به گزارش قدس آنلاین به نقل فارس، نهمین شب از ویژه برنامه "انقلاب ادامه دارد..." برنامه ثریا با موضوع مدافعان حرم، شهدای انقلاب بدون مرز و با حضور ابراهیم عسگری، برادر شهید مدافع حرم علی عسگری (از اولین شهدای مدافع حرم)، هدیه غبیشی، همسر شهید مدافع حرم سردار سعید سیاح طاهری( از مجاهدان فرهنگی) و فاطمه طوسی، مادر شهید محمدرضا دهقان امیری( از جوانترین شهدای مدافع حرم) بر روی آنتن شبکه اول سیما رفت. همچنین سردار جعفر جهروتیزاده، رزمنده برونمرزی انقلاب اسلامی در زمان جنگ، در بوسنی و سوریه میهمان تلفنی این برنامه بود.
شهیدی که درآمد جوشکاری را صرف دفاع از اسلام کرد...
ابراهیم عسگری، برادر شهید مدافع حرم علی عسگری در خصوص انگیزه شهید برای انتخاب عرصه جهاد خاطرنشان کرد: شهید علی عسگری ده سال بود این مسیر را انتخاب کرد و از اوایل دهه 80که آمریکا به عراق حمله کرد یک شبی در تلویزیون، تجاوز نیروها آمریکایی را به خانواده عراقی مشاهده کرد و شهید به من نگاهی کرد و گفت "میشود اسم من را مسلمان گذاشت؟!" و از فردای آن روز به دنبال مسیری گشت تا خودش را به مقاومت برساند.
وی افزود: شهید در ابتدای کار هیچ بستری برای فعالیت در این حوزه نداشت اما در آن زمان با کاروانی به عراق رفت و در مسیر کوفه با نیروهای مردمی بصورت خودجوش آشنا شد و آنجا بود که مشغول جنگ با آمریکاییها شد و در آنجا "آر.پی.جی" زن بود که آرام آرام با جنگهای خیابانی آشنا شد و رابطی پیدا کرد و به لبنان رفت که وارد حزب مقاومت لبنان بشود؛ شهید به همراه ما کار جوشکاری میکرد و درآمد حاصل از این کار را هزینه همین راه میکرد و هیچجا حمایت نمیشد و حتی هزینه اسکان و بلیطش را خودش میداد.
برادر شهید خاطرنشان کرد: در جنگ سی و سه روزه لبنان با توجه به اینکه شهید نتوانست خودش را به حزب مقاومت لبنان برساند، بعنوان امداد رسان و نیروی پشتیبانی در آنجا فعالیت میکرد؛ درنهایت وارد حزب مقاومت لبنان میشوند و در اولین روزهای پیدایش داعش در سوریه بعنوان محافظ و مدافع حرم در زینبیه میشود و در زمانی که داعش به حرم حضرت زینب رسیده بود امثال شهیدعسگریها بودند که آبروی اسلام را خریدند.
هرجا که تکلیف اسلام باشد، من آنجا هستم
هدیه غبیشی، همسر شهید مدافع حرم سردار سعید سیاح طاهری در رابطه باانگیزههای شهید برای جهاد درحالیکه که 70 درصد هم جانباز بود، اظهار داشت: این روحیه از قبل از انقلاب در ایشان بوده است کماینکه مادرشان در یکی از شبهای انقلاب اجازه نمیدادند که ایشان به خیابان بروند تا مبادا ساواک ایشان را دستگیر کند اما ایشان شبها بصورت پنهانی به دنبال کارهای انقلاب خودش میرفته است و بعد از اینکه انقلاب پیروز شد ایشان در کمیتههای انقلاب فعالیت میکردند و باتوجه به اینکه میتوانستند به دنبال مسائل کاری خودشان بروند و کار اقتصادی کنند، خودشان را وقف انقلاب کرده بودند تا زمانیکه جنگ تحمیلی آغاز میشود.
وی افزود: از زمانی که جنگ آغاز میشود ایشان تمام وقتشان را در بسیج عشایرین در حومه شهر آبادان بودند و از همان زمان وارد سپاه میشوند و تمام مدت جنگ در جبههها بودهاند؛ بعد از اتمام جنگ وارد فضای فرهنگی شدند و با اینکه در سپاه مشغول بودند گاهی برای برنامههای فرهنگی با تمام مشغلهها وقت میگذاشتند و حتی به عتبات و مکه و مدینه نیز زائر میبردند؛ ایشان یک روح سرشار از جوش و خروش داشتند.
همسر شهید سیاح طاهری تاکید کرد: ایشان در سه، چهار سالی که بازنشسته شده بودند به یک گردانی برگشته بودند که منحل شده بود و از صفر شروع کردند(یک ماشین و یک برگه ماموریت داشتند) که این گردان را بجایی رساندند که نیروهای زیادی را برای دفاع از مرز آبادان تربیت کردند و در عین حال در همانجا به فعالیتهای فرهنگی نیز مشغول بودند که مسابقات فرهنگی کتابخوانی در سطح فرهنگیان، زندانیان شهر ری، زندانیان درود را برگزار کردند.
وی خاطر نشان کرد: در سال 72 وقتی که کار ما از خوزستان به تهران منتقل شد ایشان دلشان آرام نگرفت و به نیروهای مقاومت لبنان پیوستند چراکه شهید همیشه میگفتند "هرجا که تکلیف اسلام باشد، من آنجا هستم"؛ بنده همیشه ایشان را مشغول کار فرهنگی میدیدم و گاهی اوقات که بودجهشان را نمیدادند، ایشان بصورت شخصی خرج میکردند تا یک روزی این فاکتورها را با ایشان تصفیه کنند.
محمدرضا دهقان مدام از شهادتش حرف میزد...
فاطمه طوسی، مادر شهید محمدرضا دهقان امیری در خصوص انگیزه جهاد در فرزند 20سالهاش گفت: محمدرضا یک جوان بیستسالهای بود که راه صد ساله را یک شبه طی کرد و عشق به ولایت و اهلبیت بزرگترین انگیزه محمدرضا بود؛ وقتی محمدرضا جنایات تکفیریهای داعش را میدید خونش به جوش میآمد و همیشه این سوال را میپرسید چرا باید حیوانات انساننمایی پیدا بشوند که این همه جنایت کنند؟!
مادر شهید افزود: محمدرضا همیشه میگفت که مقام معظم رهبری فرمودهاند که ما به سوریه کمک میکنیم و هیچ قید و شرطی نگذاشتهاند پس من بعنوان یک نیروی انسانی باید از حریم اسلام در سوریه دفاع کنم؛ حرفهای محمدرضا واقعا از عمق جانش بود و به این راه عشق میورزید و هدف بزرگی را برای خودش تعریف کرد و برای رسیدن به این هدف سختیهای زیادی را به جان خرید و از هرچیزی که علاقه داشت به راحتی گذشت و بسیار راحت به این هدف رسید.
این مادر شهید درخصوص حال و هوایش بعد از خبر شهادت فرزندش اظهار داشت: خبر شهادت محمدرضا را برادر شهیدم در شب گذشتهاش در خواب به من داد و به من گفت "نگران نباش، محمدرضا پیش من است" و من صبح آن روز میدانستم که محمدرضا شهید شده؛ محمدرضا یکی دوسال جلوتر مدام حرف از شهادتش میزد که ما همه منتظر بودیم و همیشه به من میگفته که من یک روز شهید میشوم و آنقدر عکس و فیلم از محمدرضا داریم که همیشه در آنها گفته بعد از شهادتم این عکس را پخش کنید و انتظار شهادت را میکشید و احساس من بعد از شهادت فرزندم این بود که هدیهام به درگاه اهلبیت خیلی کوچک است.
وی ادامه داد: بنده وقتی پیکر پسرم را دیدم مدام میگفتم که یا حضرت زینب(س) این قلیل را از ما بپذیر چون احساس میکردم در مقابل رشادتهای حضرت زینب در کربلا هدیه من ناچیز است؛ محمدرضا یک سال پیش از من پرسیده بود که مادر اگر یک روزی حضرت زینب(س) از شما سوال کند که پسری داشتی که رشید بود و همه آموزشهای نظامی را گذرانده بود و آماده بود که برای دفاع از حریم من بیاید اما شما اجازه ندادی، چه جوابی به حضرت زینب (س) میدهی؟
این مادر شهید بابیان اینکه این سوال محمدرضا با روح و روان من بازی کرد، خاطرنشان کرد: بنده بعنوان مادری که یک عمر عشق به اهلبیت را در دل محمدرضا وارد کرده بودم، حالا باید امتحان پس میدادم و خیلی خوشحالم که توانستم از این امتحان سربلند بیرون بیایم و به راحتی از محمدرضا گذشتم؛ مهر مادرانه نتوانست مانع من بشود، خیلی در درون خودم گریه کردم اما سعی کردم کسی گریههای من را نبیند.
رزمندههایی که در سوریه هستند از خطوط قرمز جهان اسلام دفاع میکنند
سردار جعفر جهروتیزاده، رزمنده برونمرزی انقلاب اسلامی در زمان جنگ، در بوسنی و سوریه در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه چرا ما باید در خارج از مرزهایمان بجنگیم، اظهار داشت: فلسفه پیروزی انقلاب اسلامی این بود که یک کشوری قدرتمند در این جهان سربلند کرد که در آن که هرکس به هر نوعی که توان دارد به مردم ظلم میکند و هرجوری که بخواهد با مردم مظلوم برخورد میکند لذا باتوجه به اینکه دفاع از مظلومین ریشهای دینی و اسلامی دارد، هرکجا دیدیم که مظلومی ما را صدا زد به کمک او میرویم.
وی افزود: بچههاییکه به سوریه رفتند، رفتند تا از حریم ولایت و حرمین دفاع بکنند چرا که اینها خط قرمز جهان اسلام و نظام جمهوری اسلامی است لذا بنظر من اگر مقام معظم رهبری امر میکردند که نیاز است که جوانان در آنجا حضور پیدا بکنند، ما بیش از دو میلیون جوان را از ایران در آنجا شاهد بودیم که از خطوط قرمزی که ریشه اسلامی دارد دفاع بکنند.
محسن مقصودی خاطرنشان کرد: انقلاب اسلامی دو جبهه مقابل داشت که یکی افراطیون و متهجرین و دیگری لیبرالها و سکولارها بودند که این دو در عمل تیغههای یک قیچی بودند؛ درحال حاضر در عرصه بینالمللی افراطیون وهابی در کنار لیبرالها و سکولارهایی امثال ترکیه نیز درکنار یکدیگر قرار گرفتهاند و آن فضای زمان انقلاب را در منطقه ایجاد کردهاند.
سردار سیاح طاهری در ابتدای کارشان در سوریه مانند یک سرباز معمولی خدمت میکردند!
علی اکبر سیاح طاهری، فرزند شهید سیاح طاهری درخصوص انگیزههای پدرش برای جهاد، اظهار داشت: ایشان سال 79 بازنشسته شدند و بیشتر به امور فرهنگی مشغول بودند اما با شروع جنگ سوریه متوجه شدند که جوانانی که در سوریه هستند به تجربیات آنهایی که در دفاع مقدس بودهاند، احتیاج دارند لذا تصمیم گرفتند به سوریه بروند اما قبل از آن استخاره گرفتند و آیهای با این مضمون آمد که " خداوند برای کسانی که جهاد میکنند، اجازه داده است".
فرزند شهید گفت: ایشان یک سال پیگیری کردند تا به سوریه برسند و بعنوان نیروی داوطلب رفتند و چون ناشناس بودند در یکی از یگانهایی قرار گرفته بودند که فرمانده آن یک جوان سیساله بود و در آنجا به سربازان پاکستانی آموزش میدادند؛؛ بعد از چندوقت متوجه شدند که چقدر ایشان تجربههای مفید جنگی دارند و نهایتا متوجه میشوند که ایشان از فرماندههان باتجربه جنگ است و با فرماندههای بالاتر تماس میگیرند و میگویند چرا ایشان را زیر دست ما فرستادهاید؟
علی اکبر سیاح طاهری افزود: شهید در سلسله کارهای فرهنگی که انجام میدادند به این رسیده بودند که چرا هیچوقت از ظرفیتی که در زندانها وجود دارد استفاده نکردهایم؟ و با دوستانشان تصمیم گرفتند که از زندان درود شروع به کار کنند؛ یکی از زندانیان امنیتی کتاب "دا" را خوانده بود که بواسطه این کتاب از یک عملیاتی دستبردار شد و این ایده به ذهن پدرم میرسد که بین زندانیان، مسابقات کتابخوانی دفاع مقدس برگزار کنند.
دغدغه پدر و مادر شهید عسگری این بود که از مقابل به او تیر خورده باشد
ابراهیم عسگری، برادر شهید مدافع حرم علی عسگری در پایان اظهار داشت: دغدغه پدر و مادر شهید در آن زمانی که خبر شهادت فرزندشان رسید، این بود که پسرشان از روبهرو تیر خورده باشد و از پشت تیر نخورده باشد و الحمدلله همینطور شد.
محسن مقصودی تصریح کرد: اگرچه که رسم شده است به خیلیها مدال افتخار میدهند اما باید مدال افتخار واقعی را به سینه خانوادههای شهدا انداخت.
نظر شما