توسعه شهری هرچند گاه غیرقابل اجتناب است اما اگر با نگاهی همهجانبه انجام نشود، در طولانیمدت بهجای رشد و پیشرفت، دوری از هویت گذشته و غربت میآورد. اتفاقی که در دورههای مختلف در شهر مشهد هم به وقوع پیوست و حکام و متولیان گاه به بهانه پیشرفت و گاه به ضرورت و نیاز، دست به تغییر بافت اطراف حرم مطهر زدند. بافتی تاریخی که در پیوند با حرم مطهر امام رضا(ع) بخش مهمی از هویت زیارتی شهر مشهد بود. هر چند در پی این تغییرات، حرم مطهر امام رضا(ع) سرجایش ماند اما گسستی ابدی میان این حریم و فضای شهر ایجاد شد. در نشست این هفته از «قصههای حرم» در مؤسسه فرهنگی قدس، جواد نوائیان رودسری، پژوهشگر تاریخ و حرمشناس، ابعاد تاریخی این گسستها را از دوره صفویه تا عصر حاضر بررسی کرد که در ادامه، برخی از موضوعات مطرح شده را با یکدیگر مرور میکنیم.
شهری که با نظم و انتظام شهرسازی بنا نشد
«شهر مشهد شهری شکل گرفته برای زیارت بود و با وجود دو شهر بزرگ و آباد تابران و نوغان در اطراف آن، در ابتدا حتی نیازی به شکلگیری شهری جدید احساس نمیشد». جواد نوائیان رودسری با بیان این نکته در آغاز توضیحات خود چنین گفت: «اما تاریخ بهگونهای رقم خورد که گریزی از ایجاد آن نبود. وقایعی مانند خشکسالیهای پیاپی، حملههای مغولان در زمان چنگیز و تیمور و از بین رفتن شهرهای بزرگ اطراف سبب شد مشهد به نقطه تمرکز جمعیتی تبدیل شود».
احتیاط حاکمان مغول در مواجهه با حرم مطهر امام رضا(ع) و محیط پیرامون آن، امنیت نسبی را در این محدوده ایجاد کرد که سبب مهاجرت بسیاری از اهالی تابران و نوغان به این بخش شد. این گروه از مردم در هر قسمتی، بنایی برای زندگی و سکونت میساختند که ساختار و نظم درستی در آن رعایت نمیشد و این موضوع بعدها هم در توسعه شهر مشکلآفرین شد؛ «شکل نگرفتن این شهر براساس نظم و انتظام شهرسازی موجب شده بود مشهد بیشتر به یک روستا شباهت داشته باشد تا یک شهر، چنانکه در متون تاریخی قرن ۵ و ۶ از مشهد با نام شهرچه یاد میشد».
حرم مطهر رضوی در طول همه ادوار همواره مرکزیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شهر مشهد بوده اما هیچوقت مرکزیت جغرافیای آن محسوب نمیشده است. این پژوهشگر تاریخ با اشاره به این موضوع ادامه داد: «بافت اطراف حرم مطهر بهتدریج با توجه به ظرفیت اقتصادی آن، گرایش اقتصادی هم پیدا کرد و فضاهای مسکونی بهتدریج جای خود را به کاروانسراها و محیطهای تجاری دادند. این تمرکز اقتصادی در بافت پیرامون حرم مطهر از قرن ۵ شروع به توسعه کرد که متناسب و موزون هم نبود».
اما شکلگیری بافت متراکم اطراف حرم مطهر در طول قرنها دچار تغییرات اساسی شده است که نوائیان از آن به عنوان گسستهای تاریخی یاد کرد. گسستهایی که بهتدریج منجر به نابودی هرآنچه به عنوان بافت قدیمی اطراف حرم مطهر میشناختیم، شده است.
پایبندی مشهدیها به سنتهای ساخت بنا پس از گسست اول
میانه دوره صفویه نخستین گسست در بافت تاریخی مشهد اتفاق میافتد. شاه عباس اول پس از غلبه بر ازبکان، برای ادای نذرش با پای پیاده به مشهد سفر میکند. سفری که در آن حرم مطهر و مشهد دچار تغییرات زیادی میشود؛ «شاه عباس صفوی در سال ۱۰۱۰ قمری با ساخت صحن عتیق و ایجاد خیابان در شهر، تصمیم به توسعه حرم مطهر رضوی و مشهد میگیرد. این خیابان برای نخستین بار سبب ایجاد شکاف بسیار عمیق در بافت شهری شد و عملاً مشهد را به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم کرد».
هر تغییری الزاماً منفی نیست و باید بتوان خود را با شرایط زمانه وفق داد، اما نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که تأثیرات و تبعات آن چیست. این استاد تاریخ با بیان این نکته گفت: «بافت پیرامونی حرم مطهر از نظر معماری بهشدت تحت تأثیر ساختار معماری خود حرم مطهر بود. در گسست اول، این هارمونی دچار بههم ریختگی نشد و بافت قدیمی عملاً آسیبی ندید، چراکه معماری سنتی ایرانی هنوز از معماری غربی تأثیر نگرفته و با الگوهای نفوذی دچار تغییر نشده بود».
به گفته نوائیان، با وجود گسست پیش آمده، بافت تاریخی توانست در دهههای بعد خود را ترمیم کند و حتی بازار با توسعه در معابر فرعی، موقعیت پیشین خود را حفظ و بازسازی کرد. مردم مشهد هم به لحاظ معماری و هم به لحاظ اخلاقی به سنتهای ویژه خود پایبند ماندند. ظاهر بناها تغییری نکرد و رسم گنبدنما هم که سنتی قدیمی در مشهد بود همچنان باقی ماند؛ بهطوری که بلندمرتبهسازی بناها تا جایی بود که مانع دیدن گنبد برای هیچکس از فراز بام خانهاش نشود.
فلکهای که حرم مطهر را تبدیل به یک جزیره جدا کرد
فلکه حضرتی در سال ۱۳۱۰ خورشیدی و در دوره نیابت تولیت محمدولی اسدی ایجاد شد. ساخت این فلکه یک ضرورت بود، چون عملاً ارتباطی میان بالا خیابان و پایین خیابان وجود نداشت و مشکل تردد باید رفع میشد، اما این اتفاق منجر به گسست دیگری در بافت تاریخی مشهد شد. این حرمشناس با ذکر این موضوع، درباره چرایی آن چنین توضیح داد: «در پیاده کردن این طرح به همه چیز توجه شد حتی ظرافتهای معماری و شهرسازی مانند ایجاد زاویه در هنگام ساخت خیابان تهران برای خلق نمای دو گلدسته در کنار گنبد مطهر، اما متأسفانه چند نکته مهم مغفول ماند. شتاب مدرن کردن جامعه ایران در این دوره بسیار بالا بود و الگوی جدید معماری هرچند ایرانی، نیازمند بومیسازی متناسب با فضای شهری مشهد بود».
در نظر نگرفتن این موضوع سبب شد هویت معماری مشهد بهتدریج از دست برود و برای نخستین بار شاهد بلندمتریسازی بناها در تاریخ مشهد باشیم. ارتفاع ساختمانها از حرم مطهر بلندتر و رسم گنبدنما بهتدریج به فراموشی سپرده شد. با ایجاد این فلکه در مشهد، الگوهای ساختوساز در اطراف حرم مطهر تغییر اساسی کرد و عملاً بافت قدیمی از حرم مطهر رضوی جدا شد و در نهایت اماکن متبرکه مانند جزیرهای در داخل دریایی بزرگ قرار گرفت.
ساخت دو خیابان طبرسی و تهران، این گسست را به عمق بافت قدیمی اطراف حرم مطهر رضوی کشاند و احداث آنها، خود در تغییر شیوه ساختوساز در بافت پیرامونی حرم مطهر مؤثر بود. نوائیان رودسری در ادامه گفت: «هرچند ایجاد تغییر با توجه به افزایش جمعیت و توسعه ناوگان حملونقل اجتناب ناپذیر بود، اما برای حفظ بافت قدیمی اطراف حرم مطهر رضوی هیچ اقدامی نشد و این رویکرد، آسیبی عمقی و غیرقابل جبران به یکنواختی بافت پیرامون حرم مطهر رضوی وارد کرد».
تخریبی گسترده که ضرورتی نداشت
«اجرای تخریب بزرگ در اطراف حرم مطهر در اسفند ۵۳ آغاز شد و این اتفاق را میتوان یکی از سنگینترین تخریبهای بافتهای سنتی در ایران برشمرد، چراکه طی آن ۶۶ بنای تاریخی ازجمله حمام آغچه و مدرسه باقریه بهطور کلی تخریب و برای همیشه نابود شد. تقریباً تمام بافت تاریخی جزیره مرکزی به جز چند مکان محدود مثل صحن نو، عتیق، مسجد گوهرشاد و مدارسی مانند مدرسه خیرات خان و مدرسه میرزا جعفر، مدرسه دودر و مدرسه پریزاد به تیشه و تبر سپرده شد». این پژوهشگر تاریخ درباره تبعات گسست سوم توضیحات بیشتری داد: «در این تخریب گسترده اصولاً چیزی از بافت تاریخی اطراف حرم مطهر باقی نماند و فضا برای توسعه مدرن گسترده و مهیا شد. با این حال، برنامهای برای احیا و پاسداری از میراث معماری بافت قدیمی اطراف حرم مطهر نیز وجود نداشت. به این ترتیب، بلندمرتبهسازی شتاب بیشتری گرفت و ساختمانهای مرتفع زیادی در اطراف حرم مطهر رضوی شروع به پدیدار شدن کردند، بدون آنکه ساختارهای سنتی و رویکرد معماری آن مورد توجه قرار گیرد».
به گفته نوائیان، اساسیترین مشکل آن دوره، بحث تردد بود که در این طرح هیچ فضای اضافهای به آن اختصاص نیافت. هرچند مشکلات عمومی و بهداشتی نیز طی آن کاهش یافت اما چنین تخریب گستردهای برای آن لازم نبود و به روشهای دیگری هم قابل حل بود.
ساماندهی اصناف موضوع دیگر مطرح شده در این پروژه بود که چندان موفقیتآمیز نبود و تنها به انتقال دستفروشان اطراف میدان دقیقی (فلکه آب) به بازارچه حاجآقاجان محدود شد؛ «تخریب بافت پیرامون حرم مطهر که با توسل به زور همراه بود، در این دوره منجر به بیکار شدن ۶ هزار نفر شد. ساخت بازار رضا هم به عنوان جایگزینی برای ایجاد فضای کسبوکار در این محدوده در اوایل سال ۱۳۵۷ به سرانجام رسید و بسیاری از کسبه پس از گذشت سه سال توان خرید مغازههای آن را نداشتند».
شکافی که ترمیم نشد
آخرین گسست هم در دهههای پس از انقلاب اسلامی اتفاق افتاد. در این سالها هنوز رگههایی از بافت سنتی پیرامون حرم مطهر وجود داشت که طی توسعههای این دوره از بین رفت. «تسهیل در حملونقل و تردد و عوامل دیگر، افزایش بیسابقه حضور زائران در حرم مطهر را در پی داشت که فضاهای موجود دیگر پاسخگوی نیاز آنان نبود».
نخستین اقدامات برای حل این مسئله ساخت صحن جمهوری اسلامی و در ادامه صحن قدس، به ترتیب در حاشیه بست بالاخیابان و قسمت جنوبی مسجد گوهرشاد بود. بعدها فضاهای مختلف بهتدریج شروع به توسعه کردند و در نهایت پروژه زیرگذر کلید خورد که متأسفانه بخشی دیگر از بافت حاشیهای فلکه حضرتی هم طی آن از بین رفت.
نوائیان رودسری در انتها گفت: «نکتهای که وجود دارد این است بعضی از اساتید معماری امید داشتند در این دوره با گسترش حرم مطهر و نزدیک شدن دوبارهاش به بافت سنتی اطراف آن، این ارتباط و پیوستگی دوباره ایجاد شود اما پس از ساخت صحنهایی مانند غدیر، کوثر، امام حسن مجتبی(ع) و رضوان عملاً از این فرصت استفاده نشد».
نظر شما