به گزارش قدس آنلاین، این درام اجتماعی ماجرای مردی را روایت میکند که از بیماری روانی رنج میبرد و در مرز تخیل و واقعیتهای زندگی خود سرگردان است. این اثر که نخستین تجربه کارگردان جوان خود در تولید فیلم سینمایی است، اثری متفاوت و تجربی به شمار میرود که با وجود لوباجت بودن، تماشایی و تأملبرانگیز است. این فیلم برای نخستین بار در بخش نگاه نو سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور داشت که زمان آن حدود ۱۰۲ دقیقه بود اما در نسخه اکران سینمایی با ۸۵ دقیقه نمایش، کوتاهتر شد تا به گفته تهیهکننده با تندتر شدن ریتم فیلم، سهلالدرکتر از نسخه جشنواره شود. با وجود اینکه «تعارض» فیلمی متفاوت است اما در گیشه، موفق نبوده است و به باور کارگردانش، وقتی در سینمای ایران فیلمتان کمدی نیست، بازنده هستید.درباره جزئیات ساخت این فیلم و شرایط اکران آن با سیدامیر سیدزاده، تهیهکننده تعارض گفتوگو کردیم که مشروح آن را میخوانید.
چرا اکران فیلم تعارض با پنج سال تأخیر همراه بود؟
ما این فیلم را سال ۹۸ به مرحله تدوین و اتمام پست پروداکشن رساندیم. اواخر آن سال ماجرای همهگیری کرونا پیش آمد و سینماها به شکل نیمهتعطیل درآمدند که زمان خوبی برای اکران نبود. من به عنوان تهیهکننده و یکی از سرمایهگذاران فیلم نسبت به اثری که ساخته بودیم باور داشتم که این فیلم باید اکران سینمایی شود، با وجود اینکه در جلسات مختلف اصرار داشتند فیلم در اکران هنر و تجربه و در سینمای محدود آزاد به نمایش درآید ولی میدانستم فیلم از کیفیت بالایی برخوردار است و به درد مخاطب خاص خودش میخورد پس مقاومت کردم تا اینکه امسال توانستیم اکران سینمایی آن را بگیریم. دلیل اصلی تأخیر در اکران این بود که منتظر فرصتی بودیم تا فیلم را در سینما و با سرگروهی و زمان خلوت اکران کنیم که فیلم دیده شود.
فاصله افتادن میان زمان تولید و اکران فیلم موجب کهنه شدن قصه نمیشود؟
در فیلمی از جنس «تعارض»، موقعیت زمان و مکان دخیل نیست، قصه آدمی است که زیر فشار روانی و درگیر مشکلات مختلفی بوده؛ از مسائل معیشتی گرفته تا گرفتاریهای روحی و روانی و این مسائل موجب میشود آن فرد از مسیر زندگی عادی خارج شود. در واقع فیلم درباره آدمی است که در فضای توهم و خیال زندگی میکند بنابراین قصه فیلم با گذشت زمان، کهنه نمیشود. البته در انتهای فیلم، شخصیت در مسیری قرار میگیرد که میفهمد چطور میتواند یک زندگی عادی داشته باشد.
محمدرضا لطفی پیش از «تعارض» یک تلهفیلم ساخته بود اما این اثر نخستین فیلم سینماییاش بود، از تجربه همکاری با یک کارگردان اولی بگویید.
تا سال ۹۷ که هزینههای تولید در سینما این قدر بالا نبود، کار کردن با کارگردان اولیها راحتتر بود و برای اینکه بتواند اثری همسو با ذهنیت و خلاقیتش ارائه دهد نیاز به امکاناتی داشت از امکانات مادی و اقتصادی در تأمین ساخت فیلم گرفته تا سنخیت فکری و فرهنگی با عوامل فیلم. تا پیش از سال ۹۸ کار کردن با فیلم اولیها راحتتر بود ولی الان به دلیل گرانی تولید و پست پروداکشن و دستمزد بالای بازیگران چهره که نقش اصلی و مهمی در فروش فیلم دارند، تولید فیلم سخت شده است و کار کردن با کارگردان اولیها سختتر. تا پیش از سال ۹۸ با حدود ۷۰۰ تا ۸۰۰ میلیون تومان میشد یک فیلم سینمایی ساخت که بودجه قابل قبولی برای تولید فیلم بود و به اشکال مختلف در اکرانهای سینمایی و برخط بازگشت سرمایه داشت ولی الان همان فیلم با ۱۰برابر قیمت ساخته میشود و اگر قرار باشد کارگردان فیلم اجتماعی بسازد، این سرمایه دیگر در سینما قابل برگشت نیست چون فیلمهای اجتماعی آن قدر فروش ندارند که حتی هزینه ساخت خودشان را برگردانند. به همین دلیل فرایند تولید فیلم بسیار سخت و گران شده و کمتر کسی روی فیلمهای اجتماعی سرمایهگذاری میکند. تولید فیلمهای اجتماعی بسیار کم شده و ۹۰ درصد سینمای ایران در اختیار فیلمهای کمدی و بعضاً کمدیهای سخیف است که به دلیل عدم تولید فیلمهای خوب در سالهای اخیر، سلیقه مخاطب هم به همین سمت رفته و گیشه در اختیار آنهاست. این جنس از کمدیها فروش هم دارند، سازندگانشان نبض مخاطب را به دست گرفتهاند و براساس سلیقه مخاطبان میسازند. تقریباً سینمای اجتماعی ما دیگر جایی برای عرض اندام ندارد.
با این وضعیت به آینده سینمای اجتماعی امیدی است؟
متأسفانه خیر. یکی دوستانم که کارگردان شناخته شدهای است میگفت سینمای اجتماعی مرده است، دستکم حرمتش را نگه دارید اگر جنازهاش را جمع نمیکنید، به پیکرش لگد نزنید! واقعیت این است به سینمای اجتماعی متفکر و مستقل، دیگر امیدی نیست و بعید است این سینما به سالهای درخشان خودش در دهههای ۶۰ و ۷۰ برگردد. ضمن اینکه با وجود پلتفرمهای برخط و یکهتازی فیلمهای کمدی مبتذل، بعید است سینمای اجتماعی سرپا شود.
ضمن اینکه تهیهکنندهها هم با هزینههای بالای تولید، ریسک ورود به این حوزه را نمیکنند.
قطعاً وقتی سرمایهگذار سراغ انجام کاری میرود باید از بازگشت سرمایه اطمینان داشته باشد ولی الان چنین چیزی نیست. واقعیت این است هیچ پولی از ساخت فیلمهای اجتماعی برنمیگردد و دلیلش هم این است ذائقه مخاطب تغییر کرده و سرمایهگذار پولش را برای محصولی سرمایهگذاری نمیکند که مطمئن است پولش برنمیگردد بلکه روی محصولی سرمایهگذاری میکند که مطمئن باشد پولش برمیگردد. الان سردر سینماها بیانگر اوضاع سینمای ماست.
«تعارض» فیلم پرهزینهای نیست و بازیگران معدود و لوکیشنهای محدودی دارد. آیا سرمایهگذاران ترجیحشان سرمایهگذاری در فیلمهای لوباجت است؟
الان سرمایهگذاری در فیلمهای لوباجت هم مقدور نیست و سرمایهگذاران برای حمایت از آثار اجتماعی به سمت تولید فیلم مستند رفتهاند تا فیلم داستانی. هزینه تمام شده این فیلم پیش از سال ۹۸ حدود ۷۰۰ میلیون تومان شد و با هزینه تبلیغات و اکران خصوصی حدود ۸۰۰ میلیون تومان هزینه تمام شده فیلم برای تولید و اکران بود ولی آمار فروش آن را ببینید! فاجعه است چون ذائقه مخاطب سینما فرق کرده و سراغ تماشای این فیلمها نمیآید. آمار فروش این فیلم در ۱۰روز نخست ۲۰میلیون تومان بوده است، یعنی هیچ! هر چقدر هم فیلمی کمهزینه بسازید امروز فیلم اجتماعی جایی برای فروش در اکرانهای سینمایی ندارد. یک فیلم باید سه برابر هزینه تولیدش در گیشه بفروشد تا هزینه سرمایهگذار برگردد. هیچ سرمایهگذاری توجیهی برای سرمایهگذاری روی فیلمهای اجتماعی نمیبیند و معمولاً برای تولیدات لوباجت سراغ ساخت مستند میرود. آثار جشنواره سینماحقیقت در سالهای اخیر گواه این مدعاست که سرمایهگذاری به سمت فیلمهای مستند اجتماعی رفته است.
حمایت از تولید مستند، خوب است اما فیلم مستند نمیتواند جای فیلم داستانی را پر کند. ادامه این روند موجب میشود تولید فیلمهای اجتماعی به چند فیلمساز شناخته شده با موضوعات جنجالی محدود شود و دیگر نگاه نو و فیلمساز جدید به این سینما وارد نشود، این شرایط برای سینمای اجتماعی خطرناک نیست؟
اگر سیاستی باشد که از فیلمهای اجتماعی ساخته شده توسط نسل نوظهور سینمای ایران حمایت کند میتوان به احیای دوباره سینمای اجتماعی امید داشت ولی الان نهادهای فرهنگی همچون فارابی، مرکز گسترش سینمای تجربی و حوزه هنری سمت و سوی سیاستهای حمایتیشان به سمت فیلمهای ارزشی و دفاع مقدسی رفته است. این فیلمها هم در گیشه با شکست مواجه میشوند و هزینهشان برنمیگردد. رشد و توسعه سینمای اجتماعی با تنوع ژانر از ضرورتهای امروز سینماست و باید از استعدادهای جوان حمایت شود. نسل نوظهور سینمای ایران رها شدهاند و به آنها اهمیت نمیدهند در حالی که بهترین فیلمهای یک دهه اخیر را کارگردان اولیها ساختهاند. ظرفیت سینمای ایران در دست نسل جدید است و باید از آنها حمایت شود.
ضمن اینکه قرار نیست اثرات این حمایت در چند سال پیش رو عیان شود بلکه زمان برداشت این کاشت را یکی دو دهه بعد باید انتظار داشت؟
همین طور است. متأسفانه مردم با غرق شدن در فضای مجازی، حوصله فکر کردن ندارند در حالی که سینما یکی از ابزارهای مؤثر تفکر است. همان طور که در یک دهه اخیر، ذائقه مخاطب از فیلمهای اجتماعی به سمت کمدیهای سخیف رفته است، با یک برنامهریزی مدون و حمایت از ساخت فیلمهای خوب و متفکرانه میتوان این ذائقه را به تدریج تغییر داد و اثرات آن را در ۱۰سال آینده دید.
عجیب است که برخی از این فیلمهای کمدی توسط کارگردانهای شناخته شدهای ساخته شده که آثار معتبری در کارنامهشان دارند. چرا پا روی اعتبارشان میگذارند و سراغ ساخت آثار تجاری و گیشهپسند میروند؟
چون وادار به این کار شدهاند، به خاطر مسائل معیشتی یا بیتوجهی به ایدههایشان. اینکه امروز کارگردانهای مشهور تغییر رویه دادهاند از سر اجبار بوده تا نشان دهند هنوز آثارشان در گیشه میفروشد برای همین سراغ ساخت فیلمهای تجاری آمدهاند. یکی از دلایل نابود شدن سینمای ما این است که از مسیر تولید فیلمهای خوب در ژانرهای مختلف به تکژانر کمدی رسیدیم و آن هم کمدی سخیف!
امروز کمدی سخیف، ارزشهای فرهنگی و اخلاقی جامعه را نشانه گرفته ولی افتخار مدیران سینمایی این است که گیشه سینما را زنده نگه داشتهاند اما به چه قیمتی؟ چرخ سینمای ایران به قیمت از دست رفتن ارزشهای اخلاقی و خانوادگی میچرخد. من مسبب زمین خوردن و از بین رفتن سینمای اجتماعی را مسئولان فرهنگی و سینمایی میدانم و بایستی برای خروج سینما از این انحصار کاری بکنند و تغییر مسیر بدهند.
نظر شما