زیاد اهل حرف زدن و جنجالهای شاعرانه نبود، آرام چایش را میخورد و با عجله شعرش را که از همان روزها با فضای غالب شعرهای جلسه تا حدودی تفاوت داشت، میخواند.
سالها ندیدمش تا اینکه به وسیله صفحات جهان مجازی از چاپ اولین مجموعه شعرش با نام «قلمروی کوچک من» با خبر شدم. همین اتفاق بهانهای شد تا با او درباره این مجموعه که نگاهی پررنگ و جدی به طبیعت دارد، به گفت و گو بنشینم.
عظیمی متولد اردیبهشت ماه سال شصت و نه است و دانشجوی رشته ادبیات انگلیسی. او درباره ورودش به دنیای شعر میگوید: «از چهارده سالگی وارد دنیای شعر شدم. سال هشتاد و پنج به جلسات شعر شهرزاد که در کتابخانه فردوسی برگزار میشد، رفتم و بعد وارد جلسات خوب شعر میرک شدم.» گفت و گویم را با او بخوانید.
* در این کتاب نقش عناصر طبیعت بسیار پررنگ است، چه دغدغه، ضرورت یا ظرفیتی احمد عظیمی را وا داشت که در شعرهایش به سراغ طبیعت برود؟
** طبیعت، شگفت انگیزترین شعر جهان است و مانند اشعار شاعران بزرگ الهام بخش. من در طبیعت جوهرهای را میبینم که میتواند با روح شاعر عجین بشود و طبیعتی تازه را خلق کند، همچنان که در معماری امروز سعی در شبیه کردن هر چه بیشتر سازهها به عناصر طبیعت است. از اینها گذشته، شور زندگی در طبیعت است. در ساقه یک گیاه و در پرتو افشانی خورشید و از آنجا که شاعران در همه اعصار، دوستداران نور و زندگی و دشمنان تاریکی و مرگ بودهاند، طبیعت آنها را به سمت خود کشانده است. اگر شعر امروز کمی جان خود را از دست داده، به این خاطر است که شاعر طبعیت را فراموش کرده، در کتابها خوانده که گل سرخ زیباست، اما به دیدن آن نرفته.
* پس تکلیف دنیای شلوغ معاصر چه میشود. شاعر این مجموعه فرزند زمان و جامعه خودش هست؟
** ببینید در هر زمان، چه قرون تاریک گذشته و چه دنیای معاصر، همواره ایدهها و موضوعاتی دغدغه ذهن متفکران بوده. این عجیب نیست که انسان معاصر هنوز در جست و جوی این پاسخ باشد که جایگاه او در هستی کجاست؟ او هر روز ستارگان و کهکشانهای تازهای را کشف میکند و باید گفت، شگفتزدگی او نه تنها عجیب نیست، بلکه همین است که جهان را تازه میکند و باعث تعالی انسان جست و جوگر میشود. من در این مجموعه همان انسان پیش از تاریخ و همان انسان معاصر آرام نگرفته هستم که میخواهد به درکی از جهان خود برسد.
* آیا شعرهای این مجموعه در حال و هوای شعرهای سهراب و فضای ذهنی آن شاعر فقید است، اصلاً توجهی به نگاه سهراب به جهان داشتهاید؟
** اگر نام سهراب تداعی کننده طبیعت باشد، تداعی کننده آبی که نباید آن را گل کنیم. من نیز مانند او سعی کردهام از طبیعت به شناختی برسم. شعر سهراب تجلی روح این عارف زیبای کاشانی است که به اندیشه و حتی گزینش او از کلمات حساسیتی خاص داده است، این چیزی است متعلق به سهراب که «به گرمی یک سیب میشود مانوس»، اما چیزی که ما از سهراب میآموزیم، سمت با صفای انگشت اوست، وقتی میگوید، «بهتر نگاه کن»، وقتی میخواهد ما را با بعدی دیگر از زندگی آشنا کند.
* اصلاً احمد عظیمی از سرودن شعر چه هدفی دارد و در شعر به دنبال چیست؟
** ببینید، من اعتقادی قلبی دارم و آن این است که یک شاعر، شاعر متولد میشود. یعنی با ذخایری از فرهنگ و معنویت در ناخودآگاه باستانی خود. شاعر پرومته ئوس است که آتش را به جهان میآورد. خضر است که در ظلمات آب حیات را پیدا میکند و صاحبدلان میدانند که این آب چقدر شفا بخش و خشنود کننده است. هدف من از نوشتن شعر، قدم گذاشتن در آن ظلمات اسرار آمیز است، به یاد آوردن چیزهایی فراتر از زمان است، کشف خودم و معنای زندگی است.
* و پرسش آخر اینکه مخاطب در کجای جهان شعری شما حضور دارد. در هنگام سرودن یا لااقل چاپ کتاب چقدر به مخاطب فکر میکنید؟
** فکر میکنم وقتی شاعر در جهانبینی خود به قطعیتی میرسد که حاصل کشف و شهود اوست. سرشاری میشود که میبخشد و چقدر هم خوب میبخشد.
من اما در بیشتر شعرهای این مجموعه، سعی کردهام درهایی را باز کنم به دنیاهای تازه، به فضاهایی که بعد از به کلمه در آوردنشان، مخاطب را دعوت کنم به دیدن آنها، مخاطبی که شاید پهنه یا برکهای را در آنها کشف کند که من آن را ندیده بودم و آن دیگر متعلق به اوست. در چاپ کتاب، طرح جلد و صفحه آرایی به مخاطب توجه داشتم. سعی کردم کتاب طرحی ساده داشته باشد و قیمتی مناسب و معقولانه باشد.
این نکته قابل یادآوری است که «قلمروی کوچک من» در شصت و چهار صفحه و با سی و نه شعر آزاد است، در تیراژ هزار جلد با قیمت سه هزار تومان توسط انتشارات سخن گستر منتشر شده است.
نظر شما