گروهي ديگر از صاحب نظران ، ريشههاي عقبماندگي ايران را در عصر جديد، در تحليلهاي اقتصادي خود ، بر نفتي شدن ساختار اقتصاد ايران به عنوان عامل تشديد كننده عقب ماندگي اقتصادي و ضعف پويايي و توليد دروني آن تأكيد كردهاند. عده ای نیز كه به اولويت سياست بر ديگر ابعاد حيات اجتماعي باور دارند، در تحليل توسعه و توسعهنيافتگي، عمدتاً بر نقش سازنده و مخرب عوامل سياسي در پيشرفت يا پسرفت كشور تأكيد ميكنند. از سوی دیگر، تحليلهاي مبتني بر جامعهشناختي، عموماً تلاش دارند تا موانع توسعه را در درون صورتبندي اجتماعي يك جامعه بيابند، به اين معنا كه آنها باور دارند جوامع به لحاظ دارا بودن ساختارهاي اجتماعي خاص، نهادهاي ويژه و در كل مناسبات ويژه حاكم بر آنها، داراي توانايي يا ناتواني حركت به سوي توسعه هستند. يكي از دلایل اصلی و مهم در عقب ماندگی اقتصادی كشور ايران، تفكر سنتي در عرضه اجتماعي و موانعي كه سد راه حرکت به سمت مدرنيسم در جامعه است . اما پیشرقت و توسعه در جامعه با رواج، رشد و شكوفایي فرهنگ ملي ، ارتباط مستقيم دارد.يكي از دلیل عقب ماندگی ایران، ادامه تفكر نامتناسب با زمان و به روز است. در واقع ازضرورتهای اساسی در توسعه اقتصادی برای عبور از اقتصاد سنتی ، توجه به مسأله فرهنگ است، چرا که برای تحقق توسعه اقتصادی به انسانهایی مورد نیاز است که ذهن و نگرش آنها متحول شده باشد . آدمهایی که قرار است پایه های علمی و فنی تولید را بروز کنند، باید از وضعیت کنونی که دارند، متحول شدند و ذهنیتی مطلوب و کارآمد داشته باشند . عامل دیگر تأثیرگذار ، برقراری آموزشهای مناسب است .برای تحقق توسعه انسان متحول شده به لحاظ فرهنگی لازم است، ولی کافی نیست، بلکه انسان نیازمند تخصصهای تازه است و برای این کار باید آموزش های ویژه و مناسب توسعه ای داشته باشد . بی تردید انسان متحول شده فرهنگی و مجهز شده به آموزشهای نوین تخصصی مناسب توسعه نیز برای تحقق توسعه اقتصادی کافی نیست . تولید نوین ، ابزار نوین می خواهد و متکی بر بازارهای ملی و بین المللی است و به شبکه های وسیع احتیاج دارد . چنین تولیدی نیازمند زیر بناهای قوی و وسیع است و انجام این فعالیتها همگی در سایه عامل مؤثر سرمایه ممکن می شود . به عبارت دیگر، این فعالیتها به روشها و ابزاری احتیاج دارد که بتوانند به نحو مؤثر مازاد اقتصادی جامعه را از مصرف آنی دور سازند و آن را به سرمایه واقعی تبدیل کنند. به این صورت که ابزار و زیر بناهای نوین ( مثل کارخانجات ، تکنولوژی و ... ) را در اختیار انسان متحول شده فرهنگی و مجهز به تخصص توسعهای وا بگذارند . توسعه اقتصادی مستلزم عامل چهارمی است که فقدان آن باعث اتلاف عوامل قبلی می گردد. مدیریت و نظام اقتصادی مناسب، در حقیقت چار چوبی است که امکان بارور شدن تولیدی عوامل فرهنگی و آموزشی و انباشت سرمایه را فراهم می آورد. علاوه بر آن، توسعه اقتصادی، فرایندی بلند مدت و زمانی نسبتاً طولانی برای تحقق آن مورد نیاز است، بنابراین لازم است جهت تحقق این فرایند طولانی ، توسعه اصول مدیریت و نظام اقتصادی برای زمانی طولانی دارای ثبات باشد . می توان نتیجه گرفت که توسعه اقتصادی همانند یک در خت عمل میکند که ریشه آن فرهنگ وغذا وکود وآب آن آموزش وسرمایه مناسب ونیز شاخ وبرگ وتنه درخت همان مدیریت نظام اقتصادی واستمرار است. و سرانجام میوه درخت توسعه نیز همان افزایش درآمد ملی، کاهش فقر، افزایش رشد اقتصادی، افزایش رفاه عمومی و... است.
۱۹ آذر ۱۳۹۳ - ۲۲:۳۴
کد خبر: 252160
كارشناسان در ريشهيابي علل عقبماندگي اقتصادی ايران، اولويت را به عوامل فرهنگي ميدهند؛ تحليلهاي فرهنگ محور در تبيين پديدههاي اجتماعي و اقتصادی از جمله عقبماندگي، ريشههايي نيرومند و سنتي استوار در تاريخ جامعه شناختي دارد.
نظر شما