به گزارش قدس آنلاین، 21 فروردینماه روز «هنر انقلاب اسلامی» است؛ روزی که به یاد سید شهیدان اهل قلم، سیدمرتضی آوینی به این نام مزین شده است.
این روز بهانهای شد تا به تفکرات این اندیشمند در عرصه هنر دینی بپردازیم، تفکراتی که از سوی آوینی در خصوص سینما از نگاه اندیشه اسلامی مورد واکاوی قرار گرفته و نقش مؤثری در جهتدهی به سینمای پس از پیروزی انقلاب اسلامی خاصه سینمای انقلابی داشته است.
به اعتقاد شهید سیدمرتضی آوینی، سینما یکی از محصولات تکنولوژیک تمدن غرب است و از این نظر هرگز نمیتوان حقیقت آن را مجرد از مجموعه کلی تمدن غرب شناخت و از آنجا که برای معرفت یافتن به سینما لاجرم باید آن را چون ثمرهای از شجره تمدن غرب نگریست؛ تعبیر سینمای اسلامی درست نیست، سینما شاید آن چنان که هست مسلمانشدنی نباشد، اما میتوان آن را به خدمت اسلام درآورد و این وظیفهای است گران بر گرده تکتک ما.
«هنر برای هنر»؛ یک تفکر یا توهم؟
در تفکر مرسوم غرب، صرف نظر از اینکه هنرمند به چه هنری اشتغال دارد، در این گرایش اصولی وجود دارد که غایات هنر را در خودش جستجو کنند؛ اندیشه «هنر برای هنر» نیز از اینجا ناشی میشود، یعنی هنر در ظلّ و ذیل هیچ غایتی تولید نمیشود، مگر غایاتی که در خودش وجود دارد.
البته این سخن بیمعناست، زیرا همه افعال با توجه به غایات و اهدافی صادر میشود که خارج از آن افعال است و ممکن نیست که فعلی غایتش در خودش باشد، با توجه به این معنا «هنر برای هنر» توهمی بیش نیست و ما در جستجوی چنین معنایی از هنر و سینما نیستیم.
استمرار نهضت دینی؛ غایتی سینمایی
باید از تمام امکانات موجود در خدمت استمرار نهضت دینی استفاده شود، در سینما نیز باید به دنبال این باشیم که اولاً نسبت میان سینما و دین را پیدا کنیم و ثانیاً ببینیم با توجه به ماهیت سینما چگونه میتوان از آن در خدمت استمرار انقلاب و دفاع از دین بهره برد وگرنه علاقهای به سینما به عنوان سینما نداشتم.
معتقدم مؤمنانی که میخواهند در این مسیر گام بگذارند، برای اینکه بتوانند بیشترین نتیجه را از کارشان بگیرند نباید اصلاً به خود سینما علاقهمند شوند زیرا این امر کاملاً انحرافی است و انسان را از مسیر باز میدارد و در نهایت انسان را به نوعی گرایشهای روشنفکرانه میکشاند و اگر برای ما مهم است تا بر اساس آنچه شریعت خواسته است، زندگی کنیم باید در سینما یک غایت دیگری را دنبال کنیم.
در اين راستا بايد در همه افعالمان غایات اخلاقی را در نظر داشته باشیم زيرا این لازمه طی طریق خاصی است که ما در دنیا داریم و به عنوان یک مؤمن حق نداریم از این غایات خارج شویم؛ به همین دلیل در هر چیز -از جمله سینما- که توجه میکنیم با توجه به غیات اخلاقیش است و لاغیر.
هدف ما از شناخت «ماهیت سینما» نیز همین است، برای شناختن ماهیت سینما باید ببینیم آیا این مجموعهای که «سینما» نام دارد چه نیازهایی را در درون بشر تأیید میکند که برای او جذابیت دارد و بعد هم تأمین این نیازها متناسب با حقیقت وجود انسان هست یا نه؟ یعنی بشر را در طی طریق رسیدن به غایاتش کمک میکند یا اینکه مانع اوست؟
همچنین سینما را به عنوان یک شیء مرکب و با تمام اجزایش بررسی کنیم و خاصیت اجزاء و نحوه وجودشان را در آن ترکیب نهایی بدانیم و تأثیر یکایک و تأثیر ترکیب نهایی را در نظر آوریم و ببینیم چه نوع ارتباطی برقرار میکند و اینکه آیا انسان اصلاً مجاز هست خود را به سینما تسلیم کند یا خیر؟
کشف راههای جدید در سینما
مردم ممکن است خیلی چیزهایی را که ما جاذبه کاذب میدانیم، دوست داشته باشند، مهم این است که چیزهایی پیدا کنیم که معتقدیم درست است بنابراین یک مؤمن آنجا که میبیند این بندِ جذابیت به نیازهایی در وجودش بند میدهد که آنها اصلاً نمیبایست در وجودش ظاهر شود، یعنی متناسب با غایات حقیقی وجودش نیست، باید از آنها اعراض کند و برای دستیابی به آن اهدافی که وجود انسانی ما میطلبد، لذا راههای جدیدی را در سینما پیدا کنیم.
در سینمای بعد از انقلاب به تجربیات جدیدی دست یافتیم، مخصوصاً فیلمهایی که در دهمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی از دوستانمان شاهد بودیم به یک نوع بیان جدید در سینما رسیده بودند که در تاریخ سینمای غرب اصلاً سابقه ندارد.
زبان سینما، زبان فطرت مخاطب
مثلاً در فیلم دیدهبان اثر ابراهیم حاتمیکیا چنین چیزی را به روشنی دیدم و علتش هم آن است، غایاتی که وی با ساختن فیلمش دنبال میکرده، به ناچار او را به سمتی کشانده که او زبانی فطری را برای فیلمش پیدا کند تا در واقع بتواند با فطرت مخاطبش ارتباط برقرار کند؛ البته من معتقد نیستم در سینمای غرب هیچ وقت مخاطب فطرت نیست اما خیلی کم است.
بشر امروز از حقیقت میگریزد و بسیار دوست میدارد که تسلیم حیلهگری و شعبدهبازی از طریق سینما شود و از رنج خودآگاهی بیاساید، در واقع بسیاری از دیگر مظاهر تمدن امروز از جمله سینماها، شهرهای بازی، میکده ها، دیسکوت کها و ... گریزگاههایی هستند که بشر برای فرار از حقیقت وجود خویش ساخته است.
هیچ از خود پرسیدهایم که چرا این همه رقص در زندگی بشر امروز جایگاهی این چنین ارزشمند یافته است؟ اگر از بیرون به دیسکوتکها نگاه کنیم، جنزدگانی را میبینیم که خود را تسلیم سحر و جادوی ریتمها و هارمونیهایی مبتذل و شیطانی کردهاند؛ آنها اضطراب و بیقراری روحشان را در خلأ روانی وهمی که از این طریق حاصل میآید، پنهان میکنند.
این اضطراب و بیقراری روح ناشی از دوری است، دوری از خدا و هیچ راه حقیقی برای ارضای آن جز رسیدن به قرب الهی وجود ندارد، باقی راهها را هر چه هست باید سرابی دانست موهوم و دروغین؛ بشر امروز در جستجوی بهشت موهوم زمینی است و به این بهشت جز با ترک عقل و اختیار (از راه سینما) نمیتوان رسید.
مخاطب در سینمای تجاری و اسلامی
سینمای تجارتی به مسئله جذابیت در سینما اصالت میدهد و مخاطب خویش را همواره انسانی ضعیف، بیاختیار، عجول، احساساتی، اهل تفنن، قدرتطلبی و ... فرض میکند، یعنی بنیان خطاب خویش را بر ضعفهای روحی بشر قرار میدهد؛ در حالی که سینمایی که میخواهد در خدمت اسلام باشد، باید روی خطاب خویش را به فطرت الهی انسان بازگرداند.
در این مجموعه علل و عوامل باید درمورد نقش هنرمند نیز گفت، او اهل شهود و حضور است و هنر نوعی معرفت شهودی نسبت به حقایق متعالی عالم وجود است، اثر هنری، بیان آن اوقات شهود و حضور است؛ در روزگار کنونی هنرمند به آسمان حقایق متعالی اعتقادی ندارد، او در ساحت ناسوتی نفس خویش سرگردان است، عالم او عالمی نیست که محل اسماء و صفات الهی باشد و چنین کسی را به آسمان قدس و بساتین بهشت راهی نیست.
عصر ستارگان دروغین
هنرمند امروز هرگز از خود نمیپرسد که آیا این دیالوگهایی که میخواهم بیان کنم ارزش گفتن دارد یا نه، فقط سعی میکند که خوب و هنرمندانه آنها را بیان کند؛ عصر ما، عصر ستارگان دروغین آسمان وهم است؛ آنان محکومند تا زمینگیر، محروم از سیر و سلوک باطنی، به تفرجی شیطانی در سراب موهوم خیالات باطل بپردازند.
بنابراین تعریف وارونه انسان از دستیابی به غایت حقیقی وجودی اش در تفکر معاصر او را از این معنا که اصالت دادن به نیازهای حیوانی آدمیزاد لاجرم او را از وصول به غایات فطری خویش که تعالی روحانی اوست، باز خواهد داشت، غافل کرده است و در سایه این غفلت بهشت خویش را در زمین میجوید، همانطور که خداوند متعال در آیه 22 سوره ملک میفرماید: «أَفَمَن يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ، پس آيا آن كس كه نگونسار راه مىپيمايد هدايتيافتهتر است يا آن كس كه ايستاده بر راه راست مىرود».
منابع:
آوینی.سیدمرتضی، آینه جادو(جلد اول مقالات سینمایی)، تهران: نشر واحه، 1389.
هنر دینی. فصلنامه فرهنگی، هنری و ادبی، شماره 13 و 14، قم: 1381 چاپ بنیاد هنر دینی الرضا (ع).
ایکنا
انتهای خبر/
نظر شما