متن این گفتوگو پیشروی شماست.
فارس: ارزیابی شما از جمعبندی مذاکرات میان ایران و 1+5 چیست؟ به نظر شما چه چیزی باعث میشود که این تفاهم، به عنوان یک رویداد "تاریخی" و مهم مطرح باشد؟
باید بگویم، در دوران پس از اتقلاب اسلامی سال 1357، رابطه میان ایران و آمریکا، در وضعیتی بوده که من آن را «دشمنی استراتژیک» میخوانم. برای این قضیه، استثنائات موقت و معدودی وجود داشته، اما فضای کلی در تمام این سالها، فضای دشمنی و خصومت میان این دو کشور بوده است. فرصتی که این تفاهمنامه هم برای آمریکا و هم برای ایران ایجاد میکند- اگر که این تفاهم حاصله در وین، از سوی هر دو طرف و نیز جامعه جهانی، موفقیتآمیز تلقی شود- این است که هر دو کشور را به سمت، بیطرفی استراتژیک سوق میدهد.
فارس: از دید شما، تا چه میزان این تفاهمنامه ، برای طرفهای ایرانی و آمریکایی متوازن است؟ تا چه حد و چرا این جمعبندی مذاکرات برای ایران مهم است؟ و نیز اهمیت این تفاهم برای آمریکا و اوباما چیست؟
این واقعیت که، هر دو طرف به تفاهمی دست پیدا کردهاند، نشان میدهد که این امر برای آنها ارزشمند بوده است. این کشورها دولتهای متحد یکدیگر نیستند که متمایل به انجام کاری در جهت منافع طرف مقابل باشند. در مورد ایران، باید گفت که این کشور می تواند از ظرفیتهای پیمان NPT (پیمان منع گسترش تسلیحات کشتار جعی) بهرهمند شود و به فعالیتهای صلحآمیز هستهایاش در راستای تولید انرژی ادامه دهد. به طور قطع، این امر در جهت منافع ایران است که از منابع متعدد انرژی برخوردار باشد- حتی با وجود این که ایران از بزرگترین صادرکنندگان نفت و گاز در دنیاست. امیدوارم که ایران با پیوستن به جمع کشورهایی که از انرژی هستهای استفاده میکنند، از مزیتهای تحقیق بر روی راههای کاستن از خطرات زیستمحیطی نیروگاههای هستهای و مهمترین این مخاطرات یعنی پسماندهای (سمی) هستهای، بهرهمند شود. فجایع روی داده در نیروگاههای هستهای چرنوبیل و فوکوشیما به جهانیان یادآور میشود که تا چه میزان اتفاقات و حوادث ناگوار هستهای، میتواند خطرناک و مصیبتبار و پرهزینه باشد. علاوه بر این، یادآور میشود که تا چه حد این تأسیسات میتواند در برابر حوادث طبیعی مانند زلزله، آسیبپذیر باشند. اکنون که مسئله هستهای ایران در مسیر تبدیل شدن به یک پرونده غیرسیاسی است، من امیدوارم که ایران بیش از پیش بر روی انرژیهای بادی و خورشیدی به عنوان راهبردی برای متنوع ساختن منابع انرژی، سرمایهگذاری کند. دومین مزیت و منفعت ایران از همین جا ناشی میشود؛ تقویت اقتصاد و زیرساختها که در برگیرنده زیرساختهای انرژی و حمل و نقل می شود. هنگامی که ایران قادر باشد به طور کامل با نظام تجاری و بانکی جهانی تعامل داشته باشد، موارد اشاره شده در بالا، آسانتر و سهلتر خواهد شد.
برای آمریکا نیز این تفاهمنامه ، حائز اهمیت و دربرگیرنده منافعی است. در حالیکه تحریمهای اعمال شده بر روی ایران، خیلی، به صورت مستقیم بر روی اقتصاد آمریکا اثرگذار نبود، اما به طور حتم به اقتصاد جهانی و منافع اقتصادی بسیاری از متحدان آمریکا آسیب وارد کرد. اوباما درصدد است تا روابط آمریکا با کشورهای منطقه خاورمیانه را به حالت طبیعی باز گرداند. منظور من از این حرف آن است که، اوباما در پی حضور پررنگتر آمریکا از طریق روابط اقتصادی و دیپلماسی، و کاهش حضور نظامی و سربازان آمریکایی در منطقه است. من بر این باورم که این تفاهمنامه دقیقاً در راستای تأمین همین هدف اشاره شده و نیز در جهت منافع بلندمدت آمریکاست.
فارس: به نظر شما پیامدهای بینالمللی و منطقهای این تفاهم در کوتاه مدت و بلندمدت چه میتواند باشد؟
تفاهمی که در وین به دست آمده، در کوتاه مدت، گامی در جهت کاهش تنشها میان ایران و آمریکا در منطقه است. برای هیچ یک از طرفین، این تفاهم به معنای دست کشیدن از منافع ملی و کنار گذاشتن متحدان نیست. از دید من، «بیطرفی استراتژیک» فرصتهای بسیاری را پیش روی هر دو طرف قرار میدهد. برای لحظهای مزایای خلعسلاحهستهای در منطقه خاورمیانه را تصور کنید- جلوگیری از اشاعه تسلیحات هستهای، و کاهش ذخایر و انبار سلاحهای هستهای در منطقه) آیا با این تفاهم، منافع ایران در نظر گرفته شده است. باید بگویم. قطعاً. و ایران میتواند نقش سازندهای را در جهت خلع سلاح هستهای بازی کند. بله، همین امر درباره آمریکا و منافع این کشور در منطقه نیز صدق میکند، این کشور میتوان نقش مؤثری در راستای خلع سلاح بازی کند. علاوه بر این، مسائل بسیار متعدد منطقهای وجود دارند که منافع ایران و آمریکا در [حل و فصل] آنها دخیل است. اگر این منافع و مسائل خیلی به هم شبیه و نزدیک نباشند، ضرورتاً خیلی هم از یکدیگر دور نیستند.
فارس: در طی پانزده سال گذشته، سه پرونده مشابه به موضوع هستهای ایران مظرح بوده است؛ پرونده تسلیحات کشتار جمعی عراق، پرونده هستهای لیبی، و فعالیتهای اتمی کره شمالی. آنطور که شاهد آن بودیم، سرنوشت این پروندهها بسیار متفاوت از مورد ایران بوده است. از دید شما دلیل این مسئله چیست؟
همانگونه که همه ایرانیان به خوبی آگاهند، صدام حسین، رییس جمهور سابق عراق، مایل بود تا از طریق نظامی بر منطقه مسلط شود. کره شمالی تعهد خود را در خصوص تسلیحات هستهای زیر پا گذاشت و موضع سرسختانه و خصومتآمیز منطقهای به ویژه در قبال ژاپن و کره جنوبی که متحدان آمریکا هستند، اتخاذ کرد. قذافی، رهبر پیشین لیبی نیز در آفریقا بسیار ستیزهجو و سرسخت بود و در هنگام مداخله نظامی غرب در این کشور، به نظر میرسید که خود را برای قتل عام مردم کشورش آماده کرده بود. باید بگویم که، تفاهمات هستهای همه چیز را تغییر نمیدهد. برخی در آمریکا (البته شاید بتوان گفت بسیاری) هستند که ایران را کشوری ستیزهجو و قدرت طلب میدانند. اما سیاستمدارانی نیز هستند که رفتار بینالمللی ایران را محدود به دفاع از مرزها و منافع کشور خود، میبینند. از دید آنان ایران، کشوری عملگراست. حتی اوباما نیز تصدیق کرد که در طی دوران مذاکرات، ایرانیها به تعهدات خودشان که در تفاهم موقت ژنو و لوزان آمده بود، پایبند بودهاند.
من امیدوارم تا همکاریها (میان ایران و غرب) گسترش پیدا کند. چرا که در راستای منافع هر دوطرف است. من پیش از این به مسئله خلع سلاح هستهای و نقش مؤثری که هر دو طرف می توانند در این مورد و نیز در حل و فصل مناقشات منطقه خاورمیانه بازی کنند، اشاره کردم. اگر که این تفاهم شکل گرفته، به موفقیت بیانجامد، بیتردید میتواند به الگویی برای پایان دادن به دیگر مسائل بینالمللی تبدیل شود- نمونهای که طی آن دو کشور اثرگذار، از قوانین و حقوق بینالمللی به طور سازنده استفاده میکنند تا به اختلافات پایان دهند و رو به جلو حرکت کنند. عامل مهم دیگر در رابطه دو کشور، جمعیت بزرگ ایرانیان در آمریکاست [که میتواند نقشی سازنده برای بهبود روابط ایفا کند].
فارس: چه عاملی ممکن است به عنوان بزرگترین مانع، چه داخلی و چه خارجی، در اجرای این تفاهمنامه مطرح باشد؟ تا چه حد، مخالفان ایران و چنین تفاهمی، مانند عربستان و اسراییل، قادرند در مسیر اجرای مفاد تفاهم سنگاندازی کنند؟ آیا ممکن است که آنان به هدف خودشان برسند؟
اسراییل در کنار کشورهایی چون عربستان از طریق لابیهایشان در آمریکا و ارزیابی بحثهای سیاسی در آمریکا درباره این تفاهم، به سبک و سنگین کردن آن خواهند پرداخت و پس از آن از طریق کنگره و یا سازمان ملل، به متوقف و بیاثر کردن تفاهم، اقدام خواهند کرد. عربستان سعودی قادر نیست همچون اسراییل به طور مستقیم بر افکار عمومی آمریکا، اثر گذار باشد. اما اسراییل فقط حزب لیکود و شخص نتانیاهو نیست. بسیاری از سیاستمداران و اسراییلیها هستند که با دیدگاههای تماماً منفی نتانیاهو درباره ایران و تفاهم هستهای همراه و موافق نیستند. به همین ترتیب گروههای طرفدار اسراییلی در آمریکا وجود دارند که کاهش تنشها درباره مسئله هستهای ایران را ضرورتاً در جهت منافع اسراییل میدانند. اما البته این گروهها، احتمالاً بانفوذترین لابیها در کنگره آمریکا نخواهند بود. اما با این حال برخی سازمانهای ایرانی-آمریکایی هستند که در کنگره آمریکا به لابیگری میپردازند. این گروهها را در کنار افرادی قرار دهید که برای پایان دادن به مناقشات و نگرانیهای عمده سیاست خارجی آمریکا، از راهحلهای دیپلماتیک حمایت میکنند و نه استفاده از زور.
اما چه چیزی به اعتمادسازی و تسهیل اجرای تفاهم کنونی کمک می کند؟ باید بگویم که هر چه بیشتر، ایران آمادگی خودش را برای ایفای نقشی سازندهتر در حل و فصل بحرانهای منطقه اعلام کند، تصویر منفی ساخته شده از ایران در رسانههای آمریکایی، کم رنگ و کمرنگتر خواهد شد. و همین عاملی است در جهت تضعیف موقعیت و توان لابی اسراییل و عربستان در آمریکا. هر چند که باید اذعان داشت، این اقدامات اعتمادساز به زمان بیشتری نیاز خواهد داشت.
علاوه بر این، و بلادرنگ، مسئله آمریکاییها و ایرانیهای آمریکایی تبار، که در نظام قضایی ایران پرونده دارند، مطرح است. چیزی که مخالفان تفاهم ممکن است به آن متوسل شوند و از آن برای سنگاندازی و تخریب وجهه ایران استفاده کنند. از این رو، فکر میکنم که باید این قضیه نیز حل شود. همانگونه که ایرانیان، کودتای آمریکا بر ضد مصدق را در خاطره و ذهنشان دارند، آمریکاییان نیز اشغال سفارت و گروگانگیری دیپلماتها و شهروندان آمریکایی را هنوز فراموش نکردهاند. از این رو، برای فائق آمدن بر بیاعتمادی باید بر وقایع تاریخی بزرگی غلبه کرد.
نظر شما