گروه «فرهنگ» قدس آنلاین/مجید تربت زاده: شما جای من بودید دست و دلتان نمی لرزید برای «گزارش از شخص» نوشتن در باره یک فیلسوف معاصر و حیّ و حاضر؟ همه ماجرا همین معاصر و حیّ و حاضر بودن نیست ،«استاد غلامحسین دینانی» نسبت به سوژه های دیگر و به اقتضای فیلسوف بودنش آنقدر پیچیده و متفاوت هست که دست و دل گزارش نویسی مثل من را بلرزاند!

آقای خاص فلسفه/ ۸۰۰ سال است که «شیخ اشراق» را نشناخته ایم!

 اجازه بدهید به جای فلسفه بافی برای یک فیلسوف به سخنان دیروز استاد دینانی در همایش بزرگداشت شیخ اشراق بپردازیم. جایی که استاد نخست از تفاوت و اختلاف ظاهری میان «سهروردی» و «ملا صدرا » گفت ، شیخ اشراق را فیلسوف خالص ایرانی دانست که به اصالت «نور» معتقد است و «ملا صدرا» را کمی تا قسمتی یونانی زده  و قایل به اصالت وجود . استاد سپس از «هیولا» گفت ... بله اشتباه نکرده اید ...هیولا... با این تفاوت که هیولا در قاموس اهالی فلسفه به معنی ماده نخستین و البته دیده نشدنی گفته می شود. استاد دینانی «هیولا» را مرز بین هستی و نیستی دانست و آخر صحبت هایش باز هم از مظلومیت «سهروردی» گفت و اضافه کرد: شیخ اشراق فیلسوفی کاملاً ایرانی است که فلسفه ایران را مقابل فلسفه یونانی قرار داد...خواهش من این است که به شیخ اشراق اعتنا کنید.

دینانی از نمای نزدیک تر

در 82 سالگی لابد بازهم دل و دماغ مصاحبه یا تلویزیون نگاه کردن را ندارد اما پای ثابت برنامه «معرفت» شبکه چهار است که یک مجری و یک میهمان(استاد دینانی) بیشتر ندارد. در بحث هنر، اگر حرف سینما رفتن بیاید وسط ، استاد حوصله ندارد اما میان سایر هنرها با موسیقی آن هم فقط موسیقی سنتی ایران حال می کند. خیلی ها معتقدند او فیلسوفی است که مخاطبانش به دو دسته تقسیم می شوند: یا کاملاً موافق او هستند و یا از اساس مخالف و علیه او. اهل فن در فلسفه او را حد وسط «اشاعره» و «معتزله» می دانند، اما حد وسطی که دیدگاههای شخصی زیادی در فلسفه و حکمت دارد و حتی می شود به قول برخی ها او را «حکیم» نامید. استاد خاک «زنجان» را درست مثل خاک یونان «حکیم پرور» می داند . نه اینکه گمان کنید زادگاهش زنجان است ، نخیر، مساله این است که استاد در هر حال یک «عشقِ سهروردی» دو آتشه است و می گوید همانطور که خاک یونان ، سقراط، بقراط و افلاطون را پروراند ، خاک زنجان هم «سهروردی» را پروریده است.

 استادِ گروه فلسفه دانشگاه تهران  با وجود بازنشستگی هنوز تدریس می کند و به انجمن حکمت و فلسفه هم رفت و آمد دارد.

شاگرد سرشناس امام«ره» البته شاگردی علامه طباطبایی«ره» را هم کرده است و بارها اعلام کرده که تمام عقایدش  و رفتن سراغ فلسفه را مدیون علامه طباطبایی است ، یعنی چیزی توی مایه های شعر معروف علامه: من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه/ ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد.

زندگینامه غیر فلسفی

5 دی ماه سال 1313 در روستای دینان و حومه اصفهان به دنیا آمد. خود استاد در زندگینامه غیر فلسفی اش می نویسد: «پس از پایان تحصیلات ابتدایی ، براساس انگیزه‌های دینی به حوزه علمیه اصفهان رفتم و در مدرسه نیم آورد که از مدارس قدیمی و معروف آن شهر است به تحصیل علوم دینی از قبیل صرف، نحو، منطق، معانی بیان، اصول و فقه اشتغال پیدا کردم بعد از آن برای تکمیل تحصیلات به شهر قم وارد شدم و در محضر اساتید بزرگ آن شهر به تحصیل فقه و اصول ادامه دادم...» بقیه اش را می شود اینطور خلاصه کرد: حضور همزمان در درس های خارج فقه و اصول و درس فلسفه علامه طباطبایی ، رفتن به تهران پس از فوت ایت الله بروجردی، ورود به دانشگاه تهران در رشته فلسفه، استخدام در آموزش و پرورش همزمان با پایان دوره کارشناسی، ادامه تحصیل و گرفتن مدرک دکتری فلسفه ، تصمیم به ازدواج آن هم در 40 سالگی ، تدریس در دانشگاه فردوسی مشهد و سرانجام بازگشت به تهران در سال 1362.

آقای خاص فلسفه

 خاص بودنش ، تنها به خاطر اینکه دارای عقاید شخصی در زمینه فلسفه و حکمت است ، نیست بلکه ویژگی های دیگری هم دارد. فیلسوفی که تا درجه اجتهاد در حوزه علمیه درس می خواند و یکباره سر از دانشگاه در می آورد تا علاوه بر زانو زدن پیش استادان سابق برای حضور در دوره کارشناسی و آموختن فلسفه غرب، نشستن پشت نیمکت ها و صندلی های دانشجویی را نیز تجربه کند ، نمی شود که خاص نباشد! فیلسوفی که بیشتر همدوره هایش حالا مرجع تقلید شده اند اگر در حوزه مانده بود لابد یکی از مراجع خاص امروز می شد. آقای فیلسوف و چهره ماندگار کشور، بهترین تفریحش مطالعه و تدریس است و شاید هم کمی نوشتن چون تا حالا سه بار با کتابهایش برگزیده کتاب سال جمهوری اسلامی شده است. حالا را نمی دانیم ولی استاد دینانی پیش از اینها اهل شعر گفتن هم بود تا زمانی که شاگرد خاص علامه طباطبایی شد و علامه وقتی ذوق شعری اش را دید، صدایش زد و گفت: فعلاً شعر نگو! دینانی با تعجب دلیل آن را پرسید و علامه گفت: «چون فلسفه می آموزی ، ذهنت تخیلی می شود».

بحث با «هانری کربن»

در جلساتی که علامه طباطبایی و «هانری کربن» داشتند، استا دینانی نیز حضور داشت. هانری کربن به روایت دکتر دینانی ، دَم از عرفان و تصوف می زد اما آدم رسمی و شق ورقی هم بود و در این جلسات کسی وارد بحث ها یا سؤالات شخصی و خصوصی نمی شد. استاد دینانی اما یکبار وسوسه شد این رسم را زیر پا بگذارد و از «کربن» پرسید شما مرشدتان کیست؟ گوشهای حاضران تیز شد و «کربن» با رندی جواب داد من «اویسی» هستم. یعنی فرقه ای که برای خودشان مرشد را لازم نمی بینند. دینانی اما دست بردار نبود و دوباره پرسید: اویسی ها مرشد نمی خواهند ، اما اهل ذکر هستند، شما ذکرتان چیست؟ «کربن» رندانه تر از قبل جواب داد :من شبها تا صبح«قال الباقر(ع) ، قال الصادق(ع) می خوانم...ذکر من اینهاست!

رقص، سماع و آروزهای نکرده

فلاسفه ممکن است درباره فلسفه و تخصص شان بتوانند زیاد حرف بزنند اما محال است اهل حاشیه سازی باشند. حدود 4 سال پیش اما استاد دینانی در توضیح تفاوت میان رقص عرفانی و سماع با رقصی که الواتی و هرزه درایی شمرده می شود در برنامه «معرفت» سخن گفت. البته حد و اندازه «گزارش از شخص» قضاوت در باره درست و غلط بودن سخنان یک فیلسوف نیست اما یکی دو سایت خبری پس از آن سعی کردند «رقص عرفانی» و حرام و حلالش را توی بوق و کرنا کنند و نظر مراجع تقلید را را هم در باره حرمت رقص اهل تصوف ضمیمه اش کردند. یعنی فضا جان می داد برای حاشیه سازی و جنجال فلسفی راه انداختن اما به جز همان یکی دو سایت ، بقیه و خود استاد دینانی دیگر هرگز در این باره حرفی نزدند... چند سال پیش گزارشگر از استاد دینانی پرسیده بود آرزویتان چیست؟ استاد در پاسخ گفته بود: سؤالت فانتزی است، فعلاً جوابی برایش ندارم ، شاید بعدها پاسخ دادم...حالا شما فکر می کنید فیلسوفی در این حد و اندازه از رندی ، بعدها در مورد آرزوهایش و یا «رقص عرفانی» حرفی خواهد زد؟

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.