به گزارش سرویس فرهنگ قدس آنلاین، حجت الاسلام و المسلمین نظافت، در ادامه شرح حکمتهای نهجالبلاغه به بیان نکاتی درمورد شفاعت پرداختند: امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در حکمت 63 نهجالبلاغه میفرمایند: «الشفیع جناح الطالب؛ شفیع بال پروازِ جوینده است»
مفهوم شفاعت
کسی که میخواهد به اهداف بالای انسانیت و سعادت و قرب خداوند برسد، بدون شفیع موفق نمیشود. مانند کبوتری که بدون بال نمیتواند بپرد. یعنی تلاش خودش یک بال است و نیازمند بال دیگری است که لطف امامان معصوم و پیامبران(علیهمالسلام) است.
شفاعت در قرآن
شفاعت یک اصل قرآنی است. در قرآن دو نوع شفاعت مطرح شدهاست؛ شفاعت بدون اذن خدا و شفاعت با اذن خدا. اما شفاعت بدون اذن پروردگار بیفایده و بیاثر است و شفاعت تنها با اذن خداوند امکان دارد. خداوند در سوره طه میفرماید: «یوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِی لَهُ قَوْلًا[1]؛ در آن روز شفاعت كسى سود ندهد مگر آنكه (خداى) رحمان به او اجازه دهد و سخنش را (درمورد شفاعت دیگران) بپسندد» در سوره سبا نیز آمده است: «لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ[2]؛ شفاعت در پیشگاه خدا جز برای کسانی که به آنان اذن دهد سودی ندارد.»
شروط شفاعت
شفاعت مانند این است که کسی با اتومبیلش در جاده مانده است و امداد خودرو به کمک او میآید. حال اگر کسی اصلا اتومبیلی ندارد، امداد خودرو نیز برای او نمیتواند کاری انجام دهد؛ با شفاعت نقصان جبران میگردد. بنابراین برای کافری که تمام وجود او را تباهی فراگرفته است، شفاعت معنا ندارد.
در سوره مدثر آمده است که روز قیامت از اهل جهنم برای جهنمی شدنشان چهار دلیل میآورند؛ آنها میگویند: «قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ؛ گويند از نمازگزاران نبوديم»، «وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ؛ و بينوايان را غذا نمىداديم و اطعام نمیکردیم.»، «وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ؛ با هرزهسرايان هرزهسرايى مىكرديم» و «كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّين؛ روز جزا را دروغ مىشمرديم.» در ادامه قرآن میفرماید: «فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ[3]؛ از اینرو شفاعت شفاعتكنندگان به حال آنها سودى نمىبخشد.»
همچنین در روایتی از امام صادق(علیهالسلام) آمده است: «بهدرستی كه شفاعت ما به كسی كه نماز را سبك بشمارد نمیرسد.»[4] درست مانند آهنی که خاکآلود است. آهنربا دیگر این آهن را جذب نمیکند و یا شیشهای که تیره شده است و نور از او بهدرستی عبور نمیکند.
شفاعت کنندگان چه کسانی هستند؟
پیامبران و در رأس آنها پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، امامان معصوم(علیهمالسلام)، علما و گروهی از مؤمنین میتوانند شفاعت کنند. قرآن کریم در مورد پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرماید: «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا[5]؛ نمازشب بخوان که خداوند تو را به مقام محمود برساند.» مقام محمودی که در این آیه به آن اشاره شدهاست را، همین قدرت شفاعت دانستهاند. پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با اینکه دارای مقام محمود است و بیشترین شفاعت را در روز قیامت ایشان انجام میدهند، اما به تعبیر قرآن از برخی از مسلمانان شکایت میکند و میفرماید: «وَقَالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً[6]» شکایت پیامبر در مورد قرآن است که این قومِ من قرآن را مهجور گذاردهاند.
اما یکی دیگر از شفاعتکنندگان قرآن است. در نهجالبلاغه نسبت به قرآن آمده است: «فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ» پس قرآن نیز شفاعت میکند و شفاعتش پذیرفته میشود. اما «ماحل» یعنی شکایتکننده، یعنی قرآن شکایت نیز میکند.
به برخی از مؤمنین هم اجازه شفاعت داده خواهد شد و آنها در مورد چهل تن از دوستانشان میتوانند شفاعت کنند.[7] در صیغهای که برای عقد اخوت در روز عید غدیر خوانده میشود آمده است: «من از تو ساقط کردم همه حقوق برادری را به جز سه حق که یکی از آنها شفاعت است.»[8] این به این معناست که مؤمنین هم میتوانند در حق یکدیگر شفاعت کنند.
شفاعت، هم در دنیا و هم در آخرت
شفاعت هم در دنیا مطرح است و هم در آخرت. قرآن کریم میفرماید: «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا[9]؛ و اگر آنها زمانی که به خود ستم کنند، نزد تو آمده، درخواست بخشش کنند و پیامبر برای آنها درخواست بخشش نماید، بهیقین خداوند را توبهپذیر و رحیم خواهند یافت.» یعنی یکی از آن جاهایی که توبه پذیرفته میشود آنجاست که این توبه قرین شفاعت گردد. اما برای منافقین قرآن میفرماید: «اگر پیامبر هفتاد بار هم برای ایشان استغفار کند فایدهای ندارد.»[10]
ما هم میتوانیم در این دنیا شفاعت کنیم
شفاعت عندالله این است که بندهای برای بنده در غیاب او دعا کند، این خود شفاعت است. مثلاً از خدا بخواهیم به خاطر ما فلانی را ببخش. شفاعت عملی نیز در دنیا سفارش شده است. یک نمونه شفاعت عملی این است که برای ازدواج جوانی که ازدواج نکرده است وساطت کنیم. در روایتی آمده است بهترین شفاعت آن است که میان دو نفر برای امر ازدواج میانجیگری کنی تا این امر به سامان برسد.[11]
در روایتی از پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آمده است: «افضل صدقة اللسان الشفاعة، تفک بها الاسیر و تحقن بها الدم و تجر بها المعروف و الاحسان الی اخیک و تدفع عنه الکریهة؛[12] یعنی برترین صدقه زبان شفاعت است. زیرا بهوسیله آن اسیر آزاد میشود، خون حفظ میشود و بهوسیله آن سبب رسیدن خیر و احسان و دفع ضرر از برادرت میشوی»
سبک زندگی و شفاعت
اما تأثیر این روایت و اعتقاد به شفاعت در زندگی این است که انسان نباید امیدش را از دست بدهد. ناامیدی از گناهان کبیره است. گناهان هر اندازه زیاد هم باشند، فضل و رحمت الهی بیشتر و بزرگتر است. در روایتی آمده است؛ همین توبه خود نوعی شفیع است. بهعبارتدیگر توبه زمینه شفاعت را فراهم میکند.
خاطر نشان میشود، سرویس فرهنگ خبرگزاری قدس آنلاین انشاءالله روزهای شنبه و سهشنبه به مرور موضوعی حکمتهای نهجالبلاغه مولانا امیرالمؤمنین(ع) در کلام حجتالاسلام و المسلمین نظافت خواهد پرداخت.
[1] سوره مبارکه طه، آیه 109
[2] سوره مبارکه سباء، آیه 23
[3] سوره مبارکه مدثر، آیات ۴۳ الی ۴۸
[4] انّ شفاعتنا لا تنال مستخفّا بالصلاة (سفينة البحار جلد /2 ص/19)
[5] سوره مبارکه اسراء، آیه ۷۹
[6] سوره مبارکه فرقان، آیه ۳۰
[7] قال رسول اللّه(صلیاللهعلیهوآلهوسلم): «اِنّى اَشْفَعُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَاُشَفَّعُ وَ يَشْفَعُ عَلِىٌّ فَيَشْفَعُ اَهْلُ بَيْتى فَيُشَفَّعُونَ وَ اِنَّ اَدْنَى الْمُؤْمِنينَ شَفاعَةً لَيَشْفَعُ فى اَرْبَعينَ مِنْ اِخْوانِهِ كُلُّ قَدِ اسْتَوْجَبَ النّارِ» (مجمع البيان)
[8] أَسْقَطْتُ عَنْكَ جَمِيعَ حُقُوقِ الْأُخُوَّةِ مَا خَلاَ الشَّفَاعَةَ وَ الدُّعَاءَ وَ الزِّيَارَةَ
[9] سوره مبارکه نساء، آیه ۶۴
[10] «اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ» (سوره مبارکه توبه، آیه ۸۰)
[11] وسایل الشیعه، ج 14، ص 2
[12] نهج الفصاحة، ج۱، ص۵۱۳
نظر شما