قدس آنلاین/مریم احمدی شیروان: چشم‌هایم را می‌بندم. سفت و محکم، بدون هیچ تقلبی. همه جا سیاهی است و سیاهی. انگار ارتباط با دنیای بیرون، از بین رفته است. حتی تصور اینکه این حس و زندگی با چشمانی بسته، چند روزی همراهم باشد، عذاب‌آور است. علامت سوال بزرگی در ذهنم است.

کار مفیدی برای توانمند سازی معلولانِ خانم انجام نمی دهند

آن افراد که عمری بدون حس بینایی زندگی می‌کنند چگونه با زندگی کنار می‌آیند؟ «ملیحه چراغی» نابینایی است که نابینایی را ناتوانی نمی‌داند. هر چند که برای رفتن و پیمودن مسیر از بینایی ظاهری محروم است، اما چشم دل بر روی بسیاری از موانع ناپیدا، ناآشنا و تاریک گشوده است و افق دیدنش تا بی‌نهایت در حرکت است. او که بخاطر فشار چشمش، از دو سالگی نابینا شده ، این محرومیت را پلی برای رسیدن به آمال و آرزوهای دور دست خود کرده است و همواره در ذهن خود تکرار می‌کند که من نابینا هستم، اما ناتوان نیستم.

«ملیحه چراغی» خود را روشندل نمی‌داند، چرا که معتقد است هر فردی چه بینا و چه نابینا می‌تواند روشندل باشد، روشندل بودن به انسان خوب بودن است.با او که کارشناس ارشد روانشناسی است و صدایش در صدای مشاور بهزیستی استان قم، سراسر انرژی مثبت، عشق، مهربانی و خوبی است در مورد دنیای معلولیت و مشکلاتی که با آن ها روبروست به گفت‌وگو نشستیم.

 

خانم چراغی شما از تعداد معلولان خانم و آقا اطلاعی دارید؟

آمار دقیقی از تعداد و تفکیک معلولیت در کشور وجود ندارد. حتی سازمان بهزیستی کشور هم تا کنون آمار دقیقی ارایه نکرده است و در این رابطه آمارهای ضد و نقیضی دیده می‌شود. اما در جایی خوانده‌ام که در طی سه ماهه اول سال 1395 از تولد 900 معلول، به وسیله سقط جنینی که حکمش را قوه قضاییه صادر کرده است، جلوگیری به عمل آمده است.

 

به نظرتان مشکلات عمده معلولان در کشور چیست؟

به نظر من نخستین مشکل ناآگاه بودن خانواده‌ها نسبت به توانایی های معلولین و تفاوت‌‌هایی که زندگی این افراد با افراد معمولی دارند است. بعضی از خانواده‌ها، به این موارد آگاهی دارند اما نگاه منفی به فرزند معلول دارند یعنی فرزند معلول را در اجتماع راه نمی‌دهند. حاضر نیستند کودک معلول را به مدرسه بفرستند یا در مجالس و مهمانی ها او را شرکت دهند. فرقی نمی‌کند که فرزند دختر یا پسر باشد. حتی ممکن است خانواده‌ها هم مشکلی نداشته باشد، اما جامعه در پذیرش افراد معلول مشکل داشته باشد. حتی خودِ من، وقتی وارد جامعه و دانشگاه می‌شدم، نگاه‌های مردم متفاوت و گاه آزار دهنده بود. نگاه ترحم‌آمیز جامعه نسبت به معلولان بسیار آزار دهنده است. اراده خود فرد معلول هم در این راه مهم است. متاسفانه افراد معلول نیاز شدیدی به حامی برای پیش‌برد کارهایشان در خود احساس می‌کنند. پشتیبانی که بدون او بعضی‌ها هیچ حرکت و تلاشی از خود نشان نمی‌دهند و احساس سر درگمی و یاس دارند. به نظرم عوامل اول و سوم بسیار مهم هستند.

این مشکلات برای خانم‌ها بیشتر و سخت‌تر از آقایان است؟

در مقایسه با افراد عادی پسرها آزادی عمل بیشتری از دخترها دارند. این مساله قابل تعمیم در معلولان هم هست. از بیرون آمدن منزل و گردش گرفته تا موارد جدی‌تر مثل کار و درس خواندن. این آزادی برای دخترها کمتر است و برای معلولین، خیلی کمتر. اگر خود دختر معلول بتواند سیاستمدارانه و با زبان ملایم با خانواده‌اش صحبت کند، ممکن است بتواند آن آزادی مشروع که حق طبیعی خودش است را از خانواده اش بگیرد. علاوه بر آن ازدواج و اشتغال خانم‌های معلول هم مشکلاتی مضاعف است.

 

از موانع ازدواج و اشتغال خانم‌های معلول که به آن اشاره کردید، برایمان بیشتر بگویید.

از قول یکی از استادان روانشناسی‌ام عرض کنم که دو بال پرواز هر کسی، اشتغال و ازدواجش است. اما به نظر می‌رسد که ازدواج از شغل هم مهمتر است. تعبیر من این است که اگر بهترین شغل را داشته باشیم و از نظر مالی هیچ مشکلی نداشته باشیم، تا زمانی که همدم و مونسی در کنارمان نباشد، باز هم احساس تنهایی خواهیم داشت. چون با پول نمی‌شود تنهایی و نیاز عاطفی را از بین برد. با پول فقط می‌شود نیازهای مالی را برطرف کرد. مشکل بزرگ این است که بیشتر معلولان، حداقل در حوزه نابینایان که من بیشتر با آن ها ارتباط دارم، ترجیح می‌دهند که با افراد سالم ازدواج کنند و این خود اصلی‌ترین مشکل است. چون با این دید خانم‌ها تنها می‌مانند. آقایان به‌خاطر اعتماد به نفس کاذبی که دارند تمایل به داشتن همسری سالم دارند و یا اینکه اگر خود آن ها نیز معلولیت داشته باشند، مایل هستند همسری سالم داشته باشند تا کارهایشان را انجام دهد.

انتخاب اشتباه آقایان به نظر من اصلی‌ترین مشکل است. مشکل دیگر تفکر مردم نسبت به عدم توانایی در اداره زندگی است. آن ها فکر می‌کنند یک خانم معلول توانایی آشپزی و یا انجام نظم و نظافت را ندارد. معلولان اصولاً آدم‌های منظم‌تری هستند. چون نقصی جسمی دارند تلاش می‌کنند با کارهای مثبتِ دیگر این نقص را پوشش دهند. با این حال، آقایان معلول حتی اگر از کمترین داشته ها برخوردار باشند، شغل و تحصیلات و... نداشته باشند، همسر و فرزند دارند اما متاسفانه خانم‌های معلول با وجود داشتن پول، کار و تحصیلات متاسفانه از حق طبیعی خودشان که داشتن همسر است محروم هستند. در مورد شغل هم به نظر من تفاوت جنسیتی بین خانم و آقا نیست. همانطور که آقایان معلول به سختی شغل پیدا می‌کنند، خانم ها هم همینطور و به سختی کار پیدا می‌کنند. اما طبق تجربه چند ساله‌ام عرض می‌کنم که اگر ما زبان مؤدب در گفت‌وگو با مسؤولان داشته باشیم، شاید روزی شاغل شویم. اگر بی‌ادبانه حرف بزنیم و در کنار آن اهل پیگیری هم نباشیم، هیچ کاری را نمی‌توانیم داشته باشیم.

 

آموزش به افراد سالم در مورد نحوه درست برخورد کردن با معلولان، چقدر در احساس آرامش معلولان اثر گذار است؟

خانم‌های ما از سطح آزادی و انتخاب کمتری در جامعه برخوردار هستند و دلیل این مساله به ناآگاهی مردم بر می‌گردد. ماده ۱۲ قانون جامع حمایت از حقوق معلولان، صدا و سیما را موظف کرده حداقل هفته‌ای دو ساعت از برنامه‌های خود را به توانمندی های معلولان اختصاص دهند. اکنون ده سال از تصویب این قانون گذشته است و باید ببینیم که آیا صدا و سیما به تکلیف قانونی خویش عمل کرده است؟ به نظر من اگر رسانه‌ها به همان قانون عمل کنند، سطح آگاهی مردم در خصوص ارتباط با معلولان و بویژه خانم‌های معلول بسیار ارتقا پیدا می‌کند. در شبکه‌های استانی حرکاتی صورت گرفته، اما در شبکه‌های سراسری هنوز برنامه‌های موثری مشاهده نشده است.

مشکلات معلولان مربوط به جامعه است یا فرد؟

در درجه نخست این مشکلات مربوط به خود فرد و خانواده اش است، چون منبع تربیت و رشد هر انسانی خانواده است. اگر خانواده زمینه رشد و پیشرفت فرزندش را فراهم نکند و در کنار آن فرزند هم خودش نخواهد به موفقیت برسد، هیچ‌گاه رنگ موفقیت را نمی‌بیند. اگر خانواده گاهی سستی به خرج داده، ولی فرد معلول عاشق زندگی و تلاش کردن باشد، خانواده‌اش را هم برای مانور دادن در جامعه متقاعد می‌کند و به اهدافش می‌رسد.

چطور باید مشکلات زنان معلول را از بین ببریم و ذهنیت خوبی در جامعه از آنها بر جای بگذاریم؟

خوشبختانه با تمام کمبودهایی که داریم، هستند خانم‌هایی که هم ازدواج و هم اشتغال موفقی داشته‌اند. به نظرم باید از توانایی‌های این افراد فیلم تهیه شده و در شبکه‌های سراسری و استانی به نمایش داده شود. همان بحث آموزش که در موردش صحبت کردیم. باید به زندگی آن ها وارد شد. از آشپزی، کار اداری و... گزارش تهیه شود تا نگاه مردم به آن ها تغییر پیدا کند. نکته دیگر اینکه معلولان بویژه خانم ها باید با ظاهر مناسب وارد جامعه شوند. در کنار آن حُسن خلق داشتن هم یکی از عوامل مهم در تعاملات اجتماعی است.

تا کنون برای توانمند سازی خانم‌های معلول چه کارهایی انجام شده است؟

به نظر من در این زمینه هیچ کار مفیدی انجام نشده است. چند سال پیش پیگیر این بودیم که برای خانم های معلول کلاس آشپزی، خانه‌داری، آموزش کامپیوتر و... داشته باشیم. در قُم برای آموزش رایانه تلاش‌های بسیاری صورت گرفته است، اما کلاس‌های آشپزی برای معلولان هیچ وقت اجرایی نشد. معلولی که از پدر و مادرش آشپزی یاد بگیرد خیلی خوب است، اما سازمان متولی امر معلولان با توجه به امکاناتی که در اختیار دارد، اگر بتواند این کار را انجام دهد خیلی مفیدتر است. حتی آموزش‌های خارج از حیطه آشپزی مثل خیاطی هم انجام نشده است. به جرات و اطمینان می‌توانم بگویم اگر در دوره راهنمایی درسی به نام حرفه‌وفن نداشتیم، اکنون حتی دوختن یک دگمه را هم بلد نبودیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.