همین قطعنامه است.

البته ایران میتواند با تعامل بیشتر با آژانس بین المللی انرژی اتمی و همکاری در زمینه پاسخگوئی به برخی پرسش ها، جبهه آژانس را از سیاسی کاری به تمرکز بر امور فنی تغییر دهد. در همین راستا روابط ایران با اروپا باید بازسازی و احیاء شود. ما نیازی به دیپلماسی فعال تر در زمینه مسائل اختلافی بین ایران و اروپا نظیر اوکراین و خاورمیانه داریم. چین دریافت مناسبی از اهداف راهبردی امریکا در اتخاذ سیاست فشار حداکثری دارد و این شعار را فی نفسه در راستای مقابله با نفوذ خود تلقی میکند. همکاری های بین المللی بین ایران و چین باید گسترش یابد و فعالیت های اقتصادی بلند مدت بین دو طرف تداوم یافته تا از ایجاد بحران بین المللی جلوگیری شود.

در این فضا، تشریح مواضع ایران و جلب همکاری چین در مقابله با سیاستهای یک جانبه غرب نظیر تلاش برای باز گرداندن قطعنامه های شورای امنیت بیش از پیش ضروری است. چنین رفتار نابجایی میتواند به بحرانی منطقه ای و بین المللی تبدیل شود و این وضعیتی نیست که چین و روسیه و حتی اروپا خواستار آن باشند. ایران باید از طریق یک دیپلماسی فعال و حرفه ای شرایط حساس منطقه ای و بین المللی را به نحوی مدیریت کند که کمترین خسارت و بیشترین فرصت ها برای ایران فراهم آید.

منبع: خبرگزاری ایرنا

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.