تحولات لبنان و فلسطین

خدا نخواهد از این آستان جدا بشوم

1ـ بست بالا: مجلس شوم
نقل حسن‌بن محمد نوفِلیِ‌هاشمی:  روزی دانشمند بی‌نظیر خراسان، «سلیمانِ مَرْوزی» به دیدار «مأمون» آمد... سلیمان، توان کم‌مانندی در گفت‌وگوی علمی و بحث با مخالفان داشت... مأمون از او خواست که در مجلسی همگانی و با حضور دانشمندان و عالمان خراسانی، با امام‌رضا(ع) بحث علمی کند... سلیمان، فکری کرد و به خلیفه گفت: «اگر دستور شماست، می‌پذیرم... اما نگرانم که پرسشی کنم و پسرعموی شما علی‌بن موسی(ع) در پاسخ من دربماند... این، برای او خوب نیست»... مأمون، لبخند معنی‌داری زد و گفت: «همین را می‌خواهم... که بپرسی و او نتواند و در نگاه دانشمندان، کم‌احترام شود»... (ناتمام). / از ترجمه جلد «دوازدهم» کتاب شریف بحارالانوار، ترجمه موسی خسروی، چاپ 1377، صفحه 166 ـ با تلخیص و بازنویسی.

2ـ سقاخانه: سفرنامه یه عمر (170)
تا پاش رو می‌ذاره روی «گاز»، خودرو از جاش می‌پَره و با صدای هولناکی از کنار زن جوون، رد می‌شه... زن، با صدای ناگهانیِ گاز خودرو، از جاش می‌پره و جیغ می‌کشه... سرنشین‌های خودرو، ریسه می‌رن و کِیف‌شون کوک می‌شه... حسابش از دست‌شون در رفته که چندشبه با همین‌کار، تفریح می‌کنن... فقط می‌دونن که چیزی مثل این کار، بهشون لذت نمی‌ده... به قول اونی که همیشه روی صندلی عقب می‌شینه و تا کمر به جلو خم می‌شه و می‌خنده: «حالش از همه‌چی بیشتره»... حتی حالا که نمی‌دونن پشت پیچ روبه‌رو، یه وانت سنگین داره با سرعت می‌آد تا باهاشون شاخ‌به‌شاخ بشه هم کیف‌شون کوکه!  / برگرفته از ترجمه جلد «اول» کتاب شریف عیون اخبارالرضا(ع)، ترجمه علی‌اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، چاپ 1380، صفحه 648ـ «محمدبن قاسم مُفَسِّر جُرجانی» از امام‌رضا(ع) و ایشان از امام‌موسی کاظم(ع) نقل کرده که فرموده: «پدرم امام صادق(ع) فرمود: بسیارند آدم‌هایی که خنده بیهوده‌شان بسیار است و در آخِرت، به‌خاطر گناهان‌شان گریان می‌شوند... و بسیارند کسانی که در دنیا و به‌خاطر گناهان‌شان گریانند... اما در آخرت، خندان خواهند بود». ـ با تلخیص.

3ـ پنجره پولاد (47): شیخ‌محمدحسن خراسانی (مشهور به ادیب هِرَوی) ـ مدفون در «دارُالسّعاده» حرم مطهر
همین که سبب تخریب خونه‌های مردم باشی، به اندازه کافی مایه سرشکستگی داری... چه برسه به اینکه وسیله حمله به حرم کسی بشی که ذره‌ـ ذره تنت می‌دونه میون زمین و آسمون، کسی محترم‌تر از او نیست... درسته که جماعت ما، «جَماد»یم و درک و شعور نداریم... اما اگه راستش رو بخواین، از بعضی‌ها که اسم خودشون رو گذاشتن «آدم»، بیشتر می‌فهمیم... اون‌روز هم که سربازهای قُشون «روس»، من و خویشاوندهام رو به‌صف کردن (رو به حرم) خدا ـ خدا می‌کردیم پشیمون بشن... که نشدن... از بخت سیاه، اولین گلوله رو با من پرتاب کردن... دلم خوش بود که کسی متوجه «اولین‌شدن» من نشد... حتی «شیخ‌محمدحسن» که عالِم بود و ریزِ تاریخِ خراسون رو در کتاب‌هاش نوشته... برای بدنامی نسل ما «توپ»های جنگی، همین گلوله‌بارون‌کردن حرم امام‌رضا(ع) کافیه... چه برسه به اینکه عنوان «اولین» هم نشون منِ بخت‌برگشته می‌شد! ـ درگذشته 1347 خورشیدی. / برگرفته از صفحه 743 در جلد «اول» کتاب مشاهیر مدفون در حرم رضوی، اثر گروهی، چاپ 1387، بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی.

4ـ بهشت ثامن‌الائمه(ع): زیارت (114)
زائران... «آه در آه»، به سوی ضریح می‌آیند... اراده کن!... تا آه زائرانت... دم مسیحایی شود و عالم را زنده کند. / در زیارتنامه امام‌رضا(ع) گفته شده است: «در جایگاه سر مطهر امام‌رضا(ع) بنشین و بگو: سلام بر تو که وارث عیسای نبی(ع)، روح قدسی خداوندی!... (ناتمام)». ـ دریافت، تلخیص و بازنویسی‌از کتاب شریف «مَفاتیح‌الجَنان»، چاپ اول (بی‌تاریخ) از شرکت «اسوه»، صفحه 828.

5ـ بست پایین: مثنوی‌های شِفا (5)
رسیدن جوان تحصیلکرده و عاشق «کاشمر»ی به آرزویش / حدود نیم‌قرن پیش(14)
(ادامه) پیش رو بود عمارتی والا / خانه‌ای قیمتی و هوش‌رُبا
عیشم از شوق خانه، کامل شد / مرد در را گشود و داخل شد
رفت تا وارد اتاقی شد / بین چشمان ما تلاقی شد
دید در چشم من سرابی را / شک و تردید و اضطرابی را
مردی از در رسید و پیش آمد / دست مهری به شانه من زد... (ناتمام).  /  از کتاب «کرامات رضویه»، نوشته حاج‌شیخ علی‌اکبر مُرَوِّج، نشر جعفری، چاپ سوم، 1363، صفحه 121.
ادامه دارد

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.